عملکرد عمر بن خطاب در دو مورد متشابه کاملا تناقض دارد که نه جای توجیه دارد و نه عذری برای آن می توان آورد. بدین ترتیب که هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله قلم و دوات طلب نمودند تا مطلبی بنویسند که سبب عدم گمراهی امت اسلام باشد، او به بهانه غلبه بیماری بر پیامبر صلی الله علیه و آله از پذیرش دستور ایشان سرپیچی کرده و بی ادبانه به ایشان نسبت هذیان داده است. در مقابل هنگامی که ابوبکر در حالت احتضار بود، عثمان را فرا خواند تا نامه ای در تعیین جانشین خود بنویسد، در اثنای این وصیت، ابوبکر از هوش رفت و عثمان، نام عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه ابوبکر نوشت؛ جلال الدین سیوطی می نویسد:
كتب عثمان رضي الله عنه عهد الخليفة ، فأمره أن لا يسمي أحدا وترك اسم الرجل فأغمي على أبي بكر ، فأخذ عثمان العهد فكتب فيه اسم عمر ، فأفاق أبو بكر فقال : أرنا العهد ، فإذا فيه اسم عمر ، فقال : من كتب هاذا ؟ قال : أنا ، قال : رحمك الله وجزاك الله خيرا ، لو كتبت نفسك لكنت لذالك أهلا
قال ابن كثير إسناده صحيح .
جامع الأحاديث ج 13 ص121
از زيد بن اسلم از پدرش روايت شده است که گفت: عثمان پيمان نامه خليفه (بعد از ابو بکر) را می نوشت؛ پس ابو بکر به او دستور داد که نام کسی را ننويسد و جای اسم را خالي بگذارد ؛ پس ابو بکر بيهوش شده، عثمان نامه را برداشت و در آن نام عمر را نوشت؛ پس وقتي که ابو بکر به هوش آمد گفت: پيمان نامه را به من نشان بده؛ و در آن نام عمر را ديد. پس گفت : چه کسی اين را نوشته است ؟ عثمان پاسخ داد: من؛ ابو بکر گفت : خدا تو را ببخشايد و جزاي خير دهد؛ قسم به خدا که اگر خودت را نيز مي نوشتی سزاوار بودی.
ابن کثیرگفت: سند روایت را صحیح می باشد.
این نوشته ابوبکر، سند خلافت عمر بن خطاب بود؛ طبری مورخ شهیر اهل سنت می نویسد:
حدثني عثمان بن يحيى عن عثمان القرقساني قال حدثنا سفيان بن عيينة عن إسماعيل عن قيس قال رأيت عمر بن الخطاب وهو يجلس والناس معه وبيده جريدة وهو يقول أيها الناس اسمعوا وأطيعوا قول خليفة رسول الله إنه يقول إني لم آلكم نصحا قال ومعه مولى لأبي بكر يقال له شديد معه الصحيفة التي فيها استخلاف عمر
تاريخ الطبري ج 2 ص 353
قيس گويد: عمر بن خطاب را ديدم كه نشسته بود و كسان با وى بودند و عمر شاخه اى به دست داشت و مى گفت: «اى مردم گفتار خليفه پيمبر را بشنويد و اطاعت كنيد كه مى گويد، در كار خير شما سخت كوشيدم» گويد: شديد غلام ابو بكر نيز با عمر بود و مكتوبى را كه در باره خلافت عمر نوشته شده بود همراه داشت.
سوال:
ابوبکر نص خلافت عمر بن خطاب را در حالتی نوشت که درد بر او غالب شده و از هوش می رفت، چرا عمر بن خطاب، ابوبکر را متهم به « هذیان گفتن » و « غلبه ی بیماری » ننمود؟
چگونه است: وصیت ابوبکر در حالت بی هوشی، نصیحت و خیر خواهی برای تمام مسلمین است اما نوشته ای که پیامبر با عبارت « ائتوني بكتاب أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده » بر اهمیت آن تأکید فرمودند، چنین نمی باشد؟
چرا عمر بن خطاب مانع نوشتن نامه ای شد که کلام نویسنده آن با توجه به آیه ی « « وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى » بر مبنای وحی الهی است، در مقابل خود عمل به نوشته ی شخصی می نماید که شیطان بر او عارض می شود؟
در کتاب « الزهد » چنین نقل شده است:
حدثنا أبو داود قال : نا إسماعيل بن إبراهيم الهذلي أبو معمر ، نا علي بن هاشم ، عن إسماعيل ، عن قيس ، قال : خطبنا أبو بكر قال : وليت أمركم ولست بخيركم ، فإن أنا أحسنت فأعينوني وإن أنا أسأت فسددوني ، فإن لي شيطانا يعتريني
الزهد لأبي داود ج 1 ص 34
ابو داود از قیس روایت می کند که گفت: ابوبکر برای ما خطبه خواند و گفت: من امور شما را بر عهده گرفتم در حالیکه برترین شما نیستم، اگر درستکار بودم، مرا یاری نمایید، و اگر بد کردم، جلوی مرا بگیرید،چرا که من شیطانی دارم که بر من عارض می شود