بهداشت در نظام خانواده

(زمان خواندن: 30 - 59 دقیقه)

ارزش نظافت و بهداشت در اسلام به هنگامى كه مقدمات ازدواج پايان گرفت، و زن و شوهر جوان با كمال عشق و علاقه، زندگى خود را شروع كردند، بايد به امورى كه در زندگى جنبه زيربنائى دارد توجه كنند، و نسبت به آن امور از بى تفاوتى و سستى و تنبلى و غفلت، جداً پرهيز نمايند.
از جمله آن امور مسئله بهداشت و نظافت در تمام شئون زندگى است. بدن، موى سر، دهان و دندان، لباس، فرش، وسائل زندگى، بخصوص وسائل آشپزخانه، و هر آنچه كه با زندگى روزمرّه در ارتباط است، بايد از نظر بهداشتى مورد توجه دقيق قرار بگيرد. عده اى از زوج هاى جوان در ابتداى زندگى از توجه به نظافت و بهداشت غافلند، و تنها به خورد و خوراك و بهره گيرى از لذات ظاهرى قناعت مى كنند، و از نظم و انضباط و پاكى و پاكيزگى در زندگى آنان خبرى نيست، اين بى خبرى را فطرت سليم، و عقل فعال، و آئين الهى تحت هيچ عنوانى نمى پذيرد، بلكه از آن هم نفرت شديد دارد، علاوه بر اين ممكن است اين بى تفاوتى و بى توجهى در طول زمان حاكم بر فضاى حيات شود، و خانه و اهل خانه را از نظر سلامت، نسبت به همه امور ظاهرى و باطنى تهديد نمايد، و بخصوص بر وضع فرزندان اثر نامطلوبى بگذارد، و آنان را تبديل به موجودى بى تفاوت، كودن، بيمار، ذليل، ضعيف و سربار جامعه كند، و وجودشان زمينه پذيرش رذالت و دنائت، و انواع مفاسد و معاصى گردد. خداوند مهربان در قرآن مجيد، نسبت به آنان كه طهارت ظاهر و باطن را رعايت مى كنند، و به بهداشت تن و روان توجه دارند، و عرصه گاه جسم و جان را از تمام آلودگيها پاك نگاه مى دارند، اعلام عشق و محبت نموده : اِنَّ الله يُحِبُّ التَّوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ. [1]
همانا خداوند اهل توبه و انابه و پاكى و پاكيزگى را دوست دارد. مكتب اسلام و به عبارت ديگر مدرسه نبوت و امامت، و به تعبير ديگر آئين وحى كه در قرآن كريم و سخنان نبى اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ، و اهلبيت آن حضرت يعنى امامان معصوم تجلّى دارد، و در توجه به پاكى و پاكيزگى و طهارت و بهداشت در تمام زمينه هاى زندگى، در ميان تمام مكتب ها بى نظير، و قوانين بهداشتى اين مدرسه آسمانى كه بيش از پنج هزار قانون است و قسمتى از آن در جلد اول و دوم كتاب وسائل الشيعه آمده، فوق تمام قوانين بهداشتى، و از نظر ظرافت و لطافت و ترغيب و تشويق به رعايت آنها، فوق العاده شگفت آور است. اسلام عزيز نزديك به پانزده عامل را به عنوان عامل طهارت و پاكيزگى، و وسيله پاك كننده معرفى كرده، كه چنين سياق و روشى در هيچ يك از مكاتب موجود در جهان ديده نمى شود. اسلام آلوده ماندن، و آلوده كردن، و فراهم آوردن زمينه آلودگى را در بسيارى از موارد حرام اعلام كرده، و مرتكب آن را بزهكار، و مستحقّ عذاب الهى در روز قيامت مى داند. آب جارى، آب چاه، آب چشمه، آب باران، آب راكدى كه هر يك از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نيم باشد، آب قليلى كه از بالا روى شيئى نجس بريزد و به اندازه پاك كردن شيئى نجس باشد، زمينى كه همراه با خاك است، نور مستقيم خورشيد، آتش، تغيير جنس آلوده به حالت ديگر، هر كدام در جاى خود و در محل تعيين شده از مطهرات هستند. رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) در چند روايت بسيار مهم به ارزش پاكيزگى و طهارت اشاره فرموده، كه به نظر هر صاحب نظرى از عجائب مسائل اسلامى است : اَلطَّهُورُ شَطْرُ الاْيمانِ. [2]
تميزى و پاكى، و ايجاد طهارت و پاكيزگى نصف ايمان است. چه اندازه عجيب است كه نصف ايمان تمام مسائل اخلاقى و عملى و نصف ديگر آن تميزى و توجه به پاكى و طهارت است!! أَوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ طَهُورُهُ. [3]
اول چيزى كه در قيامت و دادگاه عدل حق، نسبت به آن از انسان حساب مى كشند تميزى و طهارت و پاكى اوست. رسول خدا در مسئله بهداشت دهان و دندان، موى سر و صورت، لباس و پوشاك، خانه و اثاث خانه، كوچه و خيابان، شهر و ديار و حتى نسبت به اموات بسيار بسيار حساس، و از تمام مردم جهان در رعايت بهداشت و پاكيزگى برتر بودند. دستور او به اينكه اموات را با آب سدر و آب كافور، و آب خالص بشويند، و مواضع سجده را كافور گذاشته و قبر را عميق تر حفر كنند، و در چيدن لحد و ريختن خاك نظم و انضباط را مراعات نمايند، تا با متلاشى شدن بدن ميّت در قبر، و تركيبش با خاك و كافور، تمام اصول بهداشت جهت شهر و ديار و زندگان رعايت گردد، از عجايب دستورات، و شگفتى هاى دانش وبينش آن انسان والا و برتر است. حدّ رعايت پاكى ظاهر و باطن در آن وجود مبارك به اندازه اى بالا بود، كه معصومى چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) ،كه علم و بصيرت او تجلّى دانش و حكمت و علم حضرت حق بود، آن حضرت را به عنوان اطيب و اطهر معرفى كرد، و از تمام مردم جهان خواست، كه وجود مقدس او را در انواع پاكى ها و طهارت جسم و جان سرمشق و الگوى خود قرار دهند. فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الاَْطْيَبِ الاَْطْهَرِ (صلى الله عليه وآله وسلم) فَإِنَّ فيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسّى . . . [4]
به پيامبرت كه نيكوترين و پاكيزه ترين موجود در تمام جهان هستى است، اقتدا كن، همانا در وجود مقدّس او در تمام شئون حيات، براى آنكس كه بخواهد به او اقتدا كند الگو و سرمشق هست. رسول خدا فرمود : إِنَّ اللّهَ طَيِّبٌ، يُحِبُّ الطَّيِّبَ، نَظيفٌ، يُحِبُّ النَّظافَةَ. [5]
همانا خداوند نيكوست، نيكو را دوست دارد، پاكيزه است به پاكيزگى علاقه دارد. رفعت و بلندى، ارزش و مقام پاكى و پاكيزگى تا كجاست، كه سخن از آن در رابطه با حريم ذات حق است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : تَنَظَّفُوا بِالْماءِ مِنَ النَّتِنِ الرّيحِ الَّذى يُتَأَذّى بِهِ، تَعَهَّدُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ مِنْ عِبادِهِ الْقاذُورَةَ الَّذى يَتَأَنَّفُ بِهِ مَنْ جَلَسَ اِلَيْهِ. [6]
خود را از بوى بدى كه موجب آزار ديگران است با آب، پاك و پاكيزه كنيد، نسبت به وجود خود متعهد باشيد، خداوند به بنده اى كه داراى آلودگى است، و مردم از نشستن كنار او عار و ننگ دارند، خشم و كينه دارد. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : طَهِّرُوا هذِهِ الاَْجْسادَ طَهَّرَكُمُ اللّهُ، فَإِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ يَبيتُ طاهِراً إِلاّ باتَ مَعَهُ مَلَكٌ فى شِعارِهِ، وَ لا يَتَقَلَّبُ ساعَةً مِنَ اللَّيْلِ إِلاّ قالَ : اللّهُمَّ اغْفِرْ لِعَبْدِكَ فَإِنَّهُ باتَ طاهِراً. [7]
اين بدن ها را پاك كنيد، خداوند شما را پاك گرداند، همانا بنده اى نيست كه شب را پاك و پاكيزه به صبح برساند، مگر ملكى او را در اين پاكى همراهى كند، و ساعتى از شب نگردد مگر اينكه آن ملك بگويد : خداوندا بنده ات را در معرض مغفرت قرار بده كه او شب را به پاكى به صبح آورد. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : بِئْسَ الْعَبْدُ الْقاذُورَةُ. [8]
بد انسانى است، انسان آلوده و كثيف. و نيز آن حضرت فرمود : هَلَكَ الْمُتَقَذِّرُونَ. [9]
آلودگان و مردمان كثيف هلاك شدند. از جابر بن عبداللّه روايت شده : رسول خدا مردى را ديد ژوليده موى، به صورتى كه مويش به شكل بدى پراكنده بود، فرمود : هان آيا چيزى كه مويش را منظم كند و آرايش دهد نيافت ؟ و ديگرى را ديد با لباس چرك و كثيف، فرياد زد هان، آيا آبى نيافت كه لباس آلوده اش را بشويد ؟ [10]
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : كَنْسُ الْبُيُوتِ يَنْفِى الْفَقْرَ. [11]
جارو كردن خانه ها موجب زدودن فقر است. امام ششم (عليه السلام) فرمود : غَسْلُ الاِْناءِ وَ كَنْسُ الْفِناءِ مَجْلَبَةٌ لِلرِّزْقِ. [12]
شستن ظرفها، و جارو كردن آستانه خانه، باعث جلب رزق است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : لا تُؤْوُوا التُّرابَ خَلْفَ الْبابِ فَإِنَّهُ مَأْوَى الشَّياطينِ. [13]
خاكروبه منزل را پشت در خانه جمع نكنيد، همانا منزلگاه شياطين است. لغت شيطان از شطن گرفته شده، و اين لغت به معناى خبيث و پليد و موجود موذى و همراه با شرّ است. اين معجزه باعظمت و شگفت آور، محصول بينش رسول حق و اولياء الهى يعنى امامان معصوم شيعه است، كه چندين قرن قبل از وجود ميكروب، با استعمال لفظ شيطان يعنى موجود خبيث و پليد خبر داده اند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : لا تُبَيِّتُوا الْقُمامَةَ فى بُيُوتِكُمْ، وَأَخْرِجُوها نَهاراً فَإِنَّها مَقْعَدُ الشَّيْطانِ. [14]
آنچه از سفره مى ماند، و قابل مصرف كردن و خوردن نيست، نگذاريد تا شب در خانه بماند، آن را در همان روز روشن از خانه خارج كنيد، همانا مانده هاى در سفره كه غيرقابل مصرف است، نشستن گاه شيطان است. و نيز آن حضرت فرمود : تَنَظَّفُوا بِكُلِّ مَا اسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى بَنَى الاِْسْلامَ عَلَى النَّظافَةِ، وَ لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ كُلُّ نَظيف. [15]
به هر چه كه قدرت و توان داريد به نظافت و پاكيزه كردن برخيزيد، همانا خداوند اسلام را بر نظافت بنا كرده، و وارد بهشت نمى شود مگر هر پاك و پاكيزه. حضرت رضا (عليه السلام) فرمود : مِنْ أَخْلاقِ الاَْنْبِياءِ التَّنَظُّفُ. [16]
پاكيزگى از خُلق و خوى انبياء الهى است. رسول حق به عايشه فرمود : اِغْسِلى هذَيْنِ الثَّوْبَيْنِ اَما عَلِمْتِ اَنَّ الثَّوْبَ يُسَبِّحُ، فَإِذا اتَّسَخَ اِنْقَطَعَ تَسْبيحُهُ. [17]
اين دو جامه را بشوى، آيا نمى دانى لباس تسبيح گوى حق است، چون آلوده شود و چرك گردد، تسبيحش قطع مى شود!! با توجه به آيات قرآن در رابطه با عوامل پاك كننده، و پاكى و پاكيزگى، و عشق حضرت حق به نظافت و طهارت، و نيز با توجه به روايات بسيار مهم باب طهارت و نظافت، بر اهل خانه است، كه طهارت و پاكيزگى را در بدن و لباس خود، و اثاث منزل، و خود منزل و آستانه خانه، تا جائى كه در قدرت و توان آنان است رعايت كنند، و در اين زمينه مرد خانه بر اساس قاعده قرآنيه، كه تعاون بر نيكى و تقوا را وصيت و سفارش نموده، به همسرش در امر نظافت و پاكيزگى كمك كند، و بر زن خانه هم لازم اخلاقى است كه خانه و اثاث آن و لباس اهل خانه را پاك و پاكيزه نگهدارد، تا از اين راه شوهر خود را شاد، و موجب جلب خوشنودى حضرت حق شود، و سلامت اهل خانه تضمين گردد، و هيولاى درد و بيمارى، و رنج و ناراحتى با شكست مواجه گردد. زن خانه به اين معنا توجه داشته باشد، كه قدم برداشتن براى امور منزل، و تدبير خانه، و فراهم آوردن زمينه آرامش و راحت اهل خانه، عبادت است، و در پيشگاه حضرت حق بدون شك مزد و اجر دارد. بهداشت دهان و دندان مسئله بهداشت دهان و دندان امروزه از مسائل بسيار مهم، و قابل توجه است. اهل تخصص مى گويند، سلامت بسيارى از جوانب جسم، و شئون بدن، بخصوص دستگاه فوق العاده حساس گوارش بستگى به بهداشت دهان و دندان دارد. دندانى كه حضرت حق به انسان عنايت فرموده، نعمتى بس سنگين، و عاملى بس مهم در حفظ سلامت آدمى است.
جويدن به وسيله دندان انجام مى گيرد، و اگر عمل جويدن به نحو مطلوب انجام گيرد ضامن تداوم كار طبيعى دستگاه گوارش، و در نتيجه عاملى براى دوام سلامت انسان است. از جمله مواردى كه در ديگران ايجاد نفرت و اذيت مى كند بوى بد دهان است، و اين بوى بد كه گاهى از زنندگى خاصى برخوردار است محصول بى توجهى به بهداشت دهان و دندان، و نتيجه ماندن غذا در لابلاى دندان و زير لثه است. بيمارى پيوره كه از بيماريهاى خطرناك، و نابودكننده دندان و لثه، و ريشه بسيارى از بيماريها از جمله بيمارى قلب است، نتيجه سوء بى توجهى به سلامت دهان و دندان است. مردم اگر با مايه گذاردن اندكى از وقت، بعد از خوردن هر غذا، دهان خود را بشويند، و دندانهاى زيباى خويش را مسواك بزنند، و كمى آب نمك در دهان و كنار دندانها بگردانند، از طرفى به سلامت دهان و دندان و گلو كمك كرده، و از طرف ديگر از افتادن در مخارج سنگين براى بازگرداندن سلامتى به دندانها در صورت بى توجهى به آن در امان مى مانند، و ساليان بسيار بلكه تا لحظات آخر عمر در كمال آسايش، مى توانند از دندان خود استفاده كنند. با اين كه طلوع خورشيد اسلام از سرزمينى بى آب و علف بود، و در محيطى كه ظهور كرد، در ميان مردمش از سواد خواندن و نوشتن، حتى در حدّاقل آن خبرى نبود، ولى براى حفظ سلامت مردم، در جهت بهداشت همه جانبه، از جمله بهداشت دهان و دندان قوانين و دستوراتى ارائه كرد، كه نشان از عظمت اين مكتب، و اهميت اين مدرسه مى دهد، و ثابت مى كند كه مبلّغ اين آئين، براى هدايت و رشد مردم از جانب خداوند مهربان مبعوث بوده، و دوازده پيشواى معصوم اين مكتب امامان برگزيده حق بودند. به بخشى از دستورات پيشوايان دين، در زمينه بهداشت دهان و دندان توجه نمائيد : رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : لَوْ لا اَنْ اَشُقَّ عَلى اُمَّتى لاََمَرْتُهُمْ بِالسِّواكِ مَعَ كُلِّ صَلاة. [18]
اگر بر امّتم سختى و مشقت نداشت، هرآينه با هر نمازى آنان را امر به مسواك مى نمودم. امام ششم (عليه السلام) فرمود : مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبِياءِ السِّواكُ. [19]
مسواك زدن و رعايت بهداشت دندان از اخلاق انبياء الهى است. امام باقر (عليه السلام) فرمود : لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى السِّواكِ لاََباتُوهُ مَعَهُمْ فى لِحاف. [20]
اگر مردم بدانند در مسواك چه منفعتى هست، هرآينه آن را از سر شب تا به صبح همراه خود به رختخواب مى بردند. به حضرت صادق (عليه السلام) گفته شد : اَتَرى هذَا الْخَلْقَ كُلَّهُ مِنَ النّاسِ ؟ فَقالَ : اَلْقِ مِنْهُمُ التّارِكَ لِلسِّواكِ. [21]
آيا همه مردم انسانند ؟ حضرت فرمود : آنان كه با مسواك سر و كار ندارند رها كن. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : ما زالَ جَبْرَئيلُ يُوصينى بِالسِّواكِ حَتّى خِفْتُ أَنْ أَدْرَدَ. [22]
بطور دائم جبرئيل مرا به مسواك سفارش كرد، تا جائى كه ترسيدم اگر مسواك نكنم از داشتن دندان محروم گردم. و در بيانى ديگر فرمود : ما زالَ جَبْرَئيلُ يُوصينى بِالسِّواكِ حَتّى ظَنَنْتُ اَنَّهُ سَيَجْعَلُهُ فَريضَةً. [23]
جبرئيل به نحو دائم مرا به مسواك سفارش كرد، تا جائى كه تصوّر كردم مى خواهد آن را واجب قرار دهد. امام صادق (عليه السلام) فرمود در مسواك زدن دوازده خصلت است : برنامه اى است دينى، پاك كننده دهان، روشنى بخش چشم، خوشنود كننده حق، سپيد كننده دندان، از بين برنده پوسيدگى، محكم كننده لثه، اشتها آورنده، برنده بلعم از دستگاه گوارش، زياد كننده قدرت حافظه، اضافه كننده خوبيها، و خوشحال كننده ملائكه. [24]
در رابطه با شكل مسواك زدن، كه امروزه اطبّاى حاذق و متخصص بيماريهاى دهان و دندان مى گويند، بايد از عرض دندان و به آرامى و چند دقيقه مسواك زده شود. از رسول حق روايت بسيار مهمى رسيده، كه با توجه به زمان بعثت بايد گفت از معجزات علمى نبى اكرم است : اِسْتاكُوا عَرْضاً وَ لا تَسْتاكُوا طُولاً. [25]
مسواك را به عرض دندان بزنيد، از مسواك زدن به صورت طولى بپرهيزيد. رسول حق هر شب سه بار مسواك مى زدند : قبل از خواب، بعد از خواب به وقتى كه مى خواستند قرآن قرائت كنند، و قبل از اينكه براى نماز صبح به مسجد بروند، و چون جبرئيل گفته بود با چوب اراك مسواك مى فرمودند. [26]
نظم و انضباط و بهداشت در خوراك دستگاه باعظمت گوارش، و دهان و دندان، و ميل به آب و نان و ساير نعمت هاى حق، از الطاف خداوند مهربان به انسان است.
در زمينه به دست آوردن مواد حلال، و شكل مصرف كردن آن، و برنامه هائى كه براى سلامت بدن، و در نهايت سلامت عقل و روان، و در نتيجه سلامت خانواده و جامعه صد در صد مؤثر است دستورات بسيار مهمى در قرآن كريم و روايات اسلامى آمده، كه به نظر مى رسد رعايت برخى از آن دستورات واجب شرعى، و برخى از آنها واجب اخلاقى، و قسمتى از آن دستورات مستحب مؤكّد است، سرپيچى از آن دستورات، كه در مدار واجب قرار گرفته حرام و موجب عذاب قيامت، و آنها كه مستحب مؤكّد است باعث زيان و خسارت، و ورشكستگى بدن، و آماده شدن جسم براى قبول بيماريهاست. از اهمّ دستورات واجب، كه در قرآن مجيد آمده، تهيه كردن مال و منال براى ادامه حيات، و تأمين مسكن و پوشاك و خوراك از طريق حلال است. يا ايّها الذين امنوا كلوا من طيّبات ما رزقناكم و اشكروا للّه ان كنتم ايّاه تعبدون. [27]
اى اهل ايمان از پاكيزه هائى كه نصيب شما كرديم تناول كنيد و شكر خدا را بجاى آوريد، اگر او را عبادت مى كنيد. يا ايّها النّاس كلوا ممّا فى الارض حلالاً طيِّباً و لا تتّبعوا خطوات الشَّيطان انَّه لكم عدو مبين. [28]
اى مردم، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد، قدم جاى قدمهاى شيطان مگذاريد، همانا او دشمن آشكار شماست. كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انَّه لا يحب المسرفين. [29]
بخوريد و بياشاميد، و از اسراف در خوردن و آشاميدن بپرهيزيد، همانا خداوند اهل اسراف را دوست ندارد. در اين دستورات مسئله پاكيزه بودن، حلال بودن، و دورى از اسراف مطرح است. تهيه كردن حلال، رعايت پاكيزه بودن غذا، واجب، و اسراف در مصرف حرام است. بى توجهى به حلال، خوردن مواد حرام و خبيث و نجس و غيرپاكيزه، افتادن در دايره اسراف، همه و همه خلاف حق، و ستم بر خويش و ديگران، و بدون ترديد موجب عذاب و عقاب الهى است. بر مرد خانه لازم است با تعاليم عاليه اسلام در اين زمينه آشنا شود، و آن را به خانه منتقل نمايد، تا محيط خانه و خانواده پاك بماند، و اهل آن خانه بتوانند طريق رشد و كمال را طى كنند، و براى خود و ديگران منابعى از خير و نيكى باشند. زيان پر خورى اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
كَثْرَةُ الاَْكْلِ وَ النَّوْمِ يُفْسِدانِ النَّفْسَ، وَ يَجْلِبانِ الْمَضَرَّةَ. [30]
پرخورى، و زياده روى در خواب وجود انسان را فاسد مى كنند، و كشاننده ضرر و زيان به سوى آدمى هستند. و نيز فرمود : مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ قَلَّتْ صِحَّتُهُ، وَ ثَقُلَتْ عَلى نَفْسِهِ مُؤْنَتُهُ. [31]
سلامت پرخور اندك، و مخارجش سنگين و طاقت فرساست. و فرمود : كَثْرَةُ الاَْكْلِ مِنَ الشَّرَهِ و الشَّرَهُ مِنَ الْعُيُوبِ. [32]
پرخورى از ميل و اشتهاى غيرطبيعى است، و اينگونه اشتها از عيوب و نوعى بيمارى است. امام ششم (عليه السلام) فرمود : لَيْسَ شَيْئٌ اَضَرَّ لِقَلْبِ الْمُؤْمِنِ مِنْ كَثْرَةِ الاَْكْلِ، وَ هِىَ مُورِثَةٌ شَيْئَيْنِ. قَسْوَةَ الْقَلْبِ، وَ هَيَجانَ الشَّهْوَةِ. [33]
چيزى براى قلب مؤمن زيانبارتر از پرخورى نيست، پرخورى موجب دو چيز است : سنگدلى، هيجان شهوت. حضرت حق به بنى اسرائيل فرمود : لا تُكْثِرُوا الاَْكْلَ فَإِنَّهُ مَنْ اَكْثَرَ الاَْكْلَ اَكْثَرَ النَّوْمَ، وَ مَنْ اَكْثَرَ النَّوْمَ اَقَلَّ الصَّلاةَ، وَ مَنْ اَقَلَّ الصَّلاةَ كُتِبَ مِنَ الْغافِلينَ. [34]
پرخورى نكنيد، همانا هر كس پرخورى كند، پرخواب مى شود، و هر كس پرخواب شود، نمازش را كم مى كند، و هر كه نمازش را كم كند، از غافلين نوشته مى شود. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اِيّاكُمْ وَ الْبِطْنَةَ، فَإِنَّها مَفْسَدَةٌ لِلْبَدَنِ وَ مَوْرِثَةٌ لِلسَّقَمِ، وَ مَكْسَلَةٌ عَنِ الْعِبادَةِ. [35]
از پرخورى حذر كنيد، همانا فاسد كننده بدن، و مورث بيمارى، و موجب كسالت در عبادت است. و نيز فرمود : لَيْسَ شَىْءٌ اَبْغَضَ اِلَى اللّهِ مِنْ بَطْنِ مَلاْنَ. [36]
چيزى نزد خداوند مبغوض تر از شكم پر نيست. موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود : لَوْ اَنَّ النّاسَ قَصَدُوا فِى الطَّعْمِ لاَ عْتَدَلَتْ اَبْدانُهُمْ. [37]
اگر تمام مردم ميانه روى در خوراك را رعايت كنند، بدنهاى آنان در چهارچوب اعتدال قرار مى گيرد. رسول حق در مسئله خورد و خوراك دستور عجيبى دارند، كه بايد گفت از عجايب دستورات آن حضرت، و ريشه علم طب است : كُلْ وَ اَنْتَ تَشْتَهى، وَ اَمْسِكْ وَ اَنْتَ تَشْتَهى. [38]
زمانى كه ميل به غذا دارى غذا بخور، و در حالى كه هنوز ميل و اشتها دارى از خوردن دست بردار. غذا روى غذا قطعاً براى دستگاه گوارش زيانبار، و براى سلامت بدن تهديد جدّى است، به وقت گرسنگى كامل غذا خوردن، و به وقت سير نشدن كامل دست از غذا كشيدن عالى ترين عامل براى حفظ سلامت و نشاط بدن، و تداوم عمر، و چابك و چالاك بودن است. داستانى آموزنده مشهور است يكى از امراء بزرگ، طبيب حاذقى را به مدينه فرستاد، تا مردم را مجانى معالجه كند، مدتى در مدينه ماند، ولى بسيار كم به او مراجعه شد، يا مراجعه كننده نداشت، از اين مسئله شگفت زده شد، خدمت رسول خدا شكايت برد، حضرت فرمود وضع اين شهر همين است، زيرا من به مردم گفته ام، تا به طور كامل ميل به غذا نداريد نخوريد، و تا به طور كامل سير نشديد از غذا دست برداريد، عرضه داشت شما تمام قوانين طب و بهداشت را در همين يك دستور بيان كرده ايد، به اين خاطر مردم اين شهر به سادگى مريض نمى شوند! على (عليه السلام) دستور بسيار مهمى براى شروع غذا دارند، مى فرمايد : اِبْدَأُوا بِالْمِلْحِ فى اَوَّلِ طَعامِكُمْ، فَلَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى الْمِلْحِ لاَخْتارُوهُ عَلَى التِّرْياقِ الْمُجَرَّبِ. [39]
غذا را با چشيدن نمك شروع كنيد، اگر مردم منفعت اين كار را مى دانستند، آن را بر داروى تجربه شده اختيار مى كردند. رسول حق از خوردن غذاى داغ منع فرمودند، اعلام داشتند خداوند بركت را در غذائى كه حرارت و داغى آن نشسته قرار داده است، و نيز از فوت كردن به غذا براى نشاندن حرارتش نهى نموده. [40]
از اينكه انسان غذا بخورد، و جاندارى در آنجا حضور داشته باشد، و انسان به او بى توجهى كند شديداً منع شده. نجيح مى گويد حضرت مجتبى (عليه السلام) را ديدم در حال غذا خوردن است و سگى پيش روى آن حضرت قرار دارد، يك لقمه خودشان مى خورند، و يك لقمه براى سگ قرار مى دهند، عرضه داشتم چرا اين حيوان را از كنار سفره خود نمى رانيد، فرمود بگذار، همانا از خداوند حيا مى كنم، كه صاحب جانى در حالت خوردن مرا بنگرد، و من نسبت به او بى تفاوت باشم! [41]
آرى بايد خورد و بايد خوراند، كه خوردن لازمه بدن، و خوراندن، تجلى اخلاق و كرامت، و رفع مشكل نيازمندان، و موجب ثواب و مغفرت، و لطف و رحمت حق است. سخت گيرى در اين زمينه به اهل و عيال و به ارحام و به مردم عملى دور از انصاف و همرنگى با شيطان است.
حضرت مجتبى (عليه السلام) فرمود در غذا و غذاخورى دوازده خصلت است كه بر هر مسلمانى شناخت آن واجب است : شناخت نعمت و خالق نعمت، رضا به قضاى حق در امر روزى، گفتن بسم اللّه در ابتداى غذا، شكر نعمت پس از پايان غذا، وضو قبل از خوردن، نشستن به طرف دست چپ، خوردن با سه انگشت، ليسيدن انگشتان، خوردن از آنچه در سفره پهلوى انسان است، كوچك گرفتن لقمه، خوب جويدن، و كمتر نظر انداختن به آنان كه دور سفره نشسته اند. [42]
حضرت رضا (عليه السلام) سفارش فرموده اند غذاى خود را در شب مختصر كنيد، زيرا به شايستگى و لاغرى شما كمك مى كند. [43] رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : هر كس تسبيح و تمجيدش در پيشگاه حق زياد، و خوراك و نوشيدنى و خوابش كم باشد، مورد اشتياق ملائكه الهى است. [44]
و نيز فرمود : در لباس و خوراك و نوشيدنى انصاف را نسبت به بدن و شكم مراعات كنيد، همانا اين رعايت جزئى از نبوت است. [45]
على (عليه السلام) فرمود : قِلَّةُ الْغِذاءِ كَرَمُ النَّفْسِ وَ اَدْوَمُ لِلصِّحَّةِ. [46]
كم خورى بزرگوارى وجود، و براى سلامت بدن پردوام تر است. و نيز فرمود : اِذا اَرادَ اللّهُ سُبْحانَهُ صَلاحَ عَبْدِهِ، اَلْهَمَهُ قِلَّةَ الْكَلامِ وَ قِلَّةَ الطَّعامِ، وَ قِلَّةَ الْمَنامِ. [47]
چون حضرت حق صلاح بنده اش را بخواهد، كم حرفى، و كم خورى، و كم خوابى را به او الهام مى نمايد. مسائل مهم ديگرى كه به طور جدى و قطعى بايد در درجه اوّل سرپرست خانه و سپس اهل خانه رعايت كنند، پرهيز از موادّ دودى از قبيل سيگار، قليان، و مواد مخدر است. مواد دودى به هر نوعش به نظر بعضى از فقهاى شيعه حرام شرعى است، زيرا به تدريج بنيان سلامت را تهديد، و گاهى منجر به مفاسد اخلاقى و اجتماعى مى شود. ديگر چيزى كه اسلام نسبت به آن نهى اكيد فرموده اشتراك در شانه، حوله، و مسواك و ساير وسائلى است كه معمولاً جنبه شخصى دارد. اميد است اين مسائل از جانب تمام خانواده ها و بخصوص سرپرستان خانواده، جهت حفظ سلامت جسم، و اخلاق و روان همه رعايت شود، كه رعايت اين دستورات چون دستورات دينى است عبادت، و سرپيچى از آن معصيت و موجب عتاب و عقاب حق است. ( قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) عليكم بحسن الخـلق فـان حسـن الخـلق فـى الجـنة لا مـحالة ، و اياكـم و سوء الخلق فان سوء الخلق فـى النـار لا مـحالة ) وسائل ، ج 16 ، ص 29 ، چاپ آل البيت 12 اخلاق اسلامى در نظام خانواده ارزش اخلاق حسنه زن و شوهر به خاطر خود و سعادت فرزندانشان، لازم است يك سلسله مسائل اخلاقى را، كه قرآن مجيد و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند رعايت نمايند. رعايت اخلاق حسنه، و خوددارى از زشتى هاى اخلاق كار طاقت فرسائى نيست. بكارگيرى واقعيات اخلاقى، و پرهيز از پليديهاى اخلاقى در مدتى اندك، رياضت قابل تحمّلى است، كه ره سپردن در اين راه الهى را بر انسان آسان، و پيوند زناشوئى را محكم، و محبت به يكديگر را استوارتر، و درسى عملى براى ديگران بخصوص فرزندان خانواده است. اجراى حقايق اخلاقى نسبت به يكديگر، فضائى از صفا و صميميت، پاكى و سلامت، راحت و امنيت، عشق و محبت بوجود مى آورد و زندگى را در تمام شئون، بر زن و شوهر از عسل شيرين تر مى كند. در رابطه با آراسته بودن به حسنات اخلاقى، و بكارگيرى آن، قرآن مجيد در آيات متعددى پيامبر بزرگوار را ستوده : فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضّوا من حولك . . . [48]
