من كه هستم ، من چه هستم در وجود اين بود معنى ز بود و از نبود
تا وجود او بود من كيستم ؟ چون كه در هستى شدم من چيستم ؟
از همان اول كه عالم شد بنا هستى من بد همان عين فنا
پس در اين عالم به هستى من نيم گر تو گويى هستمى گويم كيم ؟
چون نباشم پس ببود من مپيچ هر نبودى را گنه بود است هيچ
نه گناه و نه وجودى در ميان پس به هيچم بخشى از گنج نهان
نزد تو هيچ است دنياى عظيم پس چه باشد قدر من در آن سهيم
اى خدا بخشاى اين ناچيز را مرهمى نه اين دل خون ريز را
هر چه بودم آرزو با هر مآل با لسان مختلف كردم سؤ ال
گويم آخر اين كلام خويش را اى خدا صدقه بده درويش را
آن چه خواهى ده تو بر دلخواه خود عفو خود را صدقه كن در راه خود
اى خدا صدقه بده درويش را
- بازدید: 1385