در روايات شيعى اين روايت نقل شده است كه : «ما ضرب رجلٌ القرآن بعضه ببعض إلاّ كفر ;(34) هرگز كسى برخى از قرآن را به برخى ديگر نزد مگر آنكه كافر شد» . بر اساس اين روايت ، نخستين چيزى كه به ذهن تبادر مى كند آن است كه قرآن يك واحد هماهنگ و درهم تنيده و نظام مند است ، و هر كه اين نظم را برهم زند و روابط منطقى آن را از هم بگسلد ـ و مثلاً ميان ناسخ ومنسوخ ، حكم به منسوخ كند ، يا رابطه ميان عام و خاص را در نظر نگيرد ، و به آيات محكم و آيات متشابه بى توجه باشد ، و رابطه درهم تنيده مطلق ومقيّد را ناديده انگارد ، و از نگرش كامل و فراگير به آيات هم معنا به دور باشد ـ مشمول اين روايت و نهىِ مسلّمِ آن مى شود .
در ادامه سخن و بر اساس اين روايت ، آيا ضرب قرآن به قرآن ، همان تفسير قرآن به قرآن نيست؟ چه تفاوتى ميان اين دو شيوه وجود دارد؟
در پاسخ بايد گفت كه در تفسير قرآن به قرآن ، مفسر ، آيه و بحث را به صورت گسترده و جامع الاطراف مى نگرد و معناى ظاهر آيه در كنار تمامى آيات قرآن و در بستر تمامى آيات همسوى وهم معنا ودر مسيرى منطقى و برخوردار از اسلوبِ قرآنى بررسى مى كند ، و تمامى تلاشهاى تفسيرى او در مسير رازگشايى و پرده بردارى از لطايف معنوى و ظرايف قرآنى است . در اين شيوهْ عام از خاص ، صدر از ذيل ، مقيد از مطلق و مانند اين ها ، جدا نمى شود و قرآن و آيات نورانى آن مُثله نمى گردد . در شيوه مورد نظرْ حقيقتِ قرآن را يك واحد هم معنا و همسوى دانسته و از تفكيك و استقلال بخشيدن به آيات و جدا ساختن آن ها از همديگر خوددارى مى شود . در اين شيوه ميان ناسخ و منسوخ بريدگى و جدايى ايجاد نمى شود و هرگز به منسوخ حكم نمى گردد ، و هميشه پيوند تخصيصى عام و خاص باقى مى ماند . در شيوه ضرب قرآن به قرآن ، گاه مفسّر آيه را ازمسير منطقى اش جدا مى كند و به دلخواه خود تفسير مى نمايد(35) .
_________________
34 . كافى : ج 2 ، ص 632 ، ح 17 ; معانى الأخبار : ص 190 ، ح 1 ; بحار الأنوار : ج89 ، ص39 و نيز ر . ك : مجمع البحرين : واژه « ضرب » .
35. براى بيشتر دانستن ، نك : فوائد الاصول (= رسائل) ، شيخ انصارى ، مباحث حجيّت ظن ; وتفاسير شيعى درباره آيه 91 ، سوره حجر : (الذين جعلوا القرآن عضين) .
ضرب قرآن به قرآن
- بازدید: 2578