كتاب پربرگ و پربركت «اطيب البيان في تفسير القرآن» نوشته سيد عبدالحسين طيّب (1312 ـ 1411 هـ . ق) يكى از بهترين تفاسير فارسى و معاصر شيعى است كه خوشبختانه با توجه به ارزشهاى فراوانى كه دارد ، مى تواند نياز فارسى زبانان كشور اسلامى ايران و ساير كشورهاى همزبان را در عرصه علوم قرآنى تأمين و كتابخانه فارسى را در اين بسترْ غنى تر نمايد . در اين كتاب ژرف نگريها و دقت هاى فراوانى به كار رفته و مؤلف محترم در كمال دانايى و توانايى و تبحّر در دانش عربيت وعلوم اسلامى ، و نيز با طهارت روح واخلاص و ايمان والايى كه داشت توانست حق مطلب را ادا نمايد و به اقتضاى زمانْ تفسيرى به دست دهد كه جانهاى تشنه معرفت را از زلال جارى قرآن سيراب نمايد و خلأ موجود در كتابخانه فارسى پرنمايد و حتى در ميان تفاسير مهم جايى باز كند وبه يكى از مرجع هاى تفسيرى مهم تبديل گردد . اين تفسير شريف تا سال 1359 خورشيدى ، تنها دو مرتبه منتشر شده است ، كه البته اين مايه تأسف وحتى درنگ است . بى ترديد مهم ترين عامل اين مسأله آشنا نبودن جامعه فرهنگى با اين كتاب و دشوارخوان بودن آن است .
اينك بجاست ، بيش از هر سخنى درباره اين تفسير يا سبك تفسيرى آن يا نويسنده اش ، اين مطلب شيرين وروح نواز را در اينجا بياوريم ، كه مايه بسى دلگرمى است : نويسنده محترم ، مرحوم آيه الله سيد عبدالحسين طيّب ، در پايان تفسير خود [ج14 ، صص279 تا 281 چاپ تهران] تحت عنوان «مژده» مى نويسد(36) : «چون يكى از علماى محترم تهران ، با هدف ايجاد انگيزه معنوى وتنوير قلوب ، بنده را امر فرمودند كه عين رؤيايى صادقه تشرّف به محضر بقيه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بياورم ، كه در آن به من فرمان نوشتن تفسير را صادر نموده اند . در مقدمه جلد اول به اين رؤيا اشاره اى كرده ام ، و اكنون به تفصيل آن را بيان مى كنم .
در يك شب جمعه در عالم رؤيا در كنار نهرى در شهر اصفهان ، در محله بيدآباد ـ كه آن نهر به نهر باباحسن معروف است ـ ماشينى ايستاده بود . راننده اش را نديدم ، اما در آن ماشين حضرت امام رضا(عليه السلام) وحضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضور داشتند ، كه در ميان آن دو بزرگوار جوانى خردسال با كلاه نشسته بود ، كه او را نشناختم .
بنده پيش رفتم و درِ ماشين را كه زانوى حضرت امام زمان(عليه السلام) پشت آن بود ، بوسيدم . آن حضرت عنايت فرمودند ودرِ ماشين را گشودند و فرمودند : «مى خواهى ببوسى ، ببوس» . بنده هم زانوى مبارك ايشان را بوسيدم و به چشم كشيدم . سپس امام زمان(عليه السلام) به جد بزرگوارشان حضرت امام رضا(عليه السلام) اظهار كردند كه «زوّار شما زياد شده اند ، اگر بخواهيم حوائج همه آن ها را روا كنيم مشكل است» . حضرت امام رضا(عليه السلام) فرمودند : «مانعى ندارد» .
بعداً حضرت امام زمان (عج) از ماشين پياده شدند ودستِ حقير را گرفتند وبه مدرسه «ميرزا مهدى» ـ كه در همان محل بود و تا كنون نيز هست ، وبه مدرسه «سرجوى» معروف است ـ تشريف آوردند . ايشان به من فرمود : «حجره تو كدام است؟» من حجره وسطىِ مقابل رو را نشان دادم . پس از آن به آن حضرت عرض كردم : «سؤالى دارم» ايشان اجازه پرسيدن را عنايت فرمودند. عرض كردم : «آيا شما از من راضى هستيد؟» فرمودند : «آرى ، چون ترويج دين مى كنى» . پس از آن به اتفاق آن حضرت وارد مسجد سيد حجت الاسلام شفتى شديم . در آنجا به كتابى كه درباره عقايد منتشر كرده ام اشاره فرمود ، كه منظورشان كتاب الكلم الطيّب است. همچنين فرمودند : «فعلاً مى خواهم كتابى در تفسير به دست يكى از شما بنويسم .خوب است به تو محوّل كنم . فعلاً هزار تومان وجهش موجود است» .
حقير با خوشحالى و فَرَح از خواب بيدار شدم و تصميم گرفتم آن كتاب را بنويسم . صبح جمعه در جلسه اى كه درباره عقايد واخلاق داشتم ، اين خواب ورؤياى صادقاه را بيان كردم .
صاحب منزل هزار تومان پول داد . گفتم كه با اين پول برايم كاغذ بخريد تا تفسير را با آن كاغذ آغاز كنم . او نيز به تهران رفت وكاغذ خريد . كمى بيش از هزار تومان كاغذ خريد كه مازاد مبلغ را به او دادم . اين حقير طى ده سال هفت ـ هشت جلد از تفسير را نوشتم .
يك بار ديگر در خواب حضرت امام زمان (عج) را زيارت كردم ، واز ايشان پرسيدم : «آيا اين تفسير مورد رضايت شما هست؟» ايشان در پاسخ فرمودند : «آرى» . عرض كردم : « پس امضا بفرماييد» . آن حضرت يك نقطه پاى آن تفسير گذاشتند . حقير ديدم كه آن نقطه درخشان و تابنده ، و به چشمه اى از نور تبديل شد . بنابراين ، اينك باكمال جرأت وبا صداى رسا اعلام مى كنم كه نوشتن اين تفسير به فرمان مبارك حضرت امام زمان (عج) بوده و در مسير كار نيز به امضاى آن حضرت رسيده است .»
وى در ادامه مى نويسد : رسول اكرم(صلى الله عليه وآله و سلم) فرموده اند : «من رآني فقد رآني فإن الشيطان لا يتشكّل بنا ;(37) هر كه مرا در رؤيا ديد ، واقعاً مرا ديده است ، زيرا شيطان نمى تواند به شكل ما در آيد» .
كلمه «بنا» در متن حديث ، ضمير جمع است و شامل حال همه معصومين مى شود : از آدم تا خاتم الاوصيا ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ .
در جلد نهم [چاپ تهران] اين تفسير [ص419] نيز چنين نوشته اند : «بشارت به كسانى كه در اين تفسير ، خدماتى مى كنند واز او استفاداتى دارند ، در شب جمعه گذشته ، شب سيزدهم ذى الحجه ، در عالم رؤيا خدمت حضرت بقية الله مشرف شدم . سندى براى صحت اين تفسير تقاضا كردم . [ايشان] كاغذى مرحمت فرمودند . عرض كردم : «امضاى خود شما را طالبم» . آن حضرت نقطه اى در آن صفحه گذاشت كه آن نقطه نور مى داد . اميداورم منظور نظر آن حضرت باشد و وسيله سعادت شود .
هدف از ذكر اين مطالب در اينجا تأكيد بر بهامندى وسلامت اين تفسير است . ما شيعيان در دوران دردناك غيبت كبرا به سر مى بريم ; دورانى كه از نعمت ديدار و ارتباط مستقيم به مولايمان محروميم ; دورانى كه شيعيان در پى يافتن كوچك ترين نشانه از مولا وامام خويش ، سر از پا نمى شناسند . حال در موقعيتى چنين ، آگاه مى شوند كه تفسيرى در روزگار معاصر به فرمان امام زمان (عج) نگارش مى شود ، و پس از اتمام نيمى از آن ، بار ديگر آن حضرت ، آن تفسير را تأييد مى كنند . بارى ، در اين صورت بايستى با آن كتاب چه رفتارى كرد؟ يكى از قرآن پژوهان پس از آنكه با اين تفسير آشنا مى شود ، مى نويسد : «هياهوى تسكين ناپذيرى در وجودم ايجاد كرد ; حفره اى در درونم به وجود آورد و التهاب زايد الوصفى در من ايجاد كرد . . . از آن به بعد [يعنى پس از آشنا شدن با تفسير اطيب البيان و آگاه شدن از نظر خاص امام زمان (عج) به اين تفسير] خود را در مدار دورترين ستاره ها حس مى كردم واز شادى در پوست خود نمى گنجيدم . منِ سرگردان و حيران ، گمشده خود را يافته ، دريچه اى به سوى روشنايى باز كرده بودم . از اين رو مترصد شدم تا پايان نامه كارشناسى ارشد را به عطر كلام جاودانه وحى معطر ومتبرك نمايم .
اين بود كه از بين موضوعات متعدد ، به قرآن و تفسيرى كه مرضى حضرت بقية الله ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفدا ـ است ، رو آوردم»(38) .
در زمينى كه نشان از كف پاى تو دهند***سالها سجده گه اهل نظر خواهد شد
يارى ، اين شيدايى و شفتگى و دلدادگى ، حسن و حالى است كه هر ولايتمدار شيعى در برخورد با چنين آثارى در دل و جان خويش احساس مى كند . در وانفساى دنياى ارتباطات و شبيخون فرهنگى و مظلوميت گسترده و روبه فزونى شيعيان ، ودر جهانى كه خداباورى و ولايتمندى روز به روز روى به كاستى و كاهش دارد ، عاشقان ولايت در روزگار حاكميت آهن و فولاد بر دلها ، در پى يافتنِ نشان و نشانه اى از محبوب خويش هستند ، و هر جا از او نشانى مى يابند سراپا تسليم مى شوند. در اينجا نيز به شيفتگان ولايت ، چه مژده اى بهتر از اين مى توان داد كه اين تفسير به فرمان مولا آغاز و با تأييد ايشان ادامه يافت؟
آنجا كه بگويند : روزى روزگارى مولايمان از اين سرزمين گذر كرده است ، تا قرن ها جاى پايش توتياى چشمان و سجدگاه پيشانى عاشقان خواهد شد .
وقتى مى شنويم و مى خوانيم كه مولايمان بر كتاب شريف كافى مهر تأييد نهادند ، و فرمودند كه «كافى براى شيعيان كفايت مى كند» يا به مرحوم آيت الله سيد محمدتقى موسوى اصفهانى ، وقتى كه به فكر تأليف كتابى درباره فوايد دعا براى تعجيل فرج آن حضرت افتاد ، ايشان در عالم رؤيا به او فرمودند : «اين كتاب را بنويس و به عربى هم بنويس واسمش را بگذار : مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم» در آن صورت براى آن كتابها در دل و جانمان جايگاه ويژه اى در نظر مى گيريم و همواره با اطمينان كامل در درستى مطالبشان ، آن ها را مى خوانيم و به آن ها مهر مى ورزيم ، و نه از بنِ دندان ، كه از عمق جان ، صادقانه دوست مى داريم .
بارى كتاب اطيب البيان في تفسير القرآن ، از شمار آن كتابهاست ; امام زمان (عج) فرمان نگارشش را صادر فرموده اند ، و در مسير كار نيز صحت و درستى اش را تأييد . پس مى توان با اطمينان خاطر در كمال آرامش آن را مطالعه كرد و از آموزه ها و گزاره هايش بهره برد و حتى در زندگى خويش به كاربست . چرا با اطمينان خاطر؟ چون آدمى بايستى خوراك فكرى و روحى خود را از منبعى مطمئن دريافت كند ، كه خداى سبحان فرموده است : «فَلْيَنظُرِ الاِْنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ;(39) بايستى انسان بنگرد خوراكش را [از كجا تهيه مى كند]» ومفسران آن را به خوراك فكرى وروحى تفسير كرده اند .
____________________
36 . متن اصلى به قلم نويسنده تفسير در پايان وپس از تفسير سوره ناس خواهد آمد . در اينجا براى رعايت مقام ، مطلب را آسان خوان ومختصر كرده ايم .
37. ر . ك : الامالى ، الصدوق : ص 120 ، ح 10 وكشف الغمه : ج 2 ، ص 845 .
38. شرح حال ومعرفى تفسير آيت الله سيد عبدالحسين طيب ، ايوب هاشمى ، مجله بينات ، سال چهارم ، ش 16 ، ص24 و27 .
39. سوره عبس : آيه 24 .
درباره تفسير اطيب البيان
- بازدید: 4499