خالد بن ولید یكی از اصحاب پیامبر است كه در سال شش یا هفت هجری بعد از صلح حدیبیه مسلمان شد وی قبل از مسلمان شد فرماندهی از فرماندهان لشگر كفر در بدر احزاب و خندق بود و كسی بود كه در جنگ احد با حمله به مسلمانان از شكاف كوه بزرگترین ضربه در احد را به اسلام وارد آورد و بعد از این اقدام خالد بود كه حمزه سیدالشهداء عموی پیامبر به شهادت رسید ، اما عده ای سعی در توجیه اعمال او و دفاع از او را دارند و با دادن القابی مانند سیف الاسلام سعی در تغییر نظر مسلمانان نسبت به خالد دارند . امام آن چه مهم است نظر خود صحابه خصوصا شخص عمر درباره خالد بن ولید است كه اگر اهل سنت اصرار بر دفاع از خالد داشته باشند در واقع نظرات خلیفه دوم را رد كرده اند و به مخالفت با وی پرداخته اند اینك برای روشن شدن افكار مسلمانان برخی از برخوردها و واكنش های عمر بن الخطاب نسبت به خالد را ذكر می كنیم تا مشخص شود نظر وی نسبت به سیف الاسلام خالد بن ولید چه بوده است.عزل خالد نخستین اقدام حكومت عمر
زمانی كه عمر به خلافت رسید اولین كاری كه انجام داد عزل خالد بن ولید از امارت شام بود.
ولما ولی سیدنا عمر رضی الله تعالى عنه الخلافة أول شیء بدأ به عزل خالدا.
سیره حلبیه ج 3 ص 213- البدایة و النهایة ابن كثیر ج 7 ص 23 - به این مضمون تاریخ الاسلام ذهبی ج 3 ص 123- الوافی بالوفیان صفدی ج 16 ص 329
زمانی كه آقای ما عمر به خلافت رسید اولین كاری كه انجام داد عزل خالد بود.
دستور عمر به برداشتن عمامه از سر خالد و برگرداندن نصف مال او به بیت المال
زمانی كه عمر خالد را عزل كرد و ابوعبیده جراح را به جای او گمارد دستور داد اگر از كارش توبه نكرد عمامه را از سر او بردار :
و كتب عمر إلى أبی عبیدة إن أكذب خالد نفسه فهو أمیر على ما كان علیه ، وإن لم یكذب نفسه فهو معزول ، فانزع عمامته عن رأسه وقاسمه ماله نصفین . فلما قال أبو عبیدة ذلك لخالد قال له خالد أمهلنی حتى أستشیر أختی ، فذهب إلى أخته فاطمة - وكانت تحت الحارث بن هشام - فاستشارها فی ذلك ، فقالت له : إن عمر لا یحبك أبدا ، وإنه سیعزلك وإن كذبت نفسك . فقال لها : صدقت والله . فقاسمه أبو عبیدة حتى أخذ [ إحدى ] نعلیه وترك له الأخرى.
البدایة و النهایة ابن كثیر ج 7 ص 23- سیره حلبیه ج 3 ص 213
عمر نامه ای به ابوعبیده نوشت كه اگر خالد اشتباهش را پذیرفت پس او بر امارت خود باقی است و اگر نپذیرفت پس او عزل می شود پس عمامه او را از سرش بردار و مال او را دو نصف كن . پس زمانی كه ابوعبیده این مطلب را به خالد گفت ، خالد گفت : مهلت بده تا با خواهرم مشورت كنم خواهرش زن حارث بن هشام بود- پس با او مشورت كرد پس خواهرش به او گفت عمر تو را اصلا دوست ندارد و حتما تو را عزل خواهد كرد حتی اگر اشتباهت را بپذیری خالد به او گفت به خدا قسم راست گفتی . (و اشتباهش را نپذیرفت) پس ابوعبیده مال او را تقسیم كرد حتی یك لنگه كفشش را برداشت و دیگری را گذاشت.
عمر و خیانت خالد به بیت المال
و بلغه أن خالدا أعطى الأشعث بن قیس عشرة آلاف وقد قصده ابتغاء إحسانه فأرسل لأبی عبیدة أن یصعد المنبر ویوقف خالدا بین یدیه وینزع عمامته وقلنسوته ویقیده بعمامته لأن العشرة آلاف إن كان دفعها من ماله فهو سرف وإن كان من مال المسلمین فهی خیانة.
السیرة الحلبیه ج 3 ص 213.
به او خبر رسید كه خالد به اشعث بن قیس ده هزار دینار هدیه داده است و این كار را از روی دوستی به او داده است پس به ابوعبیده نامه نوشت كه بر منبر می روی و خالد را مقابلت قرار می دهی و عمامه و كلاه خود او را بر می داری و او را با عمامه اش می بندی چرا كه اگر این ده هزار دینار را از مال خودش داده كه اسراف است و اگر از مال مسلمانان است كه خیانت است .
شكستن پای عمر و كینه او
علمای اهل سنت نقل كرده اند كه عمر و خالد كه پسرخاله نیز بودند با هم كشتی گرفتند و خالد ساق پای عمر را شكست و همین مسئله موجب عداوت و كینه عمر شد:
أخبرنا أبو الحسن بن قبیس أنا أبو الحسن بن أبی الحدید أنا جدی أبو بكر أنا أبو محمد بن زبر نا محمد بن سلیمان بن داود المنقری البصری نا أبو عثمان المازنی نا الأصمعی عن سلمة بن بلال عن مجالد بن سعید عن الشعبی قال اصطرع عمر بن الخطاب وخالد بن الولید وهما غلامان وكان خالدا ابن خال عمر فكسر خالد ساق عمر فعولجت وجبرت وكان ذلك سبب العداوة بینهما.
تاریخ مدینه دمشق ج 16 ص 267- البتدایة و النهایة ابن كثیر ج 7 ص 131- سیره حلبیه ج 3 ص 231.
مجالد بن سعید از شعبی نقل می كند كه گفت : عمر و خالد بن ولید در كودكی با یكدیگر كشتی می گرفتند و خالد پسر خاله عمر بود پس خالد ساق پای عمر را شكست پس معالجه كردند و خوب شد و این مسئله موجب دشمنی بین آن دو شد.
لقب دادن عدو الله به خالد سیف الله
و قدم خالد على أبی بكر فقال له عمر یا عدو الله قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته لأرجمنك
اسد الغابة ج 4 ص 296- تاریخ الاسلام ذهبی ج 3 ص 36.
خالد (پس از بازگشت از قتل مالك بن نویره) نزد ابوبكر آمد پس عمر به او گفت ای دشمن خدا مردی از مسلمانان را كشتی و با همسرش همبستر شدی تو را سنگسار خواهم كرد.
همچنین طبری در تاریخش می نویسد :
وأقبل خالد بن الولید قافلا حتى دخل المسجد وعلیه قباء له علیه صدأ الحدید معتجرا بعمامة له قد غرز فی عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إلیه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرئاء قتلت امرءا مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك.
تاریخ طبری ج 2 ص 504 الكامل فی التاریخ ابن اثیر ج 2 ص 359- امتاع الاسماع ج 14 ص 240
خالد بن ولید بدون توجه به مسجد آمد و روی دوش او قبایی بود كه جای شمشیر در آن بود و عمامه ای پوشیده بود كه در آن تیرهایی قرار داده بود پس زمانی كه داخل مسجد شد عمر بلند شد و تیرها را از عمامه او در آورد و شكست سپس به او گفت آیا ریا می كنی مرد مسلمانی را كشتی و با همسرش همبستر شدی به خدا قسم تو را با سنگی كه خود درست كردی سنگسار خواهم كرد.
تعبیر عمر از شمشیر سیف الله به شمشیر ظلم
وقال عمر لأبی بكر إن فی سیف خالد رهقا فإن لم یكن هذا حقا حق علیه أن تقیده.
تاریخ طبری ج 2 ص 503 الاصابة ابن حجر ج 5 ص 561- تاریخ الاسلام ج 3 ص 37
عمر به ابوبكر گفت به درستی كه در شمشیر خالد ظلم وجود دارد ؛ پس اگر این (عزل او) حق نیست این حق است كه او را محدود گردانی .
ابن عساكر این چنین نقل می كند:
قال عمر ان فی سیف الله خالد رهقا.
تاریخ مدینه دمشق ج 16 ص 285.
عمر گفت : در خالد سیف الله ظلم وجود دارد.
نقل طبری شمشیر خالد را ظالم می دانست اما نقل ابن عساكر خود خالد را ظالم می داند .
اعتراض عمر به پوشیدن حریر
أخبرنا أبو الحسن بن قبیس أنا أبو الحسن بن أبی الحدید أنا جدی أبو بكر أنا أبو محمد بن زبر نا العباس بن محمد نا الأصمعی عن ابن عون عن محمد أن خالد بن الولید دخل على عمر وعلى خالد قمیص حریر فقال له عمر ما هذا یا خالد قال وما بأسه یا أمیر المؤمنین ألیس قد لبسه ابن عوف قال وأنت مثل ابن عوف ولك مثل ما لابن عوف ثم امر من حضره فمزقوه .
فتح الباری ابن حجر ج 6 ص 74- تاریخ مدینه دمشق ج 16 ص 269- سیر اعلام النبلاء ذهبی ج 1 ص 380- تحفة الاحوذی مباركفوری ج 5 ص 316.
خالد بن ولید نزد عمر آمد در حالی كه پیراهن حریر پوشیده بود عمر به او گفت : خالد این چه لباسی است كه پوشیدی؟ خالد گفت : چه اشكالی دارد ای امیرالمؤمنین آیا ابن عوف لباس حریر نمی پوشد عمر گفت : آیا تو مثل ابن عوف هستی و فضایل تو مثل ابن عوف است سپس به كسانی كه حاضر بودند دستور داد كه لباس او را پاره كنند.
عمر و ریای خالد
أخبرنا أبو بكر محمد بن عبد الباقی أنا الحسن بن علی أنا محمد بن العباس أنا أحمد بن معروف نا الحسین بن الفهم نا محمد بن سعد أنا مسلم بن إبراهیم نا جویریة بن أسماء عن نافع قال لما قدم خالد بن الولید من الشام قدم وفی عمامته أسهم ملطخة بالدم قد جعلها فی عمامته فاستقبله عمر لما دخل المسجد فنزعها من عمامته فقال أتدخل مسجد النبی ( صلى الله علیه وسلم ) ومعك أسهم فیها دم وقد جاهدت وقاتلت وقد جاهد المسلمون قبلك وقاتلوا .
تاریخ مدینه دمشق ج 16 ص 269- سیر اعلام النبلاء ج 1 ص 380.
زمانی كه خالد از شام برگشت در عمامه خود تیرهایی گذاشته بود كه خون آلود بود پس زمانی كه عمر در مسجد بود نزد او آمد پس آن ها را از عمامه او برداشت پس گفت آیا وارد مسجد پیغمبر می شوی در حالی كه همراهت تیرهای خون آلود است و تو جهاد كردی و جنگیدی در حالی كه مسلمانان قبل از تو نیز جهاد كردند و جنگیدند.
همراهی عمر با عبدالرحمن در مخالفت با خالد
بعدما صنع ببنی جذیمة ما صنع عاب عبد الرحمن بن عوف على خالد ما صنع قال یا خالد أخذت بأمر الجاهلیة قتلتهم بعمك الفاكه قاتلك الله قال وأعانه عمر بن الخطاب على خالد.
تاریخ مدینه دمشق ابن عساكر ج 16 ص 234- سیر اعلام النبلاء ج 1 ص 370.
بعد از آن كارهایی كه (خالد) در بنی جذیمه آن كارها را كرد عبدالرحمن بن عوف بر او اشكال گرفت و گفت ای خالد تو به شیوه جاهلیت برخورد كردی و آن را به انتقام عمویت كشتی خدا تو را بكشد و عمربن الخطاب او را در دعوای با خالد یاری كرد.
همچنین ابن عساكر می نویسد:
قال عمر لخالد ویحك یا خالد أخذت بنی جذیمة بالذی كان من أمر الجاهلیة أو لیس الإسلام قد محا ما كان فی الجاهلیة.
تاریخ مدینه دمشق ابن عساكر ج 16 ص 234
عمر به خالد گفت : وای بر تو با بنی جذیمه به شیوه جاهلیت برخورد كردی آیا اسلام رسوم جاهلی را نابود نكرد.
عمر و درخواست عزل خالد از ابوبكر
أن أبا بكر بعث خالد بن الولید إلى بنی سلیم حین ارتدوا عن الإسلام فقتل وحرق بالنار فكلم عمر أبا بكر فقال بعثت رجلا یعذب بعذاب الله انزعه.
تاریخ مدینه دمشق ج 16 ص 240.
ابوبكر ، خالد را به سمت قبیله بنی سلیم زمانی كه از اسلام مرتد شده بودند اعزام كرد پس خالد آن ها را كشت و با آتش سوزاند پس عمر به ابوبكر گفت : كسی را فرستادی كه به عذاب الهی عقاب می كند او را عزل كن .
یعنی تنها كاری كه خالد انجام می دهد این است كه افراد را می كشد و می سوزاند.
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
خالد بن وليد از ديدگاه عمر بن الخطاب
- بازدید: 5241
دیدگاهها
خالد در جنگ تبوک شرکت نکرده بود و کشتن مالک دروغ محض بود پس شما چی میگید به خودتون
لعنت خدا بر دشمنان خدا
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا