چنانچه از بحث پيش استفاده شد در تفسير قرآن بايد به فرمايشات پيغمبر (صلى الله عليه وآله) و مبيّنان قرآن ، كه طبق حديث ثقلين و احاديث قطعى ديگر عترت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) يعنى ائمّه اثنا عشر مى باشند ، مراجعه كرد ; امّا مراجعه به مفسّرين عامّه ، مانند عكرمه (9) و مجاهد(10) و عطاء(11) و حسن بصرى(12) و ضحّاك بن مزاحم(13) و قتاده (14) و مقاتل بن سليمان(15) و مقاتل بن حيان(16) و فخر رازى(17) و امثال اين ها درست نيست و اعتبار و اعتمادى به كلمات آن ها نمى باشد براى اينكه ،
1. از طريق خود عامّه و اهل رجالشان ضعيف شمرده شده اند ، چنانچه در حقّ عكرمه گفته اند : «داراى عقيده خوارج و كذّاب و غير ثقه است»(18) .
و درباره مجاهد از اعمش(19) نقل شده كه ، «تفسيرش را از اهل كتاب گرفته ، و از جمله منكراتش اينكه مقام محمود [در آيه (عَسى أن يبعثَك ربُّك مقاماً محموداً)(20) ] را چنين تفسير كرده كه پيغمبر (صلى الله عليه وآله) فرداى قيامت پهلوى خدا در عرش جلوس مى كند»(21) . و درباره ضحّاك از يحيى بن سعيد(22) نقل شده كه ، «ضحّاك نزد ما ضعيف است و از ابن عباس روايت مى كند و حال آنكه هرگز او را ملاقات نكرده»(23) . و درباره قتاده گفته اند كه او ، «مدلّس(24) است»(25) .
و درباره مقاتل بن سليمان از وكيع(26) نقل شده كه او ، «كذّاب است» ، و از نسائى نقل شده كه او ، «دروغ مى گفت» ، و از يحيى بن سعيد نقل شده كه ، «حديث او قابل اعتنا نيست»(27) .
و در حقّ ابن حيان گفته كه : «علم قرآن را از يهود و نصارا مى گرفته و مطابق كتب آن ها تفسير مى كرده»(28) .
و درباره مقاتل بن حيان از وكيع نقل شده كه ، «او را به كذب نسبت مى داده» و ابن معين(29) «او را ضعيف شمرده» ; و احمد بن حنبل گفته كه ، «اعتنايى به مقاتل بن سليمان ونيز به مقاتل بن حيان نيست»(30) .
و درباره فخر رازى (31) ، مرحوم نراقى (32) در جامع السعادات مى گويد : « روزى در اواخر عمرش گريه مى كرد ، سببش را پرسيدند؟ گفت : مطلبى را سال هاى متمادى معتقد بودم و فعلاً فهميدم اشتباه بوده و مى ترسم تمام عقايدم از اين قبيل باشد »(33) .
و اين مطلب كاشف از اين است ، كه در تمام عقايدش شك داشته و چون در اكثر امور تشكيك مى نموده وى را امام المشكّكين ناميده اند .
_______________________________________
[9] . عكرمه مولى ابن عباس ; وى غلام ابن عباس از مفسرين معروف طبقه تابعين و از شاگردان ابن عباس ، مفسر وصحابى مشهور است . ابن عباس در مواردى از آيات مشكل ، از او كمك مى گرفت . اما از شيعيان و اصحاب ائمه نبود ، بلكه از خوارج بوده و همانطور هم كه در متن ذكر شده ، از طرف اهل سنت تضعيف شده است ، ولى برخى از علماى رجال عامه ، وى را توثيق كرده اند . از جمله بزرگان در علم فقه در زمان خود بوده است ، در سال 104 يا 105 هجرى فوت كرده است. موسوعة طبقات الفقهاء : ج 1 ، ص 465 .
[10] . مجاهد بن جبر ; وى نيز از مفسرين و فقيهان مشهور طبقه تابعين است كه در تفسير از امام على (عليه السلام) ، ابن عباس ، عايشه و ام سلمه روايت كرده است ، گويند سى مرتبه قرآن را بر ابن عباس عرضه كرده است ، در مورد او گفته اند كه در تفسير ، مقام پيشوايى را دارد و بى رقيب است . روش تفسيرى وى بناى تفسير معتزلى شد و در فقه ، شيخ طوسى در كتاب « الخلاف » خود ، سى و چهار مورد از فتاواى او را آورده است . در سال 103 يا 104 هجرى از دنيا رفته است . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 1 ، ص 511 .
