بگذر از جرم و گناهم اى غفور چون كه شرم آيد مرا يوم النشور
من به عمر خود نكردم جز گناه بر اميدى كه تو را دارم پناه
از پيمبر اين خبر دارم به ياد كه بگفتا تو غفورى بر عباد
وعده غفران چنان دادم نويد كه دگر خائف نباشم از وعيد
نزد محبوب اين بود رسم وفا چشم خود پوشد اگر بيند جفا
در محبت باشد اين آئين عجيب بخشش آرد بر خطاكاران حبيب
من زنم لاف محبت بر زبان او كند عينا محبت را عيان
من كنم در امر و فرمانش خلاف او دهد امر معيشت را كفاف
من روم در وايد خذلان به پيش او بگرداند مرا از قصد خويش
من مدام اندر هواى حرص و آز او كند من را ز فضلش بى نياز
من به كفران نعم ، هر صبح و شام او كند انعام خود بر من تمام
من گناهان در مقابل پيش روى او كند از عفو خود اين گفتگوى
كه منم ستار و غفار الذنوب هم بپوشانم شما را از عيوب
بگذر از جرم و گناهم اى غفور
- بازدید: 1930