خاقانی
راه بگذاریم و قصد حضرت عالی کنیم
خانه پردازیم و سوی خانه یزدان شویم
طبل جانبازی فرو کوبیم در میدان دل
بی زن و فرزند و بی خان و سرو سامان شویم
همرهان حج کرده با ز آیند با طبل و علم
ما به زیر خاک در، با خاک ره یکسان شویم
همرهان با سرخ رویی چون به پیش ماه سیب
ما به زیرخاک، چون در پیش مه کتّان شویم
دوستان گویند حج کردیم و می آییم باز
ما به هرساعت همی طعمه دگر کرمان شویم
گر نباشد حج و عمره و رمی و قربان گو مباش!
این شرف ما را نه بس کز تیغ او قربان شویم
این سفر بستان عیاران راه ایزدست
ما ز روی استقامت سرو آن بستان شویم
حاجیان خاص مستان شراب دولتند
ما به بوی جرعه ای مولای این مستان شویم
نام و ننگ و لاف و اصل و فضل در باقی کنیم
تا سزاوار قبول حضرت قرآن شویم
بادیه بوته است ما چو زر مغشوش و مست
چون بپالودیم از او خالص چو زرّ کان شویم
بادیه میدان مردان است و ما نیز از نیاز
خوی از این مردان بگیریم ، گوی این میدان شویم
گرچه در ریگ روان عاجز شویم از بیدلی
چون پدید آید جمال کعبه، جان افشان شویم
یا به دست آریم سرّی یا برافشانیم سر
یا به کام حاسران گردیم یا سلطان شویم
یا پدید آییم در میدان مردان همچو کوه
یا به زیر پشته ی ریگ اجل پنهان شویم
--------------------------------------------------
منبع : سايت لبيك
شعر «سوی خانه یزدان شویم»
- بازدید: 1738