جلوه رحمت خداست كه بر مردم، نرمخو و مهربانى، اگر تندخوى و سخت دل بودى، مردم از حول محور وجود تو پراكنده مى شدند. و انَّك لعلى خلق عظيم. [49]
و همانا تو آراسته به خلق عظيم و بزرگى هستى. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اَلاِْسْلامُ حُسْنُ الْخُلُقِ. [50]
اسلام اخلاق نيك است. حضرت مجتبى (عليه السلام) فرمود : اِنَّ اَحْسَنَ الْحَسَنِ، اَلْخُلُقُ الْحَسَنُ. [51]
خوبترين خوبيها، اخلاق نيك است. رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : حُسْنُ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيْرِ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ. [52]
اخلاق نيك خير دنيا و آخرت را به همراه دارد. على (عليه السلام) فرمود : حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ كُلِّ بِرٍّ. [53]
اخلاق نيك سر همه خوبيهاست. امام ششم (عليه السلام) فرمود : لا عَيْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ. [54]
زندگى و عيشى گواراتر از اخلاق نيك نيست. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ بَلَّغَهُ اللّهُ دَرَجَةَ الصّائِمِ الْقائِمِ. [55]
كسى كه اخلاقش نيكوست، خداوند او را به پايه روزه دار، و قائم به عبادت در تاريكى شب مى رساند. و نيز آن حضرت فرمود : اَوَّلَ مايُوضَعُ فى ميزانِ الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيامَةِ حُسْنُ خُلُقِهِ. [56]
اول چيزى كه در قيامت در ترازوى عبد مى گذارند، اخلاق نيك اوست. و آن حضرت فرمود : اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلَىَّ وَ اَقْرَبَكُمْ مِنّى يَوْمَ الْقِيامَةِ مَجْلِساً اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقاً وَ اَشَدُّكُمْ تَواضُعاً. [57]
محبوبترين شما نزد من، و نزديكترينتان به من در قيامت، خوش خلق ترين شما، و آن كسى است كه داراى شديدترين تواضع باشد. رسول حق به اميرالمؤمنين فرمود : ترا به شبيه ترينتان به اخلاق خودم خبر دهم؟ عرضه داشت آرى ; فرمود : اَحْسَنُكُمْ خُلُقاً، اَعْظَمُكُمْ حِلْماً، وَ اَبَرُّكُمْ بِقَرابَتِهِ، وَ اَشَدُّكُمْ مِنْ نَفْسِهِ اِنْصافاً. [58]
خوش خلق ترين شما، بردبارترين شما، نيكوكارترينتان به نزديكانش، و شديدترين شما در انصاف دهى به ديگران از جانب خودش. مكارم اخلاق و حسن خلق آنچنان باارزش و والاست كه رسول باكرامت اسلام آن را علّت بعثت خود اعلام فرموده : اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاقِ. [59]
اين است و جز اين نيست كه مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را كامل كنم. اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ حُسْنَ الاَْخْلاقِ. [60]
مبعوث شدم تا حسن خلق را كامل نمايم. مكارم و حسنات اخلاقى شعاع صفات حق، و حالات انبياء و امامان معصوم (عليهم السلام) ، و موجب خير و بركت براى دارنده آن است. سيئآت اخلاقى، حالاتى ابليسى و شيطانى، و علت تلخى زندگى و به هم خوردن عيش و عشرت، و باعث ناامنى و تفرقه و جدائى و نفرت مردم از يكديگر و خرابى دنيا و آخرت است. من به آنچه رعايتش در خانه از جانب زن و شوهر لازم است، و موجب استحكام زندگى، و تداوم صفا و صميميت است در حدى كه لازم باشد اشاره مى كنم، و از حضرت حق مى خواهم كه همه ما را به حسنات اخلاقى آراسته، و از سيئات اخلاقى دور بدارد. محبت و اعلام آن اصل محبت و علاقه و عشق را، حضرت حق در قلب زن و شوهر نسبت به يكديگر قرار داد، و آن را از نشانه هاى وجود خود دانست، و اين حقيقت نمايشگر عظمت و بزرگى مسئله محبت زن و مرد، بخصوص عشق و علاقه مرد به زن است. و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودَّة و رحمة انَّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكّرون. [61]
از نشانه هاى وجود خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا در كنار آنها بياسائيد، و بين زن و مرد دوستى و مهربانى برقرار كرد، در اين برنامه نشانه هائى براى مردم انديشمند است. اين محبت و عشق و علاقه در ابتداى ازدواج، و حتى قبل از عقد، شكوفا مى شود، و به نهايت مى رسد، بر مرد و زن است، كه اين نعمت باطنى، و اين حالت عالى قلبى كه موجب خوشى در زندگى و عيش و عشرت، و صفا و پاكى است، به توسط جانبدارى از هم، و گذشت و عفو، و خوش اخلاقى و تعاون، و توقع به اندازه از يكديگر، و حفظ شخصيت و شئون طرفين، و پرهيز از بگو و مگوهاى بى قدر و قيمت حفظ كنند، و از عللى كه باعث ضربه خوردن به عشق و محبت است بپرهيزند، كه حفظ بناى عشق عبادت، و خراب كردن خانه محبت بدون ترديد گناه و معصيت و موجب عقاب الهى در قيامت، و باعث عذاب در زندگى دنيائى است.
حضرت صادق (عليه السلام) براى كسى كه هنر جلب محبت ديگران را نسبت به خود دارد دعا كرده : رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اِجْتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ اِلى نَفْسِهِ . . . [62]
خداوند رحمت كند انسانى كه دوستى مردم را به جانب خود جلب مى كند. تبديل محبّت وعشق وعلاقه به كينه ونفرت وبغض ودشمنى در صورتى كه ملاك عقلى و شرعى در كار نباشد، تبديل نعمت حق به ناسپاسى است، و حفظ محبت و اعمال و سرايت دادن آن به يكديگر سبب خوشحالى در دنياو آخرت است. امام صادق (عليه السلام) فرمود : وَيْلٌ لِمَنْ يُبَدِّلُ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْراً، طُوبى لِلْمُتَحابّينَ فِى اللّهِ. [63]
واى بر كسى كه نعمت خدا را به ناسپاسى تبديل كند، و خوشبختى و نيكى باد بر آنان كه فى اللّه نسبت به يكديگر محبت مى كنند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : اَفْضَلُ النّاسِ مِنَّةً مَنْ بَدَأَ بِالْمَوَدَّةِ. [64]
برترين مردم از نظر احسان و نيكى، كسى است كه به دوستى و محبت نسبت به طرف خود پيشى گيرد. انسان دستور دارد به همه كسانى كه مستحق عشق و دوستى و محبت و علاقه اند محبت داشته باشد چه رسد به نزديك ترين افراد خودش كه همسر و فرزندان او هستند. در حديث قدسى آمده : اَلْخَلْقُ عِيالى فَاَحَبُّهُمْ اِلَيَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَاَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ. [65]
آفريده ها عيال من هستند، محبوبترين آنها نزد من، مهربانترين ايشان به آفريده من است، و آنكه در راه برطرف كردن نيازشان سعى و كوشش بيشترى دارد. بر اساس مطالب گذشته، محبت در قلب زن نسبت به مرد، و عشق در قلب مرد نسبت به زن از نشانه هاى وجود خدا، و از نعمت هاى خاص حضرت حق است، و بهترين علت براى برپائى عيش سالم و تداوم زندگى، و ظهور صفا و صميميت در صحنه حيات است، روى اين حساب حفظ و ازدياد آن لازم، و دورى از علل نابودى آن واجب است. امام صادق (عليه السلام) فرمود : مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبِياءِ حُبُّ النِّساءِ. [66]
محبت زنان از اخلاق انبياء خداوند است. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنى فِى الصَّلاةِ، وَ لَذَّتى فِى الدُّنْيَا النِّساءُ، وَ رَيْحانَتى اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ. [67]
نور چشمم در نماز، و لذت و خوشيم در دنيا زنان، و گل خوشبويم حسن و حسين است. حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : مردم لذّتى در دنيا و آخرت بيش از لذّت از زن نمى برند و اين است قول حق . زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين . . . [68]
سپس فرمود : اهل بهشت به چيزى از بهشت لذيذتر از نكاح لذت نمى برند نه از خوراكى و نه از آشاميدنى. [69]v رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ اِنّى اُحِبُّكِ لا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً. [70]
گفتار مرد به همسرش : همانا من ترا دوست دارم، هرگز از قلبش محو نمى گردد. امام صادق (عليه السلام) فرمود : اَلْعَبْدُ كُلَّما ازْدادَ لِلنِّساءِ حُبّاً اِزْدادَ فِى الاْيمانِ فَضْلاً. [71]
هر چه محبت همسر در قلب شوهرش زيادتر شود، ايمانش زيادتر مى شود. البته بايد به اين حقيقت توجه كرد، كه عشق و محبت به زن جنبه افراط، به خود نگيرد، كه محبّت در حدّ افراط انسان را از پيمودن راه حق، و انجام عمل صالح، و خيرات و مبرّات باز مى دارد، بخصوص اگر زن از طريق عشق مرد به خودش بخواهد بر مرد حكومت كند، و خواسته هاى اضافى خود را بر مرد تحميل نمايد. علاقه و محبت به زن و به هر چيزى بايد تابع ايمان انسان به حضرت حق و روز قيامت باشد، و مانع حركت انسان به سوى كمالات، و انجام اعمال صالحه نشود. اگر محبت به زن بخواهد بسترى براى معصيت و گناه، و اسراف و تبذير، يا بخل و امساك، يا خوددارى از انجام فرائض حق گردد، بايد تعديل شود، كه اينگونه محبت، آميخته با حالت شيطانى، و بدور از رضا و خوشنودى حق است.
كم توقعى هر مرد و زنى از نظر جسمى و روحى داراى قوت و قدرتى مخصوص به خود است، درك اين قدرت و قوت، بستگى به مدتى معاشرت و برخورد طبيعى و اخلاقى دارد. زن و شوهر پس از مدتى اندك، يكديگر را تا اندازه اى درك مى كنند، و به موقف بدنى و موقعيت روحى همديگر آشنا مى شوند. زن و شوهر بايد به اين حقيقت الهيه توجه داشته باشند، كه حضرت حق، در مسئله بسيار مهم ارائه تكليف به انسان، دو واقعيت را منظور فرموده : آنچه را كه مقدور انسان نبوده، و از تحمل و طاقتش بيرون بوده به انسان تكليف ننموده، ثانياً تكـاليف و مسئوليت هاى شرعـى و اخلاقـى را با ملاحظه وسع، كه به فرموده محققين مرحله اى كمتر از دايره قدرت است بر دوش انسـان قرار داده. اين نيست مگر جلوه رحمت و لطف و عنايت او بر بندگان، و همه انسانها تا روز قيامت. در سوره بقره آيه 233 و 286 و انعام آيه 152 و اعراف آيه 42 و مؤمنون آيه 62 به اين حقيقت اشاره فرمود :
لاَ تُكَلِّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَها. هيچ كس را تكليف جز به اندازه وسع نكنند. لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها.
خداوند احدى را جز به اندازه سعه وجوديش تكليف ننمايد. روى اين حساب زن و شوهر، بايد در مسئله درخواستها و توقعاتشان از يكديگر، اين اخلاق كريمانه، و صفت رحيميه حضرت حق را سرمشق و الگوى خود قرار دهند. اوّلاً خارج از قدرت و طاقت چه در امور مادى، چه در امور معنوى از يكديگر چيزى نخواهند، كه تحميل خواسته، بيرون از حدّ قدرت، و درخواست كارى غير قابل تحمل ظلم است، و ظلم ظلمت روحى، و موجب عقاب الهى است. ثانياً قدرت و توان يكديگر را در خواسته ها ملاحظه ننمايند، بلكه توقعات، و خواسته هاى خود را به اندازه وسع و طاقت موجود قرار داده، و تكاليف طبيعى و روزمره را در حدى به يكديگر ارائه دهند، و از هم بخواهند، كه به شيرينى، و با شوق و اشتياق انجام بگيرد. اگر بتوانند، كه مى توانند از يكديگر كم توقع باشند، كه كم توقعى اخلاق حق، و خوى انبياء و امامان، و از ويژگيهاى اولياء الهى است. پُرتوقعى گاهى همان ارائه تكليف بيش از حد طاقت است، و بدون شك وقتى خواسته پرتوقع از طرف همسر تحقق پيدا نكند، موجب كدورت، و رنجش دل، و در نهايت كينه و نفرت، و در نتيجه تلخ شدن زندگى، و خرابى ساختمان صفا و صميميت، و عشق و محبت است. پُرتوقعى صفتى ناپسند، و محصول كبر و غرور، و يك بيمارى روحى و روانى، و برنامه اى خارج از محدوده انسانيت، و خصيصه اى زشت است. كم توقعى محصول وقار و ادب، و نتيجه معرفت و كرامت، و ميوه شيرين فروتنى و تواضع است. اگر بخواهيد زندگى شيرين تر از عسل گردد، و هيچ گاه اختلاف مورد توجهى پيش نيايد، و همسر شما دچار رنجش نگردد، و تحقير شخصيت نشود، و اين رنجش و تلخى به اطرافيان سرايت نكند، در تمام امور زندگى نسبت به يكديگر كم توقع باشيد، و بدانيد كم توقعى چون جلوه رحمت حق در زندگى است، موجب جلب خوشنودى و رضايت حق نسبت به شما مى شود. در هر صورتى زن و شوهر بايد نرمخو، باصفا، منبع عشق و محبت، و نسبت به يكديگر امور زندگى را آسان بگيرند، كه اين آسان گرفتن بابى از ابواب معروف است، و آنان كه اهل معروف، و پاك و پاكيزه از منكرات روحى و اخلاقى هستند، مورد توجه حق، و مستحق اجر و جزاى جميل از جانب پروردگارند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْمَعْرُوفُ وَ اَهْلُهُ وَ اَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ. [72]
معروف و اهـلش اول وارد بهشت و اوّل وارد بر من در كـنار حـوض كوثـر هستند. امام صادق (عليه السلام) فرمود : اِنَّ لِلْجَنَّةِ باباً يُقالُ لَهُ : اَلْمَعْرُوفُ، لا يَدْخُلُهُ إِلاّ اَهْلُ الْمَعْرُوفِ، وَ اَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِى الدُّنْيا هُمْ اَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِى الاْخَرَةِ. [73]
براى بهشت درى هست به نام معروف، از آن در جز اهل معروف وارد نمى شوند، و اهل معروف در دنيا، اهل معروف در آخرتند. رسول خدا فرمود : كُلُّ مَعْرُوف صَدَقَةٌ . . . [74]
هر معروفى صدقه است. قرآن مجيد مزد هر معروف و انجام هر حسنه اى را ده برابر اعلام نموده است : مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها. [75]
كم توقعى نوعى معروف، حسنه اى از حسنات روحى، و صدقه اى از صدقات اسلامى، و داراى ده برابر مزد است، چرا زن و شوهر در اين تجارت پرسود شركت نكنند، و تا پايان عمر خود، از اين حقيقت الهيه بهره مند نگردند، كه ممنوع نمودن خويش از عنايت حق و رحمت دوست ظلمى سنگين و گناهى بزرگ و خسارتى غيرقابل جبران است. گذشت و عفو زن و شوهر ممكن است گاهى نسبت به يكديگر مرتكب خطا و اشتباه شوند، زن امكان دارد در مسئله خانه دارى، پخت و پز، توجه به فرزندان، رعايت حق شوهر دچار خطا گردد، مرد نيز ممكن است در رفتار و كردار، اخلاق و روش، كارگردانى نسبت به منزل، قضاوت در حق زن دچار اشتباه شود، اشتباه و خطائى كه از هر دو طرف قابل گذشت و اغماض و عفو است، كه جاى گذشت و عفو هم در همين مورد است، در مواردى كه زندگى مسير طبيعى خودش را طى مى كند، موردى براى عفو وجود ندارد، بر مرد لازم اخلاقى و شرعى است كه از همسر خود در موارد لازم گذشت كند، بر زن هم لازم اخلاقى و شرعى است كه از شوهر خود عفو كند، در اين زمينه كبر و سخت گيرى و خودپسندى و بى توجهى به شخصيت طرف، و روى گردانى از دستورات حق و انبيا و ائمه در مسئله گذشت و عفو امرى ناپسند، و در بعضى از موارد حرام و موجب عقاب الهى است. عفو و گذشت از موارد احسان، و آراسته به احسان به فرموده قرآن محبوب خدا است : و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين. [76]
عفو وگذشت به اندازه اى مهم است كه قرآن مجيد اجر عفوكننده را بر خدا مى داند : فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه. [77]
كسى كه گذشت كند و اصلاح نمايد، اجرش بر خداست. امام صادق (عليه السلام) فرمود : ثَلاثٌ مِنْ مَكارِمِ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ : تَعْفُوا عَمَّنْ ظَلَمَكَ، وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ، وَ تَحْلُمُ اِذا جُهِلَ عَلَيْكَ. [78]
سه چيز از مكرمت هاى دنيا و آخرت است : گذشت از كسى كه بر تو ستم كرده، صله رحم با رحمى كه با تو بريده، بردبارى نسبت به آنكه در حق تو به نادانى رفتار كرده. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اِنَّ اللّهَ عَفُوٌ يُحِبُّ الْعَفْوَ. [79]
همانا خدا گذشت كننده است و گذشت را دوست دارد. و نيز فرمود : مَنْ اَقالَ مُسْلِماً عَثْرَتَهُ اَقالَ اللّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ. [80]

ارزش نظافت و بهداشت در اسلام به هنگامى كه مقدمات ازدواج پايان گرفت، و زن و شوهر جوان با كمال عشق و علاقه، زندگى خود را شروع كردند، بايد به امورى كه در زندگى جنبه زيربنائى دارد توجه كنند، و نسبت به آن امور از بى تفاوتى و سستى و تنبلى و غفلت، جداً پرهيز نمايند.
از جمله آن امور مسئله بهداشت و نظافت در تمام شئون زندگى است. بدن، موى سر، دهان و دندان، لباس، فرش، وسائل زندگى، بخصوص وسائل آشپزخانه، و هر آنچه كه با زندگى روزمرّه در ارتباط است، بايد از نظر بهداشتى مورد توجه دقيق قرار بگيرد. عده اى از زوج هاى جوان در ابتداى زندگى از توجه به نظافت و بهداشت غافلند، و تنها به خورد و خوراك و بهره گيرى از لذات ظاهرى قناعت مى كنند، و از نظم و انضباط و پاكى و پاكيزگى در زندگى آنان خبرى نيست، اين بى خبرى را فطرت سليم، و عقل فعال، و آئين الهى تحت هيچ عنوانى نمى پذيرد، بلكه از آن هم نفرت شديد دارد، علاوه بر اين ممكن است اين بى تفاوتى و بى توجهى در طول زمان حاكم بر فضاى حيات شود، و خانه و اهل خانه را از نظر سلامت، نسبت به همه امور ظاهرى و باطنى تهديد نمايد، و بخصوص بر وضع فرزندان اثر نامطلوبى بگذارد، و آنان را تبديل به موجودى بى تفاوت، كودن، بيمار، ذليل، ضعيف و سربار جامعه كند، و وجودشان زمينه پذيرش رذالت و دنائت، و انواع مفاسد و معاصى گردد. خداوند مهربان در قرآن مجيد، نسبت به آنان كه طهارت ظاهر و باطن را رعايت مى كنند، و به بهداشت تن و روان توجه دارند، و عرصه گاه جسم و جان را از تمام آلودگيها پاك نگاه مى دارند، اعلام عشق و محبت نموده : اِنَّ الله يُحِبُّ التَّوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ. [1]
همانا خداوند اهل توبه و انابه و پاكى و پاكيزگى را دوست دارد. مكتب اسلام و به عبارت ديگر مدرسه نبوت و امامت، و به تعبير ديگر آئين وحى كه در قرآن كريم و سخنان نبى اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ، و اهلبيت آن حضرت يعنى امامان معصوم تجلّى دارد، و در توجه به پاكى و پاكيزگى و طهارت و بهداشت در تمام زمينه هاى زندگى، در ميان تمام مكتب ها بى نظير، و قوانين بهداشتى اين مدرسه آسمانى كه بيش از پنج هزار قانون است و قسمتى از آن در جلد اول و دوم كتاب وسائل الشيعه آمده، فوق تمام قوانين بهداشتى، و از نظر ظرافت و لطافت و ترغيب و تشويق به رعايت آنها، فوق العاده شگفت آور است. اسلام عزيز نزديك به پانزده عامل را به عنوان عامل طهارت و پاكيزگى، و وسيله پاك كننده معرفى كرده، كه چنين سياق و روشى در هيچ يك از مكاتب موجود در جهان ديده نمى شود. اسلام آلوده ماندن، و آلوده كردن، و فراهم آوردن زمينه آلودگى را در بسيارى از موارد حرام اعلام كرده، و مرتكب آن را بزهكار، و مستحقّ عذاب الهى در روز قيامت مى داند. آب جارى، آب چاه، آب چشمه، آب باران، آب راكدى كه هر يك از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نيم باشد، آب قليلى كه از بالا روى شيئى نجس بريزد و به اندازه پاك كردن شيئى نجس باشد، زمينى كه همراه با خاك است، نور مستقيم خورشيد، آتش، تغيير جنس آلوده به حالت ديگر، هر كدام در جاى خود و در محل تعيين شده از مطهرات هستند. رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) در چند روايت بسيار مهم به ارزش پاكيزگى و طهارت اشاره فرموده، كه به نظر هر صاحب نظرى از عجائب مسائل اسلامى است : اَلطَّهُورُ شَطْرُ الاْيمانِ. [2]
تميزى و پاكى، و ايجاد طهارت و پاكيزگى نصف ايمان است. چه اندازه عجيب است كه نصف ايمان تمام مسائل اخلاقى و عملى و نصف ديگر آن تميزى و توجه به پاكى و طهارت است!! أَوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ طَهُورُهُ. [3]
اول چيزى كه در قيامت و دادگاه عدل حق، نسبت به آن از انسان حساب مى كشند تميزى و طهارت و پاكى اوست. رسول خدا در مسئله بهداشت دهان و دندان، موى سر و صورت، لباس و پوشاك، خانه و اثاث خانه، كوچه و خيابان، شهر و ديار و حتى نسبت به اموات بسيار بسيار حساس، و از تمام مردم جهان در رعايت بهداشت و پاكيزگى برتر بودند. دستور او به اينكه اموات را با آب سدر و آب كافور، و آب خالص بشويند، و مواضع سجده را كافور گذاشته و قبر را عميق تر حفر كنند، و در چيدن لحد و ريختن خاك نظم و انضباط را مراعات نمايند، تا با متلاشى شدن بدن ميّت در قبر، و تركيبش با خاك و كافور، تمام اصول بهداشت جهت شهر و ديار و زندگان رعايت گردد، از عجايب دستورات، و شگفتى هاى دانش وبينش آن انسان والا و برتر است. حدّ رعايت پاكى ظاهر و باطن در آن وجود مبارك به اندازه اى بالا بود، كه معصومى چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) ،كه علم و بصيرت او تجلّى دانش و حكمت و علم حضرت حق بود، آن حضرت را به عنوان اطيب و اطهر معرفى كرد، و از تمام مردم جهان خواست، كه وجود مقدس او را در انواع پاكى ها و طهارت جسم و جان سرمشق و الگوى خود قرار دهند. فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الاَْطْيَبِ الاَْطْهَرِ (صلى الله عليه وآله وسلم) فَإِنَّ فيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسّى . . . [4]
به پيامبرت كه نيكوترين و پاكيزه ترين موجود در تمام جهان هستى است، اقتدا كن، همانا در وجود مقدّس او در تمام شئون حيات، براى آنكس كه بخواهد به او اقتدا كند الگو و سرمشق هست. رسول خدا فرمود : إِنَّ اللّهَ طَيِّبٌ، يُحِبُّ الطَّيِّبَ، نَظيفٌ، يُحِبُّ النَّظافَةَ. [5]
همانا خداوند نيكوست، نيكو را دوست دارد، پاكيزه است به پاكيزگى علاقه دارد. رفعت و بلندى، ارزش و مقام پاكى و پاكيزگى تا كجاست، كه سخن از آن در رابطه با حريم ذات حق است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : تَنَظَّفُوا بِالْماءِ مِنَ النَّتِنِ الرّيحِ الَّذى يُتَأَذّى بِهِ، تَعَهَّدُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ مِنْ عِبادِهِ الْقاذُورَةَ الَّذى يَتَأَنَّفُ بِهِ مَنْ جَلَسَ اِلَيْهِ. [6]
خود را از بوى بدى كه موجب آزار ديگران است با آب، پاك و پاكيزه كنيد، نسبت به وجود خود متعهد باشيد، خداوند به بنده اى كه داراى آلودگى است، و مردم از نشستن كنار او عار و ننگ دارند، خشم و كينه دارد. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : طَهِّرُوا هذِهِ الاَْجْسادَ طَهَّرَكُمُ اللّهُ، فَإِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ يَبيتُ طاهِراً إِلاّ باتَ مَعَهُ مَلَكٌ فى شِعارِهِ، وَ لا يَتَقَلَّبُ ساعَةً مِنَ اللَّيْلِ إِلاّ قالَ : اللّهُمَّ اغْفِرْ لِعَبْدِكَ فَإِنَّهُ باتَ طاهِراً. [7]
اين بدن ها را پاك كنيد، خداوند شما را پاك گرداند، همانا بنده اى نيست كه شب را پاك و پاكيزه به صبح برساند، مگر ملكى او را در اين پاكى همراهى كند، و ساعتى از شب نگردد مگر اينكه آن ملك بگويد : خداوندا بنده ات را در معرض مغفرت قرار بده كه او شب را به پاكى به صبح آورد. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : بِئْسَ الْعَبْدُ الْقاذُورَةُ. [8]
بد انسانى است، انسان آلوده و كثيف. و نيز آن حضرت فرمود : هَلَكَ الْمُتَقَذِّرُونَ. [9]
آلودگان و مردمان كثيف هلاك شدند. از جابر بن عبداللّه روايت شده : رسول خدا مردى را ديد ژوليده موى، به صورتى كه مويش به شكل بدى پراكنده بود، فرمود : هان آيا چيزى كه مويش را منظم كند و آرايش دهد نيافت ؟ و ديگرى را ديد با لباس چرك و كثيف، فرياد زد هان، آيا آبى نيافت كه لباس آلوده اش را بشويد ؟ [10]
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : كَنْسُ الْبُيُوتِ يَنْفِى الْفَقْرَ. [11]
جارو كردن خانه ها موجب زدودن فقر است. امام ششم (عليه السلام) فرمود : غَسْلُ الاِْناءِ وَ كَنْسُ الْفِناءِ مَجْلَبَةٌ لِلرِّزْقِ. [12]
شستن ظرفها، و جارو كردن آستانه خانه، باعث جلب رزق است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : لا تُؤْوُوا التُّرابَ خَلْفَ الْبابِ فَإِنَّهُ مَأْوَى الشَّياطينِ. [13]
خاكروبه منزل را پشت در خانه جمع نكنيد، همانا منزلگاه شياطين است. لغت شيطان از شطن گرفته شده، و اين لغت به معناى خبيث و پليد و موجود موذى و همراه با شرّ است. اين معجزه باعظمت و شگفت آور، محصول بينش رسول حق و اولياء الهى يعنى امامان معصوم شيعه است، كه چندين قرن قبل از وجود ميكروب، با استعمال لفظ شيطان يعنى موجود خبيث و پليد خبر داده اند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : لا تُبَيِّتُوا الْقُمامَةَ فى بُيُوتِكُمْ، وَأَخْرِجُوها نَهاراً فَإِنَّها مَقْعَدُ الشَّيْطانِ. [14]
آنچه از سفره مى ماند، و قابل مصرف كردن و خوردن نيست، نگذاريد تا شب در خانه بماند، آن را در همان روز روشن از خانه خارج كنيد، همانا مانده هاى در سفره كه غيرقابل مصرف است، نشستن گاه شيطان است. و نيز آن حضرت فرمود : تَنَظَّفُوا بِكُلِّ مَا اسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالى بَنَى الاِْسْلامَ عَلَى النَّظافَةِ، وَ لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ كُلُّ نَظيف. [15]
به هر چه كه قدرت و توان داريد به نظافت و پاكيزه كردن برخيزيد، همانا خداوند اسلام را بر نظافت بنا كرده، و وارد بهشت نمى شود مگر هر پاك و پاكيزه. حضرت رضا (عليه السلام) فرمود : مِنْ أَخْلاقِ الاَْنْبِياءِ التَّنَظُّفُ. [16]
پاكيزگى از خُلق و خوى انبياء الهى است. رسول حق به عايشه فرمود : اِغْسِلى هذَيْنِ الثَّوْبَيْنِ اَما عَلِمْتِ اَنَّ الثَّوْبَ يُسَبِّحُ، فَإِذا اتَّسَخَ اِنْقَطَعَ تَسْبيحُهُ. [17]
اين دو جامه را بشوى، آيا نمى دانى لباس تسبيح گوى حق است، چون آلوده شود و چرك گردد، تسبيحش قطع مى شود!! با توجه به آيات قرآن در رابطه با عوامل پاك كننده، و پاكى و پاكيزگى، و عشق حضرت حق به نظافت و طهارت، و نيز با توجه به روايات بسيار مهم باب طهارت و نظافت، بر اهل خانه است، كه طهارت و پاكيزگى را در بدن و لباس خود، و اثاث منزل، و خود منزل و آستانه خانه، تا جائى كه در قدرت و توان آنان است رعايت كنند، و در اين زمينه مرد خانه بر اساس قاعده قرآنيه، كه تعاون بر نيكى و تقوا را وصيت و سفارش نموده، به همسرش در امر نظافت و پاكيزگى كمك كند، و بر زن خانه هم لازم اخلاقى است كه خانه و اثاث آن و لباس اهل خانه را پاك و پاكيزه نگهدارد، تا از اين راه شوهر خود را شاد، و موجب جلب خوشنودى حضرت حق شود، و سلامت اهل خانه تضمين گردد، و هيولاى درد و بيمارى، و رنج و ناراحتى با شكست مواجه گردد. زن خانه به اين معنا توجه داشته باشد، كه قدم برداشتن براى امور منزل، و تدبير خانه، و فراهم آوردن زمينه آرامش و راحت اهل خانه، عبادت است، و در پيشگاه حضرت حق بدون شك مزد و اجر دارد. بهداشت دهان و دندان مسئله بهداشت دهان و دندان امروزه از مسائل بسيار مهم، و قابل توجه است. اهل تخصص مى گويند، سلامت بسيارى از جوانب جسم، و شئون بدن، بخصوص دستگاه فوق العاده حساس گوارش بستگى به بهداشت دهان و دندان دارد. دندانى كه حضرت حق به انسان عنايت فرموده، نعمتى بس سنگين، و عاملى بس مهم در حفظ سلامت آدمى است.
جويدن به وسيله دندان انجام مى گيرد، و اگر عمل جويدن به نحو مطلوب انجام گيرد ضامن تداوم كار طبيعى دستگاه گوارش، و در نتيجه عاملى براى دوام سلامت انسان است. از جمله مواردى كه در ديگران ايجاد نفرت و اذيت مى كند بوى بد دهان است، و اين بوى بد كه گاهى از زنندگى خاصى برخوردار است محصول بى توجهى به بهداشت دهان و دندان، و نتيجه ماندن غذا در لابلاى دندان و زير لثه است. بيمارى پيوره كه از بيماريهاى خطرناك، و نابودكننده دندان و لثه، و ريشه بسيارى از بيماريها از جمله بيمارى قلب است، نتيجه سوء بى توجهى به سلامت دهان و دندان است. مردم اگر با مايه گذاردن اندكى از وقت، بعد از خوردن هر غذا، دهان خود را بشويند، و دندانهاى زيباى خويش را مسواك بزنند، و كمى آب نمك در دهان و كنار دندانها بگردانند، از طرفى به سلامت دهان و دندان و گلو كمك كرده، و از طرف ديگر از افتادن در مخارج سنگين براى بازگرداندن سلامتى به دندانها در صورت بى توجهى به آن در امان مى مانند، و ساليان بسيار بلكه تا لحظات آخر عمر در كمال آسايش، مى توانند از دندان خود استفاده كنند. با اين كه طلوع خورشيد اسلام از سرزمينى بى آب و علف بود، و در محيطى كه ظهور كرد، در ميان مردمش از سواد خواندن و نوشتن، حتى در حدّاقل آن خبرى نبود، ولى براى حفظ سلامت مردم، در جهت بهداشت همه جانبه، از جمله بهداشت دهان و دندان قوانين و دستوراتى ارائه كرد، كه نشان از عظمت اين مكتب، و اهميت اين مدرسه مى دهد، و ثابت مى كند كه مبلّغ اين آئين، براى هدايت و رشد مردم از جانب خداوند مهربان مبعوث بوده، و دوازده پيشواى معصوم اين مكتب امامان برگزيده حق بودند. به بخشى از دستورات پيشوايان دين، در زمينه بهداشت دهان و دندان توجه نمائيد : رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : لَوْ لا اَنْ اَشُقَّ عَلى اُمَّتى لاََمَرْتُهُمْ بِالسِّواكِ مَعَ كُلِّ صَلاة. [18]
اگر بر امّتم سختى و مشقت نداشت، هرآينه با هر نمازى آنان را امر به مسواك مى نمودم. امام ششم (عليه السلام) فرمود : مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبِياءِ السِّواكُ. [19]
مسواك زدن و رعايت بهداشت دندان از اخلاق انبياء الهى است. امام باقر (عليه السلام) فرمود : لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى السِّواكِ لاََباتُوهُ مَعَهُمْ فى لِحاف. [20]
اگر مردم بدانند در مسواك چه منفعتى هست، هرآينه آن را از سر شب تا به صبح همراه خود به رختخواب مى بردند. به حضرت صادق (عليه السلام) گفته شد : اَتَرى هذَا الْخَلْقَ كُلَّهُ مِنَ النّاسِ ؟ فَقالَ : اَلْقِ مِنْهُمُ التّارِكَ لِلسِّواكِ. [21]
آيا همه مردم انسانند ؟ حضرت فرمود : آنان كه با مسواك سر و كار ندارند رها كن. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : ما زالَ جَبْرَئيلُ يُوصينى بِالسِّواكِ حَتّى خِفْتُ أَنْ أَدْرَدَ. [22]
بطور دائم جبرئيل مرا به مسواك سفارش كرد، تا جائى كه ترسيدم اگر مسواك نكنم از داشتن دندان محروم گردم. و در بيانى ديگر فرمود : ما زالَ جَبْرَئيلُ يُوصينى بِالسِّواكِ حَتّى ظَنَنْتُ اَنَّهُ سَيَجْعَلُهُ فَريضَةً. [23]
جبرئيل به نحو دائم مرا به مسواك سفارش كرد، تا جائى كه تصوّر كردم مى خواهد آن را واجب قرار دهد. امام صادق (عليه السلام) فرمود در مسواك زدن دوازده خصلت است : برنامه اى است دينى، پاك كننده دهان، روشنى بخش چشم، خوشنود كننده حق، سپيد كننده دندان، از بين برنده پوسيدگى، محكم كننده لثه، اشتها آورنده، برنده بلعم از دستگاه گوارش، زياد كننده قدرت حافظه، اضافه كننده خوبيها، و خوشحال كننده ملائكه. [24]
در رابطه با شكل مسواك زدن، كه امروزه اطبّاى حاذق و متخصص بيماريهاى دهان و دندان مى گويند، بايد از عرض دندان و به آرامى و چند دقيقه مسواك زده شود. از رسول حق روايت بسيار مهمى رسيده، كه با توجه به زمان بعثت بايد گفت از معجزات علمى نبى اكرم است : اِسْتاكُوا عَرْضاً وَ لا تَسْتاكُوا طُولاً. [25]
مسواك را به عرض دندان بزنيد، از مسواك زدن به صورت طولى بپرهيزيد. رسول حق هر شب سه بار مسواك مى زدند : قبل از خواب، بعد از خواب به وقتى كه مى خواستند قرآن قرائت كنند، و قبل از اينكه براى نماز صبح به مسجد بروند، و چون جبرئيل گفته بود با چوب اراك مسواك مى فرمودند. [26]
نظم و انضباط و بهداشت در خوراك دستگاه باعظمت گوارش، و دهان و دندان، و ميل به آب و نان و ساير نعمت هاى حق، از الطاف خداوند مهربان به انسان است.
در زمينه به دست آوردن مواد حلال، و شكل مصرف كردن آن، و برنامه هائى كه براى سلامت بدن، و در نهايت سلامت عقل و روان، و در نتيجه سلامت خانواده و جامعه صد در صد مؤثر است دستورات بسيار مهمى در قرآن كريم و روايات اسلامى آمده، كه به نظر مى رسد رعايت برخى از آن دستورات واجب شرعى، و برخى از آنها واجب اخلاقى، و قسمتى از آن دستورات مستحب مؤكّد است، سرپيچى از آن دستورات، كه در مدار واجب قرار گرفته حرام و موجب عذاب قيامت، و آنها كه مستحب مؤكّد است باعث زيان و خسارت، و ورشكستگى بدن، و آماده شدن جسم براى قبول بيماريهاست. از اهمّ دستورات واجب، كه در قرآن مجيد آمده، تهيه كردن مال و منال براى ادامه حيات، و تأمين مسكن و پوشاك و خوراك از طريق حلال است. يا ايّها الذين امنوا كلوا من طيّبات ما رزقناكم و اشكروا للّه ان كنتم ايّاه تعبدون. [27]
اى اهل ايمان از پاكيزه هائى كه نصيب شما كرديم تناول كنيد و شكر خدا را بجاى آوريد، اگر او را عبادت مى كنيد. يا ايّها النّاس كلوا ممّا فى الارض حلالاً طيِّباً و لا تتّبعوا خطوات الشَّيطان انَّه لكم عدو مبين. [28]
اى مردم، از آنچه در زمين حلال و پاكيزه است بخوريد، قدم جاى قدمهاى شيطان مگذاريد، همانا او دشمن آشكار شماست. كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انَّه لا يحب المسرفين. [29]
بخوريد و بياشاميد، و از اسراف در خوردن و آشاميدن بپرهيزيد، همانا خداوند اهل اسراف را دوست ندارد. در اين دستورات مسئله پاكيزه بودن، حلال بودن، و دورى از اسراف مطرح است. تهيه كردن حلال، رعايت پاكيزه بودن غذا، واجب، و اسراف در مصرف حرام است. بى توجهى به حلال، خوردن مواد حرام و خبيث و نجس و غيرپاكيزه، افتادن در دايره اسراف، همه و همه خلاف حق، و ستم بر خويش و ديگران، و بدون ترديد موجب عذاب و عقاب الهى است. بر مرد خانه لازم است با تعاليم عاليه اسلام در اين زمينه آشنا شود، و آن را به خانه منتقل نمايد، تا محيط خانه و خانواده پاك بماند، و اهل آن خانه بتوانند طريق رشد و كمال را طى كنند، و براى خود و ديگران منابعى از خير و نيكى باشند. زيان پر خورى اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
كَثْرَةُ الاَْكْلِ وَ النَّوْمِ يُفْسِدانِ النَّفْسَ، وَ يَجْلِبانِ الْمَضَرَّةَ. [30]
پرخورى، و زياده روى در خواب وجود انسان را فاسد مى كنند، و كشاننده ضرر و زيان به سوى آدمى هستند. و نيز فرمود : مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ قَلَّتْ صِحَّتُهُ، وَ ثَقُلَتْ عَلى نَفْسِهِ مُؤْنَتُهُ. [31]
سلامت پرخور اندك، و مخارجش سنگين و طاقت فرساست. و فرمود : كَثْرَةُ الاَْكْلِ مِنَ الشَّرَهِ و الشَّرَهُ مِنَ الْعُيُوبِ. [32]
پرخورى از ميل و اشتهاى غيرطبيعى است، و اينگونه اشتها از عيوب و نوعى بيمارى است. امام ششم (عليه السلام) فرمود : لَيْسَ شَيْئٌ اَضَرَّ لِقَلْبِ الْمُؤْمِنِ مِنْ كَثْرَةِ الاَْكْلِ، وَ هِىَ مُورِثَةٌ شَيْئَيْنِ. قَسْوَةَ الْقَلْبِ، وَ هَيَجانَ الشَّهْوَةِ. [33]
چيزى براى قلب مؤمن زيانبارتر از پرخورى نيست، پرخورى موجب دو چيز است : سنگدلى، هيجان شهوت. حضرت حق به بنى اسرائيل فرمود : لا تُكْثِرُوا الاَْكْلَ فَإِنَّهُ مَنْ اَكْثَرَ الاَْكْلَ اَكْثَرَ النَّوْمَ، وَ مَنْ اَكْثَرَ النَّوْمَ اَقَلَّ الصَّلاةَ، وَ مَنْ اَقَلَّ الصَّلاةَ كُتِبَ مِنَ الْغافِلينَ. [34]
پرخورى نكنيد، همانا هر كس پرخورى كند، پرخواب مى شود، و هر كس پرخواب شود، نمازش را كم مى كند، و هر كه نمازش را كم كند، از غافلين نوشته مى شود. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اِيّاكُمْ وَ الْبِطْنَةَ، فَإِنَّها مَفْسَدَةٌ لِلْبَدَنِ وَ مَوْرِثَةٌ لِلسَّقَمِ، وَ مَكْسَلَةٌ عَنِ الْعِبادَةِ. [35]
از پرخورى حذر كنيد، همانا فاسد كننده بدن، و مورث بيمارى، و موجب كسالت در عبادت است. و نيز فرمود : لَيْسَ شَىْءٌ اَبْغَضَ اِلَى اللّهِ مِنْ بَطْنِ مَلاْنَ. [36]
چيزى نزد خداوند مبغوض تر از شكم پر نيست. موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود : لَوْ اَنَّ النّاسَ قَصَدُوا فِى الطَّعْمِ لاَ عْتَدَلَتْ اَبْدانُهُمْ. [37]
اگر تمام مردم ميانه روى در خوراك را رعايت كنند، بدنهاى آنان در چهارچوب اعتدال قرار مى گيرد. رسول حق در مسئله خورد و خوراك دستور عجيبى دارند، كه بايد گفت از عجايب دستورات آن حضرت، و ريشه علم طب است : كُلْ وَ اَنْتَ تَشْتَهى، وَ اَمْسِكْ وَ اَنْتَ تَشْتَهى. [38]
زمانى كه ميل به غذا دارى غذا بخور، و در حالى كه هنوز ميل و اشتها دارى از خوردن دست بردار. غذا روى غذا قطعاً براى دستگاه گوارش زيانبار، و براى سلامت بدن تهديد جدّى است، به وقت گرسنگى كامل غذا خوردن، و به وقت سير نشدن كامل دست از غذا كشيدن عالى ترين عامل براى حفظ سلامت و نشاط بدن، و تداوم عمر، و چابك و چالاك بودن است. داستانى آموزنده مشهور است يكى از امراء بزرگ، طبيب حاذقى را به مدينه فرستاد، تا مردم را مجانى معالجه كند، مدتى در مدينه ماند، ولى بسيار كم به او مراجعه شد، يا مراجعه كننده نداشت، از اين مسئله شگفت زده شد، خدمت رسول خدا شكايت برد، حضرت فرمود وضع اين شهر همين است، زيرا من به مردم گفته ام، تا به طور كامل ميل به غذا نداريد نخوريد، و تا به طور كامل سير نشديد از غذا دست برداريد، عرضه داشت شما تمام قوانين طب و بهداشت را در همين يك دستور بيان كرده ايد، به اين خاطر مردم اين شهر به سادگى مريض نمى شوند! على (عليه السلام) دستور بسيار مهمى براى شروع غذا دارند، مى فرمايد : اِبْدَأُوا بِالْمِلْحِ فى اَوَّلِ طَعامِكُمْ، فَلَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى الْمِلْحِ لاَخْتارُوهُ عَلَى التِّرْياقِ الْمُجَرَّبِ. [39]
غذا را با چشيدن نمك شروع كنيد، اگر مردم منفعت اين كار را مى دانستند، آن را بر داروى تجربه شده اختيار مى كردند. رسول حق از خوردن غذاى داغ منع فرمودند، اعلام داشتند خداوند بركت را در غذائى كه حرارت و داغى آن نشسته قرار داده است، و نيز از فوت كردن به غذا براى نشاندن حرارتش نهى نموده. [40]
از اينكه انسان غذا بخورد، و جاندارى در آنجا حضور داشته باشد، و انسان به او بى توجهى كند شديداً منع شده. نجيح مى گويد حضرت مجتبى (عليه السلام) را ديدم در حال غذا خوردن است و سگى پيش روى آن حضرت قرار دارد، يك لقمه خودشان مى خورند، و يك لقمه براى سگ قرار مى دهند، عرضه داشتم چرا اين حيوان را از كنار سفره خود نمى رانيد، فرمود بگذار، همانا از خداوند حيا مى كنم، كه صاحب جانى در حالت خوردن مرا بنگرد، و من نسبت به او بى تفاوت باشم! [41]
آرى بايد خورد و بايد خوراند، كه خوردن لازمه بدن، و خوراندن، تجلى اخلاق و كرامت، و رفع مشكل نيازمندان، و موجب ثواب و مغفرت، و لطف و رحمت حق است. سخت گيرى در اين زمينه به اهل و عيال و به ارحام و به مردم عملى دور از انصاف و همرنگى با شيطان است.
حضرت مجتبى (عليه السلام) فرمود در غذا و غذاخورى دوازده خصلت است كه بر هر مسلمانى شناخت آن واجب است : شناخت نعمت و خالق نعمت، رضا به قضاى حق در امر روزى، گفتن بسم اللّه در ابتداى غذا، شكر نعمت پس از پايان غذا، وضو قبل از خوردن، نشستن به طرف دست چپ، خوردن با سه انگشت، ليسيدن انگشتان، خوردن از آنچه در سفره پهلوى انسان است، كوچك گرفتن لقمه، خوب جويدن، و كمتر نظر انداختن به آنان كه دور سفره نشسته اند. [42]
حضرت رضا (عليه السلام) سفارش فرموده اند غذاى خود را در شب مختصر كنيد، زيرا به شايستگى و لاغرى شما كمك مى كند. [43] رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : هر كس تسبيح و تمجيدش در پيشگاه حق زياد، و خوراك و نوشيدنى و خوابش كم باشد، مورد اشتياق ملائكه الهى است. [44]
و نيز فرمود : در لباس و خوراك و نوشيدنى انصاف را نسبت به بدن و شكم مراعات كنيد، همانا اين رعايت جزئى از نبوت است. [45]
على (عليه السلام) فرمود : قِلَّةُ الْغِذاءِ كَرَمُ النَّفْسِ وَ اَدْوَمُ لِلصِّحَّةِ. [46]
كم خورى بزرگوارى وجود، و براى سلامت بدن پردوام تر است. و نيز فرمود : اِذا اَرادَ اللّهُ سُبْحانَهُ صَلاحَ عَبْدِهِ، اَلْهَمَهُ قِلَّةَ الْكَلامِ وَ قِلَّةَ الطَّعامِ، وَ قِلَّةَ الْمَنامِ. [47]
چون حضرت حق صلاح بنده اش را بخواهد، كم حرفى، و كم خورى، و كم خوابى را به او الهام مى نمايد. مسائل مهم ديگرى كه به طور جدى و قطعى بايد در درجه اوّل سرپرست خانه و سپس اهل خانه رعايت كنند، پرهيز از موادّ دودى از قبيل سيگار، قليان، و مواد مخدر است. مواد دودى به هر نوعش به نظر بعضى از فقهاى شيعه حرام شرعى است، زيرا به تدريج بنيان سلامت را تهديد، و گاهى منجر به مفاسد اخلاقى و اجتماعى مى شود. ديگر چيزى كه اسلام نسبت به آن نهى اكيد فرموده اشتراك در شانه، حوله، و مسواك و ساير وسائلى است كه معمولاً جنبه شخصى دارد. اميد است اين مسائل از جانب تمام خانواده ها و بخصوص سرپرستان خانواده، جهت حفظ سلامت جسم، و اخلاق و روان همه رعايت شود، كه رعايت اين دستورات چون دستورات دينى است عبادت، و سرپيچى از آن معصيت و موجب عتاب و عقاب حق است. ( قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) عليكم بحسن الخـلق فـان حسـن الخـلق فـى الجـنة لا مـحالة ، و اياكـم و سوء الخلق فان سوء الخلق فـى النـار لا مـحالة ) وسائل ، ج 16 ، ص 29 ، چاپ آل البيت 12 اخلاق اسلامى در نظام خانواده ارزش اخلاق حسنه زن و شوهر به خاطر خود و سعادت فرزندانشان، لازم است يك سلسله مسائل اخلاقى را، كه قرآن مجيد و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند رعايت نمايند. رعايت اخلاق حسنه، و خوددارى از زشتى هاى اخلاق كار طاقت فرسائى نيست. بكارگيرى واقعيات اخلاقى، و پرهيز از پليديهاى اخلاقى در مدتى اندك، رياضت قابل تحمّلى است، كه ره سپردن در اين راه الهى را بر انسان آسان، و پيوند زناشوئى را محكم، و محبت به يكديگر را استوارتر، و درسى عملى براى ديگران بخصوص فرزندان خانواده است. اجراى حقايق اخلاقى نسبت به يكديگر، فضائى از صفا و صميميت، پاكى و سلامت، راحت و امنيت، عشق و محبت بوجود مى آورد و زندگى را در تمام شئون، بر زن و شوهر از عسل شيرين تر مى كند. در رابطه با آراسته بودن به حسنات اخلاقى، و بكارگيرى آن، قرآن مجيد در آيات متعددى پيامبر بزرگوار را ستوده : فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضّوا من حولك . . . [48]
جلوه رحمت خداست كه بر مردم، نرمخو و مهربانى، اگر تندخوى و سخت دل بودى، مردم از حول محور وجود تو پراكنده مى شدند. و انَّك لعلى خلق عظيم. [49]
و همانا تو آراسته به خلق عظيم و بزرگى هستى. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اَلاِْسْلامُ حُسْنُ الْخُلُقِ. [50]
اسلام اخلاق نيك است. حضرت مجتبى (عليه السلام) فرمود : اِنَّ اَحْسَنَ الْحَسَنِ، اَلْخُلُقُ الْحَسَنُ. [51]
خوبترين خوبيها، اخلاق نيك است. رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : حُسْنُ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيْرِ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ. [52]
اخلاق نيك خير دنيا و آخرت را به همراه دارد. على (عليه السلام) فرمود : حُسْنُ الْخُلُقِ رَأْسُ كُلِّ بِرٍّ. [53]
اخلاق نيك سر همه خوبيهاست. امام ششم (عليه السلام) فرمود : لا عَيْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ. [54]
زندگى و عيشى گواراتر از اخلاق نيك نيست. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ بَلَّغَهُ اللّهُ دَرَجَةَ الصّائِمِ الْقائِمِ. [55]
كسى كه اخلاقش نيكوست، خداوند او را به پايه روزه دار، و قائم به عبادت در تاريكى شب مى رساند. و نيز آن حضرت فرمود : اَوَّلَ مايُوضَعُ فى ميزانِ الْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيامَةِ حُسْنُ خُلُقِهِ. [56]
اول چيزى كه در قيامت در ترازوى عبد مى گذارند، اخلاق نيك اوست. و آن حضرت فرمود : