چيزهايى كه بايد از شرّ آن ها به خدا پناه برد ، دو دسته اند :
اول : شياطين :
اعمّ از شياطين جنّى و انسى ، چنانچه خداوند (در سوره ناس) مى فرمايد : ( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ* مَلِكِ النّاسِ* إِلهِ النّاسِ* مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ* الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ ) .
(بگو : به پروردگار و پادشاه و معبود مردم ، پناه مى برم از شرّ وسوسه كننده و پنهانى كه وسوسه مى كند در دل آدميان از جنيان و آدميان) . و اصل شيطان به معنى سركش و متمرّد است(19) و از اين جهت بر هر عاتى و متمرّدى اطلاق مى شود ، چنانچه مى فرمايد : ( وَ كَذَلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيّ عَدُوّاً شَياطِينَ الإِنْسِ وَ الْجِنِّ )(20) و اطلاق شيطان بر نفس امّاره و قوه شهوت و غضب و انسان مكّار و مفسد و سركش و شرور از اين جهت است .
حقيقت شيطان وجنّ
و امّا شيطان كه در قرآن از آن به «ابليس» نيز تعبير شده و از سجده كردن به آدم ابا و امتناع نمود ، از آيات قرآن ظاهر مى گردد كه از طايفه جنّ بوده است ، مثل آيه ( وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ )(21) .
(و ياد كن زمانى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد ، پس همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود ، پس از امر پروردگارش عصيان ورزيد) .
و آيه اى كه از قول شيطان حكايت مى كند :( خَلَقْتَنِي مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين )(22) به ضميمه آياتى كه مى فرمايد طايفه جنّ را از آتش آفريديم ، مثل ( وَالْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ )(23) .
و (شيطان) جنود(24) و ذريّه بسيارى دارد كه براى اغواى اولاد آدم گمارده است ، چنانچه مى فرمايد :( وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الأَمْوالِ وَ الأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً )(25) .
(و برانگيز و سبك گردان هر كه را مى توانى به آواز خود و گرد آور آن ها را به واسطه سوارگان و پيادگانت و مشاركت كن با ايشان در مال ها و فرزندان و وعده بده ايشان را ; و وعده نمى دهد شيطان ، مگر از روى فريب و غرور) . و آن ها اولاد آدم را مى بينند ولى اولاد آدم آن ها را نمى بينند : ( إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ )(26) . (به درستى كه شيطان و طايفه او مى بينند شما را از جهتى كه شما آن ها را نمى بينيد) .
و آن ها تسلّطى بر اولاد آدم ندارند و تنها كار آن ها القاى وسوسه در قلب انسان است ; نظير الهاماتى كه از طريق فرشتگان در دل انسان مى شود ; چنانچه مى فرمايد : ( وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطان إِلاّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ . . . .)(27) .
(و هنگامى كه امر خلايق به پايان رسيد ، شيطان مى گويد : به درستى كه خداوند وعده داد شما را ، وعده حق و درست ; و من به شما وعده دادم و مخالفت كردم و مرا بر شما تسلّطى نبود ، جز اينكه شما را دعوت كردم و مرا اجابت نموديد ، پس مرا ملامت نكنيد و خودتان را سرزنش نماييد) .
و در خبر از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
«ما من مؤمن إلاّ و لقلبه اُذنان في جوفه : اُذن ينفث فيها الوسواس الخنّاس ، و اُذن ينفث فيها المَلَك ، فيؤيّد الله المؤمن بالمَلَك فذلك قول الله : ( و أيّدهم بِروح مِنْهُ )»(28) .
(هيچ مؤمنى نيست ، جز اينكه براى قلب او دو گوش در باطن اوست : گوشى كه شيطان وسوسه كننده اى در آن مى دمد و گوشى كه ملكى در آن مى دمد ، پس خداوند مؤمن را به واسطه فرشته تأييد مى كند ; و اين است معنى آيه اى كه مى فرمايد : «آن ها را به واسطه روحى كه از جانب اوست تأييد نمود(29)») .
فرق وسوسه و الهام
و القا در قلب ، گاهى به واسطه حواسّ ظاهره مى شود ، مثل اينكه چشم مناظر شهوت انگيز را مى بيند و گوش صداهاى نامشروع را مى شنود ، يا كتب ضلال (=گمراه كننده) و مجلاّت مخرّب اخلاق را مى خواند ; و يا بر عكس كتب علمى و قرآن و احاديث را مطالعه مى كند و نصايح و مواعظ دانشمندان را گوش مى دهد ، كه آن به منزله وساوس شيطان و اين به منزله الهامات فرشتگان است ; و گاهى بدون واسطه حواس در قلب القا مى شود ، كه اگر از طريق شيطان است «وسوسه» و اگر از جانب ملك است «الهامش» گويند .
و مراد از «قلب» نفس انسانى و روح مجرد است ، كه اگر توجه به مبادى عاليه نمود و تسليم اوامر مولا و مخالف هواى نفس گرديد ، از صقع عالم ملكوت به وى الهام مى شود و اگر به عالم فانى متوجه شد و گرد شهوات و هواهاى نفسانى گرديد مورد وسوسه شيطان قرار مى گيرد ; و خلاصه كليدِ درِ قلب به دست خود اوست ، اگر خواست به روى ملائكه باز مى كند و اگر نه به روى شياطين باز مى نمايد و چون روح انسانى احاطه تدبير و تصرّف در بدن انسان دارد ، هر گاه ارتباط با شياطين پيدا نمود ، آن ها در جميع اجزاى بدن او متصرّف مى شوند و ظاهراً معنى حديث «الشيطان يجري من ابن آدم مجرى الدَم»(30) همين است .
راه تمييز الهام و وسوسه
و براى تمييز بين «الهام» و «وسوسه» وجوهى گفته اند :
1 . مراجعه به «شرع» : به اين معنى كه اگر خيالى در قلب انسان خطور كرد ، اگر مطابق دستور شرع است «الهام» و اگر مخالف آن است «وسوسه شيطان» مى باشد .
2 . مراجعه به «عقل» : هر گاه مطابق موازين عقلايى است «الهام» و گر نه «وسوسه» است .
3 . رجوع به «عقلا» : هر گاه از طريق شرع و عقل چيزى به دست نياورد با عقلا «مشورت» كند ، تا صواب و خطا را به او نشان دهند ; و هر گاه از مشورت با آنان نيز خطا و صواب را نفهميد «توقف وخوددارى» نمايد كه گفته اند : «الوقوف عند الشبهة ، خير من الاقتحام في الهلكة»(31) .
_____________________________________________________
[19] . الشيطان : كلّ عات متمرّد من إنس أو جنّ أو دابّة ، « شيطان : هر سركش و نافرمان از مردم و جن و چهار پا » . المنجد فى اللغة و فرهنگ بزرگ جامع نوين ، واژه « شطن » .
[20] . و همين نحو قرار داديم از براى هر پيغمبرى دشمنى از شياطين انسى و جنّى . سوره انعام : آيه 112 .
[21] . سوره كهف : آيه 50 .
[22] . مرا از آتش آفريده اى و او را از گِل . سوره اعراف : آيه 12 .
[23] . و طايفه جن را خلق كرديم پيش از خلقت انس ، از آتش افروخته . سوره حجر : آيه 27.
[24] . لشكريان ، اتباع . فرهنگ بزرگ سخن ، واژه « جنود » .
[25] ـ سوره اسراء : آيه 64 .
[26] . سوره اعراف : آيه 27 .
[27] . سوره ابراهيم : آيه 22 .
[28] . كافى : ج2 ، ص267 ، ح3 .
[29] . اشاره به قول تبارك و تعالى در سوره مجادله : آيه 22 .
[30] . شيطان در آدميزاده مثل خونِ ( بدن او ) جريان دارد و وسوسه مى كند . الكلم الطيب : ص659 و بحار الأنوار : ج60 ، ص268 ، عن الشهاب .
[31] . يعنى توقف به هنگام شبهه ، بهتر از فرو رفتن در هلاكت است . كافى : ج 1 ، ص 50 ، ح 9 .