درد یک سوخته را سوخته ها می فهمند
روضۀ سخت مرا اهل سما می فهمند
نیست وصفی به جهان سخت تر از روضۀ من
سختی وصف غمم را شعرا می فهمند
کینه دارند ز من مردم این شهر ، علی
چون که از سوزِ نفس هام خدا می فهمند
خاصان اهل سکوتند ، همین درد من است
گله ای نیست از آن دسته که عامی فهمند
زخمی کوچه ام و باز صفِ اول جنگ
شوق پرواز مرا اهل ولا می فهمند
پشت در مرد نه والله چهل نامردند
که نه از عاطفه چیزی ، نه حیا می فهمند
پا به ماهم به زمین خوردن من دردسر است
مادران خوب تر این مسئله را می فهمند
ریشۀ "ضَرب" مضارع بشود ، اهل ادب
از همین فعل مضارع که چه ها می فهمند
هر چه از چشم علی و حسنم پوشاندم
دشت لاله به تنم پخش و پلا.... می فهمند
نیمه شب... موقع غسل است... صدای فریاد
ذره ای باز از این فاجعه تا می فهمند
همۀ روضه همین است و همین است فقط
درد یک سوخته را سوخته ها می فهمند
تا قیامت سر سربند تو بی بی دعواست
معنی این سخنم را شهدا می فهمند
ارسالی توسط آقای علی بهزاد