«بلاذری» از علمای اهل سنت چنین میگوید:
«قَالَ عَلِيٌّ عَلَى الْمِنْبَرِ: نَشَدْتُ اللَّهَ رَجُلا سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ. إِلا قَامَ فشهد. و تحت الْمِنْبَرِ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ وَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ، وَ جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَأَعَادَهَا فَلَمْ يُجِبْهُ أحد (منهم) فَقَالَ: اللَّهُمَّ مَنْ كَتَمَ هَذِهِ الشَّهَادَةَ وَ هُوَ يَعْرِفُهَا فَلا تُخْرِجْهُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى تَجْعَلَ به آية يعرف بها. قال أبو وائل: فبرص أنس، و عمي البراء، و رجع جرير أعرابيا بعد هجرته»
علی بر روی منبر گفت: سوگند می دهم هر کسی که این سخن پیامبر را در غدیر شنید که فرمود خدایا دوستان علی را دوست بدار و دشمن علی را دشمن بدار، بلند شود و شهادت دهد. پایین منبر، انس بن مالک و براء بن عازب و جریر بن عبدالله نشسته بودند، ولی هیچ یک جواب علی را ندادند، پس علی گفت: خدایا هر کس این شهادت را عالما و عامداً کتمان بکند، تا زنده است بیماری به او بده که مردم او را با آن بیماری بشناسند. ابووائل می گوید: بعد از نفرین علی، انس دچار بیماری برص شد، براء بن عازب نابینا شد و جریر هم عقلش را از دست داد.
انساب الأشراف بلاذری، ج2، ص 386
نویسنده:علی عبادی