[11] . عطاء بن رباح (عطاء بن ابى رباح) ; در سال 27 هـ متولد شده ، مفسر و فقيه بزرگ اهل مكه در زمان خود بود ، گويند مفتى و عالم بزرگ مكه بوده است ، در تفسير قرآن نيز در زمان خود مشهور و جزو بزرگ ترين مفسران طبقه تابعين است ، از افرادى همچون ابن عباس ، ابو هريره ، جابر بن عبدالله و عايشه روايات تفسيرى دارد ، شيخ طوسى در كتاب « الخلاف » خود ، هشتاد و سه مورد از فتاواى او را آورده است . اما علماى رجال شيعه با واژه « مخلط » از او ياد كرده اند ، ولى فرزندان او از جمله بزرگان اصحاب امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) هستند . بنى اميه به مردم اعلام كرده بودند كه فقط از عطاء فتوا بگيريد . در سال 114 يا 115 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 1 ، ص 460 .
[12] . حسن بصرى ; الحسن بن ابى الحسن يسار (بصرى) ، از فقها و مفسرين تابعين و جزو زهاد ثمانيه مشهور است ، وى معتقد به قَدَر و مؤسس فرقه معتزله است ، لذا در نزد شيعه مقبول نيست ، عالم و فقيه زمان خود در بصره بوده و ترك دنيا را به جاى اصلاح آن توصيه مى كرده است . وى در سال 110 هجرى وفات يافت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 1 ، ص 323 .
[13] . ضحاك بن مزاحم ; وى از اصحاب امام سجاد (عليه السلام) و از مفسرين و فقهاى تابعين بوده است . آراء تفسيرى او مبتنى بر دريافت هاى خود از ابن عباس ، عبدالله بن عمر ، ابو سعيد خدرى و سعيد بن جبير كه همگى از مفسرين بزرگ هستند ، مى باشد . گويند در زمان خود سه هزار كودك را در مكتب خود آموزش مى داده است . وى در سال 105 يا 106 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 1 ، ص 404 .
[14] . قتادة بن دعامه ; در سال 60 هجرى به دنيا آمد ، عربى الاصل و ساكن بصره بود ، داراى حافظه اى قوى و اطلاعات فراوان در شعر و انساب عربى بود ، لذا در تفسير قرآن شهرت فراوانى يافت و در فقه نيز عالم زمان خود بود ، چنين به نظر مى رسد كه وى از محبان على بن ابى طالب (عليه السلام) است وى در سال 117 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 1 ، ص 493 .
[15] . مقاتل بن سليمان ; وى از جمله محدثين و مفسرين قرن دوم هجرى است كه در زمان امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) مى زيسته و از ايشان نيز روايت دارد ، از علماى اهل سنت و جزو فرقه «بتريه» مى باشد ، شيعيان و اهل سنت او را تضعيف كرده و كذاب دانسته اند و متهم به جعل حديث از پيامبر است . در تاريخ و تفسير قرآن عالم بوده و تأليفاتى را نيز دارد . وى در سال 150 هجرى در بصره فوت كرد . ميزان الاعتدال : ج 4 ، ص 173 .
[16] . مقاتل بن حيان ; وى از جمله محدثين و مفسرينى است كه علماى شيعه اطلاعاتى را در مورد او ارائه نداده اند فقط شيخ طوسى او را از اصحاب امام صادق (عليه السلام) ذكر كرده ، ولى بزرگان اهل سنت ، وى را از حافظان و محدثان و مفسران بزرگ قرآن برشمرده اند . در زمان قيام ابو مسلم و بنى عباس به كابل گريخت و سپس به بلخ آمد و در آنجا ساكن شد . در سال 150 هجرى نيز از دنيا رفت . معجم رجال الحديث خوئى : ج 19 ، ص 337 .
[17] . فخرالدين رازى ; در سال 543 يا 544 در رى به دنيا آمد ، از بزرگترين عالمان در علم كلام ، فلسفه ، فقه و تفسير قرآن و بلكه بزرگترين مفسر اهل سنت است كه كتاب « التفسير الكبير » او مشهور و معروف است ، به « امام المشككين » معروف است در بيشتر اصول و عقايد ، خصوصاً در آيات مربوط به ولايت و امامت و نيز تاريخ ، با شيعيان مخالف است ، ولى با اين حال ، در مواردى با استدلال به حق بودن نظر شيعه اعتراف كرده است . تأليفات فراوانى در فقه ، اصول ، ادبيات ، كلام و . . . دارد . وى در سال 606 در هرات از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 7 ، ص 235 .
[18] . ميزان الاعتدال : ج3 ، ص93 .
[19] . سليمان بن مهران (الأعمش) ; در سال 61 هجرى به دنيا آمد ، محدث و فقيه مشهور و از خواص اصحاب امام صادق (عليه السلام) است كه علماى بزرگ شيعه و سنى بر شيعه بودن او اتفاق نظر داشته و هر دو فرقه او را با الفاظ مختلف ، توثيق و تأييد كرده و به احاديث و اقوال او اعتماد كرده اند. در فضائل اهل بيت ، خصوصاً امام على (عليه السلام) احاديث فراوانى از قول او ذكر شده است . داراى عزت نفس فراوانى بود ، به طورى كه ثروتمندان و پادشاهان ، جزو حقيرترين مردم در نزد او بودند . وى در سال 148 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 2 ، ص 253 .
