متوفاى 413 ق.
تولد
این مشعل تابناك و فروزنده در یازدهم ذی قعده سال 336 قمری[1] در عكبراى بغداد پاى هستى بر جهان گذارد و «محمد» نام وى گردید. از آنجا كه پدر او شخصى پارسا و مذهبى بود و به تعلیم و تربیت اشتغال داشت؛ « ابن المعلم» لقب وى شد و پس از جندى «عكبری» و «بغدادی» دو لقب دیگر او گردید. [2]
محمد دوران كودكى خود را با «بزرگی» میگذراند. فراست و تیزهوشى او خبر از گذشتهاى پاك؛ خاندان خویش و آیندهاى روشن؛ در بغداد و جهان اسلام میداد. عشق و شور فراوان به تحصیل موجب شد كه همراه پدر به بغداد رفته و فراگیرى علم و دانش را آغاز كند. او از نشاط وافر و فرح بخش بسیارى در مطالعه برخوردار بود. عطر اخلاص در وجود محمد كار را بدانجا رسانید كه در پنج سالگى براى او از ابن ابى الیاس اجازهى روایت گرفتهاند[3] و در حالى كه هفت سال و چند ماه داشت از ابن سمّاك نقل روایت كرده است.[4]
وى فرزانه اى تلاشگر گردید به طورى كه پیش از دوازده سالگى از برخى محدثان روایت اخذ كرده و از استاد خویش, شیخ صدوق قبل از بیست سالگى حدیث شنیده است.
تحصیلات و استادان
«ابن المعلم» سرو وجود خود را از چشمهى دانش بغداد طراوت و شادابى بخشید و از محضر بیش از هفتاد نفر از بزرگان بهرهى علمى برد. از محضر مظفر بن محمد, ابویاسر و ابن جنید اسكافى « كلام و عقاید» آموخت و از درس حسین بن على بصرى و على بن عیسى رمّانى بهره جست. «فقه» را نزد جعفر بن محمد بن قولویه فرا گرفت و از محضر ادیب و مورخ چیره دست محمد بن عمران مرزبانى «علم روایت» آموخت.
ابن حمزه طبری, ابن داود قمی, صفوان و شیخ صدوق دیگر اساتید «محمد» بودند كه شهد شیرین دانش را در كام او ریختند.
در میان استادان وى عالمانى از شهرهاى مختلف مانند: قم, كوفه, بصره, ساری, طبرستان, حلب, قزوین, بلخ, مراغه, همدان و شهر زور دیده میشوند.
بر كرسى زعامت شیعه
با وفات عضدالدوله توفان حوادث برپا شد و گرد و غبار دشمنى علیه شیعه بار دیگر پدید آمد. سال 372 هجرى برخى دیگر از خاندان بویه به امارت رسیدند و با روى كار آمدن قادر خلیفهى عباسى ـ در سال 381 هجرى ـ خلافت عباسى تجدید حیات یافت و از نفوذ آل بویه كاسته شد. آشوبهاى مذهبی, فتنه انگیزى عیاران سخن سرایى قصه خوانان, خطابههاى واعظان بیسواد و آشوب طلبى سیاست پیشهگان؛ آتش فته را شعله ورتر میكرد[5] و آن دوران را به عصرى پر التهاب و روزگارى پر از پیكارهاى عقیدتى جلوهگر میساخت. اما تدبیر عالمانه و دقیق شیخ فرزانه و «مفید» اندیشمند ـ كه ریاست جهان شیعه را به عهده داشت ـ راه را بر كج روان و بدسگالان بسته بود و وعدههاى دروغین «مدینه فاضله» توسط افراد منحرف را رسوا و برملا میساخت.
بیرق مبارزه در سدهى چهارم به دست این دانشمند بصیر بود. وى با استفاده از چشمهى پاك و زلال وحی,دانش و معرفت اصیل را به ارمغان آورد؛ نظر معتزله را شنید و آراء غلات را بدست آورده سخنان زیدیه را دانست و به هر یك جوابى منطقى و در خور ارائه داد و تا بدانجا پیش رفت كه هر گروهى از آنان كه در مناظره با شیخ مفید شركت كردند, ساعتى بعد خموشى خجلت برگزیدند و با سكوت عجز آلود خود, نشان افتخار و سربلندى را به دست شیخ سپردند. رسالههاى استوار, متین و دقیق وى و بیان اعتقادات شیعه با اسلوبى صحیح و كم نظیر توفیقى افزون بود كه رهبرى شیعیان را براى شیخ مفید پربارتر مینمود.[6]
صحیفههاى سبز
دفتر زندگى معلم امت, شیخ مفید, صحیفهاى سپید و نورانى است كه دستخط مبارك سلالهى یاسین, حضرت بقیة الله الاعظم (ارواح العالمین له الفداء) در آن به چشم میخورد.
در اواخر ماه صفر 416 هجرى بود كه نامهاى از طرف حضرت براى شیخ فرستاده شد. بوسهى سپاس و اشك شوق او بر نامه آمد و چون آن را گشود دست خط زیبایى رخ نمود:
«للاخ السّدید والولى الرشید الشیخ المفید... برادر گرامی, استوار و دوست راه یافته شیخ مفید...»[7]
و در توقیعى دیگر و لطفى افزونتر؛ در پنج شنبه 23 ذى حجه هجرى نامهاى دیگر از طرف حضرت به افتخار شیخ صادر شد:
«بسم الله الرحمن الرحیم سلام الله علیك ايّها الناصر للحق الداعى الیه بكلمة الصدق... »
به نام خداوند بخشندهى بخشایشگر,سلام خدا بر تو اى یارى كنندهى حق و دعوت كننده به سوى او از كسى كه با صدق و راستى به سوى خدا دعوت میكنی... »[8]
برخى بر این باورند كه در طول 30 سال, 30 توقیع و نامهى شریف از ناحیهى مقدس حضرت ولى عصر (عج) براى شیخ مفید صادر شده كه در عنوان بسیارى این جملهى نورانى دیده میشود:« برادر گرامى و استوار, شیخ مفید».[9]
در آینه نگاه اندیشمندان
شیخ طوسی, سید شرف الدین عاملی, علّامه بحرالعلوم, قاضى نورالله شوشتری, ابن شهر آشوب مازندرانى شیخ آقا بزرگ تهرانی, حاج میرزا حسین نورى و بسیارى دیگر از سبز سیرتان اندیشمند و دانایان شیعه شیخ را مردى فقیه, مؤلفى زبردست و صاحب دویست كتاب, صاحب فكرى بلندو عالى و داراى ذهن دقیق و قابل توجه دانستهاند, او را در دورى از خطا و گناه, برخوردارى از فقاهت و عدالت و بهرهمندى از تیزهوشى و فضایل بسیار, كم نظیر شمردهاند.
در بین دانشمندان اهل تسنن نیز شخصیتهایى چون ابن ندیم, ابن جوزی, ابن حجر عسقلانى و دیگران زبان به تمجید این فرزانهى سپید سیرت گشودهاند؛ او را پاسدار علم, فروتن, داراى جایگاهى والا و صاحب نظر در فقه و كلام و روایت دانستهاند و از سویى دیگر ریاست اماميّه را به او نسبت داده و بر مقام بس رفیع شیخ سر تعظیم فرود آوردهاند.[10]
داستانهایى از زندگانى شیخ
«ایمان راسخ» و «انبوه دانش» شیخ به همراه «اخلاص و پشتكار» كیمیائى چشمگیر بود كه وجود شیخ را نورانيّتى خیره كننده بخشیده بود و كار وى را بدانجا رسانید كه چون فتوایى را بطور غیر عمد و به اشتباه جواب داد حضرت ولى عصر (عج) خود با پیغامى آن را اصلاح فرمود. پس از مدتى كه مرحوم مفید آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف گردید, آن حضرت طى نامهاى خطاب به شیخ فرمود: «بر شماست كه فتوا بدهید و بر ماست كه شما را استوار كرده و نگذاریم در خطا بیفتید.»
مقام علمى و منزلت معنوى شیخ در آن حد بود كه در خواب دخت رسول الله (صلى الله علیه و آله) حضرت زهرا (علیهاالسلام) را دید كه دست عزیزان خود امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را در دست داشته و خطاب به شیخ فرمود:«اى شیخ به این دو فقه بیاموز.»
ساعاتى بعد حیرت مرحوم مفید برطرف شد چرا كه مادر سید مرتضى و سید رضى را دید كه دست دو فرزند خود را در دست داشته و به شیخ گفت: «اى شیخ به این دو فقه یاد بده.» و آنگاه كه در مسألهاى فقهى بین استاد و شاگرد؛ شیخ مفید و سید مرتضى اختلاف نظر و با بحث و ارائه دلیل مشكل حل نشد هر دو راضى به قضاوت امیرالمؤمنین على (علیهالسلام) شدند. مسأله را بر كاغذى نوشته و بالاى ضریح مقدس حضرت گذاردند. صبح روز بعد كه كاغذ را برداشتند دستخطى مزین به چنین نوشتهاى دیدند كه : «انت شیخى و معتمدى و الحق مع ولدى علم الهدی»
( اى شیخ!) تو مورد اطمینان من هستى و حق با فرزندم سید مرتضی؛ علم الهدى است.»[11]
گلبرگ هاى هدایت
الف) علم كلام و عقاید: علمى كه مبانى عقیدتى همراه با استدلال عقلى در آن مطرح میشود و با همین روش به شبهات و پرسشهاى افراد جواب داده میشود؛ « علم كلام» نام دارد. «اوائل المقالات» , « شرح عقاید صدوق», « اجوبة المسائل السرویه» و «نكت الاعتقادیه» كتابهاى شیخ عظیم الشأن, مرحوم مفید در این بستر فكرى فرهنگى است.
ب) علم فقه: «فقه» دانشى است مقدس كه از دیرباز بیان وظایف شرعى و بایدها و نبایدهاى عملى و تكلیفى مسلمانها را به عهده داشته است و فقیهان شیعى بسان غواصان معنویت از اعماق اقیانوس معارف اهلبیت (علیهمالسلام) دُرّ واژهها و گوهرهاى سنگى را براى بیان این وظایف بدست میآوردهاند. «المقنعة» شیخ صاحب عناوین بسیارى در فقه است كه احكام و وظایف شرعى در ابواب مختلف آن توضیح داده شده است.
«الاعلام», «المسائل الصاغانیه», «جوابات اهل الموصل فى العدد الرویة»و «جواب اهل الرقّة فى الاهله و العدد» از دیگر آثار این فرزانه فرهمند در زمینه فقه است.
ج) اخلاق اسلامی: «امالی» شیخ,پیرامون اخلاق اسلامى و فضایل انسان است. صحیفههاى زرّین كه در آنها دعوت به تقوا, صحبت از یقین, بیان اخلاص و محاسبهى نفس شده است و محبت الهى و مبارزه با هوا و هوسها مطرح میشود.
د) حدیث: پس از علوم قرآنی, ارزش علم حدیث مطرح است. این علم ارزشمند از احادیث و سخنان معصومین (علیهم السلام) كه جرعههایى از سرچشمهى سنت و اشعههایى از آفتاب وحى است بحث میكند. اهمیت ولایت,لزوم پیروى از امام (علیه السلام) و فضائل امیرالمؤمنین على (علیهالسلام) از جمله مباحثى است كه در امالى شیخ مفید, پیش روى اندیشمندان قرار میگیرد.
ه) امامت و فلسفه سیاسى در اسلام: شیخ مفید «عدالت» و «عصمت» را شرط قطعى براى امامت و رهبرى شمرده است. وى با طرح حدیث ثقلین و آیات قرآن به این بحث مهم و بسیار عمیق پرداخت سپس در «الافصاح فى الامامه» «ارشاد», « جمل», «امالی», «الفصول المختاره» «تفضیل امیرالمؤمنین على سایر الصحابه» بحث را گسترش داده و ابواب مختلف آن را گوشزد میكند. قریب بیست اثر ژرف از آثار شیخ مفید پیرامون «امامت و رهبری» است.
و) غیبت امام دوازدهم(علیهالسلام)
در كار گلاب و گل حكم ازلى این بود كان شاهد بازارى وین پردهنشین باشد
شیخ مفید از سر ارادت و عشق از مولاى خود حضرت مهدی(عج) نام برده و پیرامون شخصیت آسمانى آن امام آثارى پدید آورده است. بخشى از «ارشاد» كتاب «الفصول العشرة فى الغیبه» و الجوابات فى الخروج المهدى » به همراه پنج اثر دیگر از این علّامه و شیفتهى اهل بیت (علیهمالسلام) دربارهى حضرت بقیة الله (عج) است. [12]
جبهه هاى مختلف مناظره
نشو و نماى عقاید گوناگون و نحلّههاى مختلف عقیدتی, زمان شیخ مفید را معركهى آراء و هنگامهى مناظره كرده بود. بیان پرجوش, تسلط چشمگیر و بصیرت بسیار وى موجب برترى همیشه در نبردهاى علمى فرهنگى وى شده بود. «تصحیح الاعتقاد» و «الفصول المختاره» مجموعهاى از برخى مناظرات شیخ با بیش از بیست تن از علما و صاحب نظران عقاید مختلف است كه از آنها میتوان به مناظره با اشاعره, معتزله, اصحاب حدیث, متصوفه و مرجئه اشاره كرد. [13]
در این عرصه «اندیشههاى سبز و جاوید» شیخ در زمینههاى ناب و اصیل خود را نشان داد و بینش سراسر معرفت آموز او ظاهر گردید. ولایت فقیه از دیدگاه شیخ مفید, آراء فقهی, اندیشههاى سیاسى و نظرات كلامى وى طلوعى مبارك در پهنهى دانش و بینش ایجاد كرد و همگان را به سوى فضایى معطر و جدید رهنمون ساخت. [14]
هر چند توفان حوادث, گرد گرفتارى بر وجود این دانشمند فرزانه فرو نشاند و تبعیدها و ناراحتیهاى زیادى براى وى فراهم آورد اما بدخواهى زشت سیرتان و سخن چینى پلیدان نزد حكام نتوانست عزم و ارادهى محكم شیخ را متزلزل كند و هر روز,روزى روشنتر و نورانیتر براى وى پدید میآمد. [15]
غروب نابهنگام...
نخستین روزهاى رمضان 413 هجرى آغاز شده بود كه غبار غم سراسر دلهاى پاك را فراگرفت. شهر بغداد جامهى سیاه به تن كرد. ورودهاى مصیبت و اندوه از گوشه و كنار سیل و ماتم و عزا به سوى میدان شهر روانه ساخت. هشتاد هزار نفر سوگوار اشك یتیمى ریخته و عاشورایى دیگر در ماه صیام به پا كردند.
پیكر شیخ مفید بر دستان انبوه خلایق تشییع شد و همگان به امامت سید مرتضى بر او نماز گزاردند. ساعاتى بعد بدن آن فرزانهى آسمانى در كاظمین دفن شد. دل هاى پر از كینه و تهى از احساس, كیاست و حكمت این را پایان كار آن بزرگ مرد شمرده و ساده اندیشانه جشن گرفتند امام شخصیت سترگ او پنهان كردنى و فراموش شدنى نبود.[16]
و امروز پس از قرن هاى متمادى «مفید» هنوز «مفید» است. در معركه آراء كلام وى خورشید مناظرات و آفتاب گفتگوهاست و فردا و فرداها از آن او و راهیان او خواهد بود.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
[1] ـ رجال نجاشی: رقم 1067.
[2] ـ مقالات فارسی كنگره جهانی شیخ مفید: ش 67, ص 8.
[3] ـ امالی شیخ مفید: اوائل جزء ششم؛ تاریخ بغداد, ج 8, ص 449.
[4] ـ همان, ص 340, همان: ج 11, ص 302.
[5] - الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 5.
[6] - ر.ك: مقاله 61 و 55 از كنگره جهانی شیخ مفید.
[7] ـ مستدرك الوسایل,حاج میرزا حسین نوری, ج 3, ص 517-518.
[8] ـ همان .
[9] ـ همان.
[10] ـ ر.ك الفهرست: شیخ طوسی 157-158؛ رجال علّامه بحر العلوم: ج 3, ص 311 ـ مستدرك الوسایل: ج 3, ص 517 ـ فهرست ابن ندیم: ص 332 ـ مقاله 63 از مقالات كنگره هزارهی شیخ مفید, ص 10.
[11] ـ قصص العلماء: میرزا محمد تنكابنی, ص 399-403.
[12] ـ ر.ك: مفید نامه: ش 1, ص 37 و حوزه: یادمان هزاره شیخ مفید:ص 279-301.
[13] ـ ر.ك: «بررسی مناظرات شیخ مفید: مفید نامه, ج 1, ص 32-37.
[14] ـ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات: چاپ تبریز, ص 49.
[15] ـ مقالات فارسی كنگرهی شیخ مفید, ش 63‚ ص 18.
[16] - از پیام حكیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیة الله خامنه ای به كنگره جهانی هزاره شیخ مفید، فروردین 1372.