پاسخ :
1. در لغت; راغب اصفهانى، مى گويد: صاحب، همان ملازم است; چه اين ملازمت و همراهى فيزيكى و بدنى باشد چه با تلاش و همت كسى را همراهى كند; لكن در بيش تر موارد، معناى اصلى مصاحبت، همان ملازمت و همراهى فيزكى و جسمى است. فرق مصاحبت و ملازمت با يك جا بودن در اين است كه مصاحبت همراهى بيش ترى را مى رساند. [1]
پس معناى لغوى صاحب و اصحاب و صحابى چيزى فراتر از ديدن و با هم بودن كوتاه مدت و غير مؤثر است; چنان كه صحابه و اصحاب به معناى ياران، همنشينان و فرمانبرداران نيز آمده است. [2]
2. در قرآن;
قرآن مجيد كه به زبان عربىِ، كاملاً فصيح نازل شده، بهترين مرجع براى شناخت دقيق معانى الفاظ است. كلمات تُصاحبنى، صاحِبُهما، صاحبه، اصحاب و...، مجموعاً حدود 97 بار در قرآن كريم آمده اند. از كاربرد اين موارد، سه نكته به دست مى آيد:
الف) اين كلمه در قرآن كريم، معانى لغوى را در برمى گيرد; يعنى قرآن براى كلمه اصحاب و مصاحبت، مفهوم جديدى در مقابل لغت وضع نكرده است.
ب) وصف اصحاب و مصاحب بودن، وصف تمجيدى نيست و اثبات امتياز نمى كند; بلكه گاهى در مواردى به كار رفته كه موجب مذمت و سرزنش شده است، مانند:(فان الذين ظلموا ذنوباً مثل ذنوب اصحابهم); [3] و براى كسانى كه ستم كرده اند سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم يارانشان.(لا يستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة); [4] ياران بهشت با ياران جهنم يكسان نيستند.
ج) كلمه اصحاب فقط به مصاحبت و همراهى انسان با انسان منحصر نمى شود; بلكه مطلق همراهى را مى رساند، مانند: (الم تر كيف فعل رب باصحاب الفيل); [5] آيا نديدى خداوندت با صاحبان فيل چه كار كرد؟
3. در سنت نبوى(صلى الله عليه وآله)؛
از ملاحظه رواياتى كه از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده، به خوبى روشن مى شود كه لفظ صحابه و اصحاب، وصف ويژه عده محدودى نبوده، بلكه بر هر مسلمانى اطلاق مى شده، اعم از مؤمن، فاسق، منافق. مثلاً وقتى خليفه دوم از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) خواست تا عبدالله بن اُبى ـ منافق مشهور ـ را بكشد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: عمر، با حرف مردم چه خواهى كرد كه بگويند محمد، اصحاب خود را مى كشد. [6] نيز آن حضرت فرمود: منافقانى ميان اصحاب من هستند. [7]
پس در قرآن مجيد و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) لفظ صحابى و اصحاب تعريف و توضيح داده نشده، اما از موارد استعمال اين الفاظ در كلام وحى، روشن مى شود كه: اولا، صرف ديدن پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) يا ملاقات كوتاه مدت ايشان، در صدق صحابى بودن كفايت نمى كند. ثانياً، صدق و اطلاق وصف صحابى بر شخصى، موجب مزّيت و برترى و دگرگونى شخصيت او نمى شود.
4. نزد اكثر اهل سنت؛
صحابى كسى است كه به پيامبر اكرم ايمان آورده، به ملاقات او نايل شده (ولو به اندازه يك ساعت) و مسلمان از دنيا رفته است. [8] اين تعريف، صحيح ترين تعريف و برگزيده نزد محققان، مانند بخارى، احمد بن حنبل و پيروانشان است. [9]
بنابر اين تعريف، كسانى كه آن حضرت را فقط ديده اند; اگر چه با او همنشين نشده اند، در جنگ ها با او شركت نداشته اند و روايتى از او نقل نكرده اند، صحابى اند; حتى كودكان و كسانى كه به ظاهر اسلام آورده بودند اما در واقع كافر و يا منافق بودند صحابى اند.
5. نقد و ارزيابى تعريف اكثر اهل سنت از مفهوم صحابى؛
اولاً، تعريف آنان، مخالف لغت،[10] آيات و روايات است; زيرا در هيچ كدام ديده نشده كه كسى را به صرف ديدن شخصى اصحاب و صحابى او بخوانند.
ثانياً، تعريف آنان تمامى ملت عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را برمى گيرد; چون اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان آن عصر، موفق به ديدار آن حضرت شده اند. دعوت ها، بيعت ها، غزوه ها، فتح مكه و حجة الوداع، آن حضرت را ديده اند. سيره آن حضرت هم اين بود كه همه را مى پذيرفتند و بدون تشريفات، در كوچه ها و بازارها با مردم گفتگو مى كردند. مسلمانان جزيرة العرب از راه هاى دور و نزديك به زيارت آن حضرت مى آمدند، حتى نوزادان خود را جهت تبرك خدمت آن حضرت مى بردند. [11]
» گالري تصاوير مسجد النبي / مکه مکرمه |
![]() |
_______________________________________
[1] اصفهانى، راغب، مفردات، ص 275; طريحى، فخرالدين، مجمع البحرين، ج 2، ص 584، تحقيق احمد حسينى چاپ سوم، 1408هـق; ازهرى، محمد بن احمد، معجم تهذيب اللغة، ج 2، ص 1979، بيروت چاپ اول مى گويد: أصحب اذا انقاد يعنى مصاحبت و صحابى بودن يعنى تلسيم و فرمانبردار شدن.
[2] رجوع شود به ابن منظور ـ محمد بن مكرم ـ، لسان العرب، ج 1، ص 519; زبيدى، محمد مرتضى، تاج العروس، ج 3، ص 186، دارالهدايه، 1386هـ.
[3] ذاريات، آيه 59.
[4] سوره حشر، آيه 20.
[5] سوره فيل، آيه 1.
[6] ابن هشام، السيرة النبوية، ج 3، ص 303; دار احياء التراث العربى، بيروت، تحقيق مصطفى السقاء، ابن كثير، السيرة النبوية، ج 3، ص 299.
[7] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 5، ص 40; داراحياء التراث العربى، بيروت، چاپ اول، سال 1412 هـ. ق حديث 16323، ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 399.
[8] عسقلانى، ابن حجر، الاصابة فى تمييز الصحابه، ج 1، ص 11.
[9] المحامى احمد حسين يعقوب، نظريه عدالة الصحابة، ص 15، بيروت چاپ اول، 1413هـق.
[10] در لغت گرچه به صرف ملاقات، مصاحبت اطلاق مى شود لكن در صدق صحابى كه مشتق و وصف است هيچ عرف لغت و ادب به صرف وقوع يكبار، اسم و وصف آن كار را اطلاق نمى كند. به مباحث اصول فقه فصل مشتق مراجعه شود.
[11] الاصابة، ص 16.
منبع : پایگاه مذاهب