این حسینی است که حق دلبر جانانه اوست
این همان شمع شبستان ولایت که زعشق
گاه چون آیة رحمت شرف دوش نبی است
این همان شاه که با خیل ملک روح الامین
آنکه در بزم صفا نرد وفا باخت چنانک
این همان رند قدح نوش که با چرخ نهم
می گساری است که هر درد و غم و زهر والم
هر کسی رند قلندروش و صافی مشرب
آنکه افسانه خوبان شده در عرصه حسن
گرچه آئینة حق خانه ندارد ذوقی
این جوابیست بر آن مرثیه کش گفت حسین
----------------------------------
شعری از میر ابوالقاسم ذوقی