[20] . سوره اسراء : آيه 79 .
[21] . ميزان الاعتدال : ج3 ، ص439 .
[22] . يحيى بن سعيد ; در سال 120 هجرى متولد و در سال 198 هجرى از دنيا رفت ، از فقها و علماى بزرگ اهل سنت است كه از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت دارد و جزء اصحاب ايشان ذكر شده ، در علم رجال نيز تبحر و شهرت خاصى دارد به طورى كه برخى گفته اند در اين علم در زمان خود اعلم بوده است در اين موضوع نيز كتابى تأليف كرده است . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 2 ، ص 623 .
[23] . ميزان الاعتدال : ج 2 ، ص325 .
[24] . مدلس ; اصطلاحى است در علم حديث كه راوى روايت براى مخفى كردن عيبى در سند حديث خود ، آن را به گونه اى نقل مى كند كه آن عيب از گفته او فهميده نمى شود و يا اينكه حديث را از كسى نقل مى كند كه اصلاً او را نديده و يا از او حديثى نشنيده است ، يا اينكه بنا به دلايل خاصى از آوردن نام صريح افراد در سلسله سند حديث خوددارى مى كند و آن ها را با القاب و كنيه هاى غير مشهور و ناشناخته نام مى برد .
[25] . ميزان الاعتدال : ج4 ، ص385 .
[26] . وكيع بن الجراح ; در سال 129 هجرى متولد شد و در سال 197 هجرى از دنيا رفت ، محدث و فقيه و داراى حافظه اى قوى بود ، برخى از علماى رجال اهل سنت وى را شيعه مى دانند ، در تفسير قرآن و سنن نيز داراى تأليف است . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 2 ، ص 611 .
[27] . ميزان الاعتدال : ج 4 ، ص 173 .
[28] . همان .
[29] . يحيى بن معين : متولد سال 158 و متوفى سال 233 هجرى است ، اصليت وى از سرخس و از علماى حديث و رجال است ، خود وى مى گويد : « با دست خودم هزار هزار (يك ميليون) حديث نوشتم » در علم رجال سرآمد و عالم بوده و تأليفاتى نيز در اين زمينه دارد ، از جمله « الكنى والأسماء » و « معرفة الرجال » . وى در راه رفتن به حج از دنيا رفت . أعلام زركلى : ج 8 ، ص 172 .
[30] . تفسير آلاء الرحمن بلاغى : ج1 ، ص104 ـ 105 و ميزان الاعتدال : ج4 ، ص172 .
[31] . در باره مختصرى از زندگى نامه ايشان ، ر . ك : همين جلد، ص102 .
[32] . عالم ربانى مولى محمد مهدى نراقى فرزند ابوذر نراقى ، يكى از مجتهدان برجسته در دو قرن دوازده و سيزده هجرى ، كه در سال 1128 قمرى در قريه نراق در دو فرسنگى كاشان در ايران متولد شد . وى در پى كسب علوم دينى نزد اساتيدى چون اسماعيل خاجوئى مدت سه سال شاگردى نمود و اكثر استادان وى در اصفهان بوده ، كه از آن جمله نزد دو عالم بزرگوار شيخ محمّد بن حكيم حاج محمد زمان و شيخ محمّد هرندى كه هر دو از استادان به نام فلسفه بودند درس خواند . و همچنين براى كسب علم به كربلاء و نجف اشرف هجرت نمود و در محضر سه تن از علماى بزرگ آن زمان آيت الله وحيد بهبهانى ، شيخ يوسف بحرانى و شيخ مهدى فتونى تحصيل نمود و در مجموع مرحوم نراقى هفت استاد داشته كه فرزند او در يكى از اجازه هايش آن را « كواكب سبعه » ناميده است كه در رأس اين علماى برجسته استاد استادان آقا وحيد بهبهانى قرار دارد .
نراقى پس از فراغت از تحصيل در كربلا به وطن خود بازگشت و در كاشان اقامت گزيد و مركز علمى براى طلاّب علوم دينى بنياد كرد . كتابى در باب فقه به نام معتمد الشيعه تأليف نمودند .مرحوم نراقى در اواخر عمر شريفش به عراق بازگشت و در سال 1201 قمرى در شهر نجف درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد . جامع السعادات : ج 1 ، ص 1 .
[33] . جامع السعادات : ج1 ، ص185 ، فصل خوف سوء الخاتمة وأسبابه .
سخنى درباره مفسرين و كتب تفسير
- بازدید: 1964