یزید بن معاویه و قتل عام اهل مدینه
برخى از علماى متعصب اهل سنت و طرفداران بنى امیه از جمله ابن تیمیه348 در صدد دفاع ازیزید بن معاویه برآمده و او را خلیفه به حق مسلمین دانستهاند. ولى از آن جا که جنایات و فجایع او را در طول عمرش، خصوصاً در ایام سه سال خلافتش دیدهاند در صدد انکار یا توجیه آنها برآمدهاند. یکى از آن فجایع واقعه حرّه است که در آن بسیارى از مردم مدینه به طرز فجیع به دستور یزید به قتل رسیدند. قضیهاى که عموم مورخین به طور اجمال یا تفصیل به آن اشاره کردهاند. اینک به بررسى این واقعه مىپردازیم.
رخداد حرّه
واقعه حرّه، رخدادى بس تلخ و سنگین است که به سال 63 هجرى قمرى در روزگار سلطنت یزید بن معاویه، میان لشکریان شام و مردم مدینه به وقوع پیوست.
«حرّه» در لغت به سرزمین سنگلاخ و ناهموارى گفته مىشود که داراى سنگ هاى سیاه بوده و عبور از آنها به دشوارى صورت مىگیرد.349 و واقعه حرّه از آن رو چنین نام گرفته که هجوم لشکریان حکومتى شام به مردم مدینه از سمت شرقى آن، یعنى از ناحیه سرزمینهاى سنگلاخى آن شهر صورت گرفته است.350
واقعه حرّه رابه حق باید یکى از فجایع تاریخ دانست و در شمار زشتترین حوادث سلطنت بنى امیه به حساب آورد. ابن مُشکویه مىنویسد: «واقعه حرّه از سهمگینترین و سختترین وقایع است».351
عوامل قیام مردم مدینه
قیام مردم مدینه در سال 63 هجرى قمرى علیه سلطنت یزید و سلطه امویان بیش از هر چیز اعتراض گسترده و مردمى علیه سیاستها و برنامههاى حکومتى بود. این جریان خودجوش اجتماعى، پس از همدلى در انکار سلطه بنى امیه صورت گرفت، و گروه انصار، عبداالله بن حنظله و گروه قریش، عبداالله بن مطیه را به فرماندهى نیروهاى رزمى خود انتخاب کردند.352
این انقلاب و قیام عواملى داشته که به برخى از آنها اشاره مىکنیم.
1 - احساسات دینى
مدینه به عنوان شهر پیامبر (ص) و سرزمین رشد و بالندگى پیام وحى از اهمیت ویژهاى برخوردار بود، و گسترش معرفت دینى و بیان و تعلیم و تبیین سنّت پیامبر (ص) و نیز فهم و تفسیر کلام وحى در عصر آن حضرت در آن شهر صورت گرفته و اصحاب پیامبر (ص) اعم از مهاجران و انصار در آن دیار زیستهاند. پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز بیشتر آنان به جهت وجود خاطرات حضرت، ماندن در آن دیار را بر سایر شهرها ترجیح دادند.
بدیهى است که اُنس مردم مدینه با روش پیامبر (ص) و اوصیا و اصحاب آن حضرت، سبب شده بود که روح اسلام خواهى آنان در مقایسه با شامیان قوىتر باشد و نادرستى شیوه حاکمان و والیان را آسانتر از دیگران دریابند، چرا که همین مردم بودند که نخستین اعتراض سیاسى خود را نسبت به عثمان بن عفّان ابراز داشتند. اکنون همان مردم شاهد فرمانروایى جوانى ناپخته شدهاند که نه از کار سیاست چیزى مىداند و نه حریمهاى دینى را پاس مىدارد، لذا اعتراضات آنان بلند شد.
عثمان بن محمد بن ابى سفیان - حاکم مدینه - گروهى از مهاجرین و انصار را از مدینه به دمشق فرستاد تا با خلیفه ملاقات کرده، اعتراضات خود را با یزید در میان بگذارند و و در مقابل هم یزید با بخششهایش آنان را ساکت کند.353
یزید در این ملاقات نه تنها نتوانست توجّه آنها را به خود جلب کند بلکه با اعمال جاهلانهاش بى کفایتى خود را به آنها ثابت کرد.354
آنان هنگامى که به شهر مدینه بازگشتند، آنچه را از یزید دیده بودند براى مردم تعریف کردند و در مسجد پیامبر (ص) فریاد مىزدند: ما از نزد کسى مىآییم که دین ندارد، شراب مىخورد، تنبور مىنوازد، شب را با مردان پست و کنیزان آوازه خوان به سر مىبرد و نماز را ترک مىنماید.355
مردم از عبداالله بن حنظله پرسیدند: چه خبر آوردهاى؟ گفت: از نزد مردى مىآیم که به خدا سوگند اگر کسى غیر از فرزندانم با من نباشد با او مىجنگم. مردم گفتند: ما شنیدهایم که یزید به تو پول و هدیههایى داده است. عبداالله گفت: درست شنیدهاید. ولى من آنها را نپذیرفتم مگر براى تدارک نیرو بر علیه خود او. به این ترتیب عبداالله به تحریک مردم علیه یزید پرداخت و مردم نیز اجابت کردند.356
سیوطى مىنویسد: «سبب مخالفت اهل مدینه، این بود که یزید در معاصى زیادهروى کرد».357
2 - واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع)
ابن خلدون مىنویسد: «چون ستم یزید و کارگزارانش فراگیر شد، فرزند رسول خدا (ص) و یارانش را کشت، مردم سر به شورش برداشتند».358
وقتى که بشیربن جذلم خبر شهادت امام حسین (ع) و برگشتن اسیران را به اهل مدینه داد، گویا بانگ و خبر بشیر، نفخه صور بود که عرصه مدینه را صبح قیامت کرد. زنان مدینه بى پرده از خانهها بیرون آمدند و به در دروازه مدینه رهسپار شدند، به گونهاى که هیچ مرد و زنى نماند جز این که با پاى برهنه بیرون مىدوید و فریاد مىزد «وامحمداه، واحسیناه»، مثل روزى که پیامبر خدا (ص) از دنیا رفته بود.359
امام سجاد (ع) خطبهاى خواند و سخنانش در مردم مدینه سخت اثر کرد.
از سوى دیگر،زینب کبرى3 و دیگر مادران شهیدان کربلا، هر یک فضاى گستردهاى از محیط جامعه خود را تحت تأثیر رخدادهاى واقعه عاشورا و آن چه در راه کوفه و شام و مجلس یزید دیده بودند، قرار مىدادند.
3 - نابسامانىهاى سیاسى
از دیگر عوامل مؤثر در قیام مردم مدینه در برابر دولت اموى، روشهاى ناشایست اخلاقى و تصمیمگیرىهاى ناشیانه سیاسى بود که مردم مدینه شاهد آن بودند. عبداالله بن زبیر در نامهاى به یزید در انتقاد از ولید بن عقبه مىنویسد: «تو مردى خشن و سختگیر را براى ما فرستادهاى که به هیچ وجه توجّهى به حق و حقیقت ندارد و به پند خیرخواهان و خردمندان اعتنا نمىکند، و حال آن که اگر مرد نرمخویى را گسیل مىداشتى، امید مىداشتم که کارهاى دشوار و پیچیده را آسان سازد».360
به دنبال این اعتراض بود که یزید، ولیدبن عقبه را عزل کرد، و عثمان بن محمد بن ابى سفیان را که او نیز جوانى مغرور و بى تجربه و بى دقت بود، به حکومت حجاز منصوب کرد،361 و در زمانى که او والى مدینه بود واقعه حرّه اتفاق افتاد.362
همه این عوامل عقدههایى متراکم و فرصتى مناسب براى انفجار بود و احتیاج به جرقّهاى داشت، و جرقه از این جا شروع شد: هنگامى که ابن مینا، نماینده یزید در جمع آورى مالیات، قصد داشت اموال گرد آمده را از حرّه خارج کند، معترضان مدینه، راه را بر او بسته و آنها را توقیف کردند.363
ابن مینا موضوع توقیف اموال را به عثمان بن محمد بن ابى سفیان، والى مدینه گزارش داد ... او نیز موضوع را طىّ نامهاى به شام گزارش نمود و یزید را بر علیه مردم مدینه برانگیخت.
یزید از شنیدن این خبر خشمگین شد و اظهار داشت: «به خدا سوگند! لشکر انبوهى به طرف آنها گسیل خواهم کرد و آنان را زیر سم اسبان لگدمال خواهم نمود».364
رویارویى آشکار
عبداالله بن حنظله، مردم مدینه را براى مبارزه نهایى با یزید و بنىامیه فرا خواند. جایگاه اجتماعى او در میان مردم سبب شد تا با وى هماهنگ شوند و حتى خود او را به عنوان والى مدینه برگزینند و با او بیعت نمایند و یزید را از خلافت عزل کنند.365
مردم مدینه پس از بیعت با عبداالله بن حنظله در روز اول ماه محرم 63 هجرى قمرى، عثمان بن محمد بن ابى سفیان عامل یزید و والى مدینه را از شهر اخراج کردند. سپس بنى امیه و وابستگان آنها و نیز قریشیانى را که با بنى امیه هم عقیده بودند و شمار آن ها به هزار تن مىرسید در خانه مروان حَکَم زندانى ساختند بدون آن که آسیبى به آن ها برسد.366
امیر مدینه پیراهن پاره پاره خود را براى یزید به شام فرستاد و در نامهاى به او نوشت: «به فریاد ما برسید! اهل مدینه قوم ما را از مدینه بیرون راندند».367
یزید شب هنگام به مسجد آمد و بر بالاى منبر رفت و بانگ برآورد که اى اهل شام! عثمان بن محمد - والى مدینه - به من نوشته است که اهل مدینه، بنى امیه را از شهر راندهاند. به خدا سوگند! اگر هیچ سرسبزى و آبادىاى وجود نداشته باشد برایم گواراتر از شنیدن این خبر است.368
اعزام نیرو به مدینه
یزید ابتدا فردى به نام ضحاک بن قیس فِهرى و سپس عمروبن سعید اشدق و پس از او عبیداالله بن زیاد را براى انجام این مأموریت دعوت کرد، ولى هر کدام به شکلى از انجام این مأموریت سر باز زدند.369
سرانجام این مأموریت متوجه شخصى به نام مسلم بن عقبه مُرّى شد و یزید او را به فرماندهى لشکرى براى مقابله با اهل مدینه گماشت. با این که پیرمردى مریض و داراى نود و اندى بود این مسؤولیت را پذیرفت.370
منادیان حکومتى جار مىزدند: «اى مردم! براى جنگیدن با مردم حجاز بسیج شوید و پول خود را دریافت کنید». هر کسى که آماده مىشد در همان ساعت صد دینار به او مىدادند. مدّتى نگذشت که حدود دوازده هزار نفر گردآمدند.371 و بنابر نقلى دیگر بیست هزار نفر سواره و هفت هزار نفر پیاده آماده شدند.
یزید به هر کدام از سوارهها دویست دینار و براى هر کدام از پیادههاى نظام صد دینار جایزه داد و به آنان امر کرد که به همراه مسلم بن عقبه حرکت کنند.372
یزید حدود نیم فرسخ با مسلم بن عقبه ولشکریان همراهبود و آنان را بدرقهمىکرد.373
در میان این لشکر مسیحیان شامى نیز دیده مىشدند که براى جنگ با مردم مدینه آماده شده بودند.374
یزید درباره مردم مدینه به مسلم بن عقبه چنین سفارش کرد: «مردم مدینه را سه بار دعوت کن، اگر اجابت کردند چه بهتر وگرنه در صورتى که بر آنان پیروز شدى سه روز آنان را قتل عام کن، هر چه در آن شهر باشد براى لشکر مباح خواهد بود. اهل شام را از آن چه مىخواهند با دشمن خود انجام دهند باز مدار. چون مدت سه روز بگذرد از ادامه قتل و غارت دست بردار و از مردم بیعت بگیر که برده و بنده یزید باشند! هر گاه از مدینه خارج شدى به سوى مکه حرکت کن».375
مسلم بن عقبه همراه لشکریان خود از وادى القرى به سوى مدینه حرکت کرد و در محلى به نام «جُرف» که در سه میلى مدینه واقع شده اردو زد.376
از طرف دیگر، مردم مدینه نیز که قبلا" از حرکت لشکر شام اطلاع یافته بودند، براى مقابله و دفاع آماده شده بودند.
با نزدیک شدن لشکر شام به مدینه، عبداالله بن حنظله در مسجد النبى9 مردم را به نزد منبر پیامبر (ص) فرا خواند و از آنان خواست هر کدام با او همراهند تا پاى جان با او بیعت کنند، مردم نیز تا پاى جان با او بیعت نمودند.
عبداالله بر منبر قرار گرفت و پس از حمد خداوند و بیان مطالبى گفت: «اى مردم مدینه! ما قیام نکردیم مگر به خاطر این که یزید مردى زناکار، خمّار و بى نماز است و تحمّل حکومت او مایه نزول عذاب الهى است ...».377
درگیرى لشکر شام و قواى مدینه
قواى مدینه از خندقى که از زمان پیامبر (ص) باقى مانده بود استفاده کردند. و بعید مىدانستند که لشکر شام از قسمت ناهموار و سنگلاخى شهر مدینه که در شرق واقع شده است حمله را آغاز کنند، و یا در صورت آغاز جنگ از آنجا کارى از پیش ببرند. ولى لشکر شام از همان منطقه به مردم مدینه حمله کرد.
نبرد از صبح تا ظهر ادامه یافت. قواى مدینه سرسختانه مقاومت کردند. عبداالله بن حنظله به یکى از غلامانش گفت: مرا از پشت سر محافظت کن تا نماز گزارم. عبداالله نمازش را خواند378 و به نبرد با شامیان ادامه داد.
مسلم بن عقبه براى ورود به مدینه از مروان کمک خواست. او نیز به سمت مدینه حرکت کرد تا به قبیله بنى حارثه رسید، یکى از مردان آن قبیله را که قبلاً شناسایى کرده بود فراخواند و طىّ گفت وگوى محرمانه به وى وعده احسان و جایزه داد تا راهى براى نفوذ به مدینه نشان دهد. آن مرد فریب خورد و راهى را از جانب محله بنىالاشهل به مروان نشان داد و شامیان از همان راه به داخل مدینه نفوذ کردند.379
مبارزان و مدافعان خطّ مقدّم مدینه ناگهان صداى تکبیر و ضجّه را از داخل مدینه شنیدند و پس از زمان نه چندان طولانى متوجّه هجوم لشکر شام از پشت سر خود شدند. بسیارى از آنان جنگ را رها کرده و به خاطر دفاع از زن و فرزند خود به مدینه بازگشتند.380
شامیان به هر سو حمله مىبردند و اهل مدینه را مىکشتند. آنان با کشتن عبداالله بن حنظله مقاومت باقى مانده مردم مدینه را در هم شکسته و بر کلّ مدینه تسلط یافتند.
قتل و غارت اهل مدینه
ابن قتیبه مىنویسد: «ورود لشکر شام در بیست و هفتم ماه ذى الحجه 63 هجرى اتفاق افتاد و تا دمیدن هلال ماه محرّم، مدینه به مدت سه روز در چنگال سپاه شام غارت شد».381
مسلم بن عقبه چنان که یزید بن معاویه گفته بود به لشکر شام پس از تصرّف مدینه گفت: «دست شما باز است، هرچه مىخواهید انجام دهید! سه روز مدینه را غارت کنید».382 بدین ترتیب شهر مدینه بر لشکریان شام مباح شد و در معرض تاراج و بهرهبردارى همه جانبه آنان قرار گرفت، و هیچ زن و مردى در مسیر آنان از گزند و آسیب ایمنى نیافت. مردم کشته مىشدند و اموالشان به غارت مىرفت.383
ناگوارتر از قتل و غارت شامیان نسبت به مردم مدینه و باقى مانده نسل صحابه رسول خدا (ص) و مهاجر و انصار، اقدام لشکر حریص و بى مبالات شام به هتک ناموس اهل مدینه بود.
در هجوم شامیان به خانههاى مدینه پیامبر (ص)، هزاران زن هتک حرمت شدند، هزاران کودک زاییده شدند که پدرانشان معلوم نبود. از این رو آنان را اولاد الحرّه مىنامیدند.384
کوچههاى مدینه از اجساد کشته شدگان پر و خونها تا مسجد پیامبر بر زمین ریخته شده بود.385 کودکان در آغوش مادران محکوم به مرگ شده386 و صحابه پیر پیامبر (ص) مورد آزار و بى حرمتى قرار مىگرفتند.387
شدت کشتار به حدّى بود که از آن پس مسلم بن عقبه را به خاطر زیادهروى در کشتن مردم «مُسرف بن عقبه» نامیدند. اهل مدینه از آن پس لباس سیاه پوشیدند و تا یک سال صداى گریه و ناله از خانههاى آنان قطع نشد.388
ابن قتیبه نقل مىکند: «در روز حرّه از اصحاب پیامبر (ص) هشتاد مرد کشته شد. و بعد از آن روز،صحابى بدرى باقى نماند. و از قریش و انصار هفتصد نفر به قتل رسیدند. و از سایر مردم از موالى و عرب و تابعین ده هزار نفر به قتل رسیدند».389
سیوطى مىنویسد: «در سال 63 هجرى اهل مدینه بر یزید خروج کرده و او را از خلافت خلع نمودند. یزید لشکر انبوهى را به سوى آنان فرستاد و دستور داد آنها را به قتل رسانده و پس از آن به طرف مکه حرکت کرده و ابن زبیر را به قتل برسانند. لشکر آمدند. و واقعه حرّه در مدینه طیّبه اتفاق افتاد. و نمىدانى که واقعه حرّه چه بود؟ حسن یک بار نقل کرد که به خدا سوگند! هیچ کس در آن واقعه نجات نیافت. در آن واقعه، جماعت بسیارى از صحابه و از دیگران به قتل رسیدند و مدینه غارت شد و از هزار دختر باکره ازاله بکارت شد « اًّنَّا الله ِ وَ اًِّنَّا اًِّلَیْهِ راجِعُونَ». رسول خدا (ص) فرمود: «من اخاف اهل المدینْ اخافه االله و علیه لعنْ االله و الملائکْ و الناس أجمعین»؛ «هر کس اهل مدینه را بترساند خداوند او را خواهد ترسانید و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد.» این حدیث را مسلم روایت کرده است».390
ابن قتیبه مىنویسد: «مسلم بن عقبه هنگامى که از جنگ و غارت با اهل مدینه فارغ شد در نامهاى به یزید چنین نوشت: « السلام علیک یا امیرالمؤمنین ... من نماز ظهر را نخواندم جز در مسجد آنان، بعد از کشتن فجیع و به غارت بردن عظیم ... فرار کننده را دنبال کرده و مجروحان را خلاص کردیم. و سه بار خانههایشان را غارت نمودیم، همان گونه که امیرالمؤمنین دستور داده بود ...».391
سبط بن جوزى از مداینى در کتاب «حرّه» از زهرى نقل کرده که گفت: «در روز حرّه از بزرگان قریش و انصار و مهاجران و سرشناسان و از موالى هفتصد نفر به قتل رسیدند. و کسانى که از بردگان و مردان و زنان به قتل رسیدند ده هزار نفر بود. چنان خونریزى شد که خونها به قبر پیامبر (ص) رسید و روضه و مسجد پیامبر (ص) پر از خونشد.
مجاهد مىگوید: مردم به حجره رسول خدا (ص) و منبر او پناه بردند ولى شمشیرها بود که بر آنها وارد مىشد.
مداینى از ابن قره و او از هشام بن حسان نقل کرده که گفت: هزار زن بدون شوهر بعد از واقعه حرّه بچه دار شدند. و غیر از مداینى هم نقل کردهاند که ده هزار زن بعد از واقعه حرّه بدون شوهر بچه دار شدند.392
اعدام شدگان
مسلم بن عقبه پس از استیلا بر مردم مدینه، برخى از چهرههاى سرشناس و مؤثر در قیام مدینه را احضار کرد و طىّ محاکمههاى ویژه، آنان را محکوم به اعدام نمود. ویژگى این محاکمات از این رو است که مسلم از احضار شدگان مىخواست تا آنان به عنوان اینکه برده و بنده یزید باشند با وى بیعت کنند.393
چهرههاى شناختهتر این رخداد اسفبار عبارتند از:
1 - ابوبکر بن عبداالله بن جعفر بن ابى طالب.394
2 - دو فرزند از زینب دختر ام سلمه.395
3 - ابوبکر بن عبیداالله بن عبداالله بن عمر بن خطاب.396
4 - معقل بن سنان (یکى از پرچمداران پیامبر (ص) در فتح مکه).397
5 - فضل بن عباس بن ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب.398
6 - ابوسعید خدرى (از صحابه پیامبر (ص) که در دوازده غزوه همراه پیامبر بود).7 399 - عبداالله بن مطیع.400
جابر در واقعه حرّه
ابن قتیبه دینورى مىنویسد: «جابر در ایّام حرّه از چشم نابینا بود. در برخى از کوچههاى مدینه راه مىرفت و مىگفت: نابود شود کسى که خدا و رسول را ترسانیده است. مردى پرسید: چه کسى خدا و رسول را ترسانیده است؟ جابر پاسخ داد: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هر کس اهل مدینه را بترساند گویا آن چه را نزد من است ترسانده است. مرد شامى با شمشیر خود به جابر حمله کرد تا او را بکشد. مروان آن مرد را دور کرد و دستور داد جابر را داخل منزلش کنند و در را ببندند».401
البته یکى از جاهایى که مورد هجوم و غارت سپاه شام قرار گرفت، خانه جابر بود و تمام وسایل منزلش غارت شد.
پیوندها: