شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد
شمع مى خندد ومى گريد وشاد است وغمين
شمع نور ازلى قلب همايون نبى است
دانى از چيست كه احمد شب ميلاد حسين
شاد از اين است كه آخر ثمر عشق رسيد
آمد آن يكه سوارى كه بوقت جولان
ميزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
دم عيسى همه در خاك شفا خانه اوست
اين حسين است كه از حشمت ثار اللهى
اين حسين است كه گيسوى على اكبر او
اين حسين است كه از خرمن گلگون كفنان
پر هياهو كند از مقدم خود محشر را
-----------------------------------
شعری از حبیب الله چایچیان