عده اى ازصحابه و تابعين نزول آيه تطهير را در شأن اصحاب كسا دانسته اند، از جمله :
1 ـ حسن بن على(عليه السلام)
حاكم نيشابورى در باب فضايل حسن بن على نقل مى كند : حسن بن على بعد از شهادت على(عليه السلام) در خطبه اى فرمود: «اى مردم! هر كس مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كس نمى شناسد، من حسن بن على فرزند پيامبر(صلى الله عليه وآله)، فرزند وصىّ، فرزند بشير، فرزند نذير، فرزند دعوت كننده به سوى خدا به اذن او، فرزند چراغ نور دهنده و هدايتم. من از اهل بيتى هستم كه جبرئيل بر ما نازل مى شد و از خانه ما به آسمان ها باز مى گشت. من از اهل بيتى هستم كه خداوند رجس و پليدى را از آنان دور كرده و پاكشان گردانيده است....»(1)
2 ـ سعد بن ابی وقاص
نسائى در خصايص از عامر بن سعد بن ابى وقّاص نقل مى كند: معاويه به پدرم سعد گفت: چرا ابوتراب را سبّ نمى كنى؟ پدرم در جواب گفت: سه فضيلت در حقّ على شنيده ام كه به خاطر آن ها هرگز على را سبّ نمى كنم. اگر يكى از آن ها براى من بود، نزد من بهتر از شتران سرخ موى بود ...يكى آنكه هنگامى آيه ( إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)نازل شد، رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) را دعوت نمود؛ آن گاه عرض كرد: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند.(2)
3 ـ ابن عباس
عمرو بن ميمون مى گويد: من در كنار ابن عباس نشسته بودم كه عده اى نزد ابن عباس آمده و به او گفتند: با ما مى آيى يا ما را در اينجا مى گذارى؟ ابن عباس گفت: بلكه با شما مى آيم. آن گروه با ابن عباس سخن گفتند و بعد از مدّتى ابن عباس، در حالى كه آنان را نفرين مى نمود، بازگشت و گفت: اينان كسى (على(عليه السلام)) را ناسزا مى گويند كه خداوند به او ده خصلت عطا فرموده... يكى آنكه پيامبر(صلى الله عليه وآله)پارچه خود را برگرفته و روى على و فاطمه و حسن و حسين انداخت؛ آن گاه اين آيه را تلاوت نمود: ( إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً).(3)
4 ـ واثلة بن اصقع
شدّاد بن عبدالله قرشى دمشقى مى گويد: «نزد واثله نشسته بودم كه عده اى شروع به دشنام دادنِ على كردند. آن گاه كه از نزد او خارج شدند، واثله گفت: بنشين تا تو را از اين كسى كه دشنام دادند، با خبر سازم. نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بودم كه على و فاطمه و حسن و حسين وارد شدند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر آنان كسائى انداخت و عرض كرد: بار خدايا! اينان اهل بيت من هستند. بار خدايا! رجس و پليدى را از آنان دور فرما و پاكشان گردان.»(4)
5 ـ على بن الحسين(عليهما السلام)
خوارزمى حنفى نقل مى كند: بعد از آن كه امام سجاد(عليه السلام) را با اسيران اهل بيت(عليهم السلام) به شام حركت دادند، پيرمردى نزد امام سجاد(عليه السلام) آمد و عرض كرد: سپاس خداوندى را كه شما را كشت و بندگان خدا را از مردان شما راحت نمود و اميرالمؤمنين يزيد را بر شما مسلط ساخت. على بن الحسين(عليهما السلام) به او فرمود:
اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده اى؟ عرض كرد: آرى.
فرمود: آيا اين آيه را خوانده اى: ( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)؟(5) «بگو: من هيچگونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم [اهل بيتم]». عرض كرد: آرى. باز فرمود: آيا اين آيه را خوانده اى: ( وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ)؟(6)
«و حق خويشاوندى را بپرداز». اين آيه را: ( وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبى)(7)
«بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى نزديكان و...است». عرض كرد:
آرى. حضرت مى گفت: به خدا سوگند! ما ذوى القربى در اين آياتيم. آيا اين آيه را تلاوت نموده اى:
( إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)؟(8) «خداوند فقط مى خواهد پليدى (گناه) را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». عرض كرد: آرى. فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه به اين آيه اختصاص داده شده ايم.(9)
6 ـ ام سلمه
شهر بن حوشب مى گويد: هنگامى كه خبر شهادت حسين بن على به مدينه رسيد، از ام سلمه، همسر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى گفت: او را كشتند، خداوند آنان را بكشد... خدا آنان را لعنت كند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را ديدم كه پارچه خيبرى را روىِ على و فاطمه و حسن و حسين كشيد؛ آن گاه عرض كرد: بارخدايا! اينان اهل بيت(عليهم السلام) من هستند، رجس و پليدى را از آنان دورساز و پاكشان گردان (10).(11)
*********************************************
1 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 172.
2 ـ خصائص نسائى، ص 4.
3 ـ مسند احمد، ج 1، ص 331؛ خصائص نسائى، ص 11؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 119.
4 ـ مسند احمد، ج 4، ص 107؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 416؛ مشكل الآثار، ج 1، ص 346؛ جامع البيان، ج 22، ص 6.
5 ـ سوره شورى، آيه 23.
6 ـ سوره اسراء، آيه 26.
7 ـ سوره انفال، آيه 41.
8 ـ سوره احزاب، آيه 33.
9 ـ مقتل خوارزمى، ج 2، ص 61؛ جامع البيان، ج 22، ص 7؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 486؛ درّالمنثور، ج 5، ص 199.
10 ـ مسند احمد، جلبرى، ج 22، ص 6؛ مشكل الآثار، ج 1، ص 335.
11 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (1)، ص 365.