افسردگى ـ ريشه ‏ها و چاره ‏ها

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

وقتى گل و گياه افسرده مى‏ شود، يعنى رنگ و بو و طراوت و شادابى خود را از دست مى‏دهد، ديگر ثمر نمى‏دهد، و پيوسته رو به زردى و سستى مى‏رود تا خشك و نابود شود.
وقتى هم انسانى افسرده مى‏شود، يعنى نشاط زندگى، انگيزه تلاش، اميد به آينده، بالندگى و رشد فكرى و اجتماعى را از دست مى‏دهد، روز به روز منزوى‏تر مى‏شود. به همه بدبين مى‏گردد، از حضور در مجامع و محافل و ميهمانى‏ها و مراسم طفره مى‏رود، دستش به‏سوى هيچ تلاشى دراز نمى‏شود، خود را موجودى بى‏خاصيّت و زندگى را تلاشى عبث مى‏شمرد و در نهايت، دچار نوعى «مرگ تدريجى» مى‏گردد.
باور كنيم كه «افسردگى»، يك عارضه نامطلوب و ضعف روح و روان و فاصله گرفتن از فطرت سالم است، هيچ افتخار و امتياز نيست، پس «پُز دادن» هم ندارد و نشانه كلاس داشتن نيست!
آنچه گل و گياه را افسرده و پژمرده مى‏سازد، يا نرسيدن آب و نور و حرارت كافى است، يا نامناسب بودن خاك و محيط و بستر رشد و رويش است، و يا همجوارى با علف‏هاى هرزه و آفت‏هاى مانع رشد.
آنچه هم انسان را افسرده مى‏كند، يا خشك شدن چشمه عقل و خرد، يا جمود كانون عواطف، يا فاصله گرفتن از معرفت‏ها و شناخت‏هاى احياگر جان و دل، يا نداشتن توكل و اميد، و يا همنشينى با انسان‏هاى افسرده و دل‏مرده و فاقد انگيزه است.
آن «روحيه»، پيامد اين «ريشه» است و آن ويژگى‏ها محصول اين حالات و عوارض فكرى، روحى و رفتارى است.
ريشه‏ها
الف . همدمى با افسردگان

انسان، موجودى اثرپذير است. همان گونه كه انس و الفت و همنشينى با افراد شجاع و ترسو، بخشنده و بخيل، اميدوار و مأيوس، زرنگ و تنبل، در شجاعت و ترس و بخشندگى و بخل و اميد و يأس و زرنگى و تنبلى او اثر مى‏گذارد، همدمى با افسرده‏حالان هم، پژمرده‏حال و افسرده‏اش مى‏سازد. «افسرده دل، افسرده كند انجمنى را».
چرا در دوره جنگ و حالت جنگى، سرباز فرارى از ميدان را «محاكمه صحرايى» مى‏كنند و تنبيه و گاهى اعدام مى‏كنند؟ چون فرار يك نفر از جنگ، گاهى روحيه يك سپاه را خراب مى‏كند و آنان را هم دچار ترس و از دست دادن روحيّه مقاومت مى‏سازد. كسانى هم كه با افراد بى‏روحيه و افسرده، مأنوس و رفيق باشند و حشر و نشر داشته باشند، همان روحيات را پيدا مى‏كنند.

تا نيايد غم و نكاهد عمر***روى غمگين و روى مرده مبين
تا نگردد دل تو افسرده***چهره مردم فسرده مبين .

ب . بى‏كارى
كسى كه وقتش پر است و كار و مشغله دارد، حسّ «مفيد بودن» دارد؛ امّا آن كه كارى و اشتغالى ندارد، چه بازنشسته بى‏كار باشد، چه جوانى كه در پى كار و شغل مى‏گردد و نمى‏يابد، چه حتّى خانه‏دارى كه وقت خالى او، عامل افكار و توهّمات و خيالاتى مى‏شود كه به افسردگى مى‏انجامد، چنين كسى احساس مى‏كند كه وجودش بى‏ثمر و بى‏خاصيّت است و عمرش به بطالت مى‏گذرد و زندگى كردنش بيهوده است و... نتيجه؟ احساس افسردگى!
كسى كه با احساس سرخوردگى از زندگى، چنين مى‏گويد:

ما كه بوديم؟ رود پرجوشى***پى دريا به جستجو رفته
ليك در كام ريگ‏زارى خشك***نيمه ره، ناگهان فرو رفته .

ناچار اين احساس و نگاه به زندگى، افسرده‏اش مى‏سازد و انگيزه و اميد را از وى مى‏گيرد.
ج . فقدان اميد
كسى كه اميد و عشق به زندگى نداشته باشد و براى اين سؤال كه «براى چه زنده هستم و چرا زندگى مى‏كنم؟» پاسخى روشن و قانع كننده نداشته يا نيافته باشد، دچار افسردگى روحى خواهد شد.
بعضى‏ها از طريق خواندن آثار برخى نويسندگان پوچ‏گرا، به پوچى مى‏رسند و زندگى را بى‏معنا و بى‏تفسير مى‏شناسند و مثلاً مى‏گويند:

هيچ نه انگيزه‏اى، كه هيچم، پوچم***هيچ نه انديشه‏اى، كه سنگم، چوبم
هم‏سفرِ قصّه‏هاى تلخ غريبم***رهگذر كوچه‏هاى تنگ غروبم .

اگر اينان دچار افسردگى نشوند، جاى شگفتى است! نوميدى، كشنده‏ترين سم براى يك انسان است. به تعبير حضرت على(ع): «نوميدى، صاحبش را مى‏كشد».(1) نيز اين كلام حكمت‏آميز از آن پيشوا: «تلخى‏ها و گزش‏هاى نابودى، از آنِ كسى است كه ناكام و نااميد باشد».(2)
د . بى‏اعتقادى به معاد
كسى كه زندگى خود را ميان دو نيستى ببيند و پندارد كه «نبوده است» و «نيست خواهد شد»، و مرگ را پايان خط بداند و آن سوى ديوار مرگ، به حقيقتى باور نداشته باشد، از تحليل درست زندگى ناتوان خواهد شد و چون هر لحظه از عمرش را گامى به‏سوى آن «عدم» مى‏بيند، رفته رفته، نشاط زندگى را از دست خواهد داد، مثل شمعى كه رو به خاموشى است و برفى كه در حال آب شدن و چشمه‏اى كه در حال خشك شدن است.
اين تصوّر كه: «من دارم تمام مى‏شوم و نيست مى‏گردم»، او را پيش از مرگ، مى‏كشد و مرگ او همان «افسردگى» است.
ه . ضربه‏هاى روحى
حوادث، مصيبت‏ها، فوت عزيزان و مرگ دوستان، شكست در عشق و درس و شغل و زندگى، احساس بى‏پناهى و نداشتن هم‏زبان، همدم، همفكر، همراه، تكيه‏گاه، غمخوار، دوست و... ضربه‏هاى روحى‏اى است كه گاهى نشاط و اميد زيستن را از افراد مى‏گيرد.
اگر حادثه ديدگان، به درك فلسفه بلايا نرسيده باشند و از فراز و نشيب‏هاى زندگى، تحليل منطقى و قابل قبولى نداشته باشند، در مقابل اين ضربه‏ها از پا درمى‏آيند و مقاومت خود را از دست مى‏دهند.
و . كمبود محبّت
بعضى‏ها دچار كمبود محبّت مى‏شوند، احساس مى‏كنند كه جايى در دل افراد ندارند و در خانواده و نزد فاميل و دوستان، از موقعيّت مناسب برخوردار نيستند. اين نيز ضربه روحى ديگرى است. شايد هم رفتار نسنجيده ديگران با فرد، عامل پيدايش اين حس شده باشد.
ز . غصّه‏هاى بى‏جا
بعضى هم دچار اندوه و غصه براى چيزهايى‏اند كه يا ارزش غصّه خوردن ندارد، يا درباره آنها كارى از دست انسان برنمى‏آيد و اندوه و غصّه، راهگشا نيست. اين خودخورى‏ها و حسرت‏ها و اندوه‏ها توان‏سوز است. به فرموده على(ع): «اندوه، روح و جان را درهم مى‏فشرد و طومار انبساط و نشاط را در هم مى‏پيچد».(3)
و در سخن ديگر فرموده است:
«غصّه، بدن را ذوب مى‏كند».(4)
اينها و نمونه‏هايى از اين دست را مى‏توان ريشه‏هاى بروز افسردگى دانست. امّا درمان:
چاره‏ها
اگر گفته‏اند: «شناخت درد، نيمى از درمان است»، درست است. و اگر بگوييم: شناخت ريشه‏ها نيمى از چاره‏هاست نيز گزاف نگفته‏ايم. هرچند با شناختى كه از «ريشه‏ها» به دست آمد، خود به خود، راه حل و درمان هم روشن مى‏شود، ليكن نگاهى گذرا به همان درمان‏ها به صورت مشخص، مفيد است. از اين رو مى‏توان بخشى از درمان‏هاى افسردگى را به صورت زير برشمرد:
1 . همنشينى و دوستى با انسان‏هاى با ايمان، با نشاط، اميدوار و با انگيزه.
2 . تقويت شناخت خود از «فلسفه حيات» و تحليل درست از زندگى.
3 . توكّل داشتن بر خدا و او را تكيه‏گاه خود در مشكلات و رنج‏ها قرار دادن.
4 . قراردادن «معاد» در چشم‏انداز زندگى و باز كردن حسابى براى مرحله پس از مرگ و تقويت اين اعتقاد كه ميوه باغ زندگى را در نشأه آخرت بايد چيد و منزلگاه اصلى «سراى جاويد» است و هر نفس و هر گام، ما را به آن «هدف»، نزديك‏تر مى‏سازد.
5 . بهره‏گيرى از دعا، توسّل، نيايش و تقويت رابطه معنوى با خدا و عبادت كردن و حضور بيشتر در مسجدها و محافل دينى و مجالس با حال اخلاقى و مذهبى.
6 . خدا را راهگشا در نهايت همه بن‏بست‏ها ديدن، يعنى اصلاً به «بن بست» عقيده نداشتن و خدا را همدم و ياور و پشتيبان و سامان‏دهنده امور ديدن. در دعاى مكارم الأخلاق، از حضرت سجّاد(ع) چنين مى‏خوانيم:
«خداوندا! اگر محزون شدم، تو تكيه‏گاه منى و اگر محروم گردم، تو امدادگر منى؛ اگر دچار حادثه‏اى شوم، تو پناه منى؛ آنچه را از دست دهم تو جايگزين مى‏سازى و آنچه خراب و تباه شود، تو اصلاح و بازسازى‏اش مى‏كنى و هرچه را نپسندى تغيير مى‏دهى...».(5)
7 . آفت‏ها، مصيبت‏ها و حوادث را، «آزمايش الهى» دانستن و آنها را موجب برخوردارى از پاداش خدا ديدن و بر آنها «صبر» كردن و صبورى را يك فضيلت بزرگ شمردن.
8 . نسبت به آنچه قدرت تغييرش را نداريم، تسليم بودن و رضايت داشتن، و نسبت به آنچه قدرت تغييرش را داريم، شجاعت اقدام داشتن، و فرق ميان اين دو مورد را بازشناختن.
9 . پرهيز از غصه و اندوه خوردن بر امور ناچيز و بى‏ارزش، بويژه آن جا كه غصّه و غم، هيچ مشكلى را حل نمى‏كند. خود را آماده ساختن براى آن كه ناملايمات زندگى را در خود حل كنيم و در مصاف با مشكلات، از پا درنياييم و شاكر باشيم كه وضع، بدتر از اين نيست.

روزى اگر غمى رسدت، تنگ‏دل مباش***رو، شكر كن مباد كه از بد، بتر شود
اى دل! صبور باش و مخور غم كه عاقبت***اين شام، صبح گردد و اين شب، سحر شود.

10 . شكست‏ها را نردبان ترقى و پيروزى ساختن و با الهام و درس گرفتن از ناكامى‏ها و شناختِ رمز و راز يك شكست، آن را به عاملى براى رشد، تبديل ساختن.
11 . داشتن دفترى براى ثبت و ضبط موفقيت‏ها، كاميابى‏ها، و نقاط مثبت و اميدبخش در زندگى.
12 . داشتن آلبومى و دفترى براى نوشتن و نگه‏داشتن عكس‏ها، تابلوها، خط نوشته‏ها، اشعار و سخنان اميدبخش و انگيزه‏آفرين و تداعى كننده نقاط قوّت و نشاط در زندگى.
13 . رفتن به مسافرت، ورزش و تفريحات سالم، شركت در برنامه‏هاى جمعى، ديد و بازديدهاى دوستانه يا خانوادگى.
14 . نظم دادن به زندگى و سليقه دادن به اتاق و محل كار و لوازم منزل و وسايل مورد استفاده.
15 . پرهيز از بى‏كارى، به هر نحوى خود را به كار مشغول ساختن، نوشتن، تعليم، جلسه گذاشتن، تربيت نيرو، كارهاى دستى، مشغوليات ذهنى، مطالعه كتاب‏هاى مفيد و قصّه‏هاى نشاط‏آور و اميدبخش.
16 . مطالعه قرآن و مواعظ و حكمت‏ها؛ چرا كه به فرموده حضرت رسول(ص): «روشنى اين دل‏ها، ياد خدا و تلاوت قرآن است».(6) در سخنان حضرت على(ع) نيز آمده است: «دلت را با موعظه، زنده بساز».(7) اينها نشان مى‏دهد كه حيات و نشاط دل و جان، در سايه معنويات و پند و حكمت و تلاوت و عبادت خداست.
17 . نگاه مثبت به زندگى داشتن و پرهيز از هرچه كه تيره‏نمايى مى‏كند و جهان و زندگى را از چشم ما مى‏اندازد و پوچى را القا مى‏كند.
مجموعه اين نكته‏ها و دل را آكنده از «اميد» ساختن و بهره‏گيرى از «دعا» و حضور بيشتر در «جمع» و بر لطف الهى «توكّل» داشتن و «سعادت اخروى» را در چشم‏انداز خود قرار دادن و با كار و تلاش، خود را به موجودى «مثمر ثمر» و «مفيد براى جامعه» تبديل كردن، مى‏توان از افسردگى رست و با نشاط و شادابى زيست و از زندگى لذّت برد.

جواد محدّثى

________________________________________
1 . غررالحكم، ج 7، ص 431.
2 . همان‏جا.
3 . همان، ج 2، ص 114.
4 . همان، ج 1، ص 260.
5 . صحيفه سجاديه، دعاى بيستم.
6 . ميزان الحكمه، ح 17052.
7 . نهج‏البلاغه، نامه 31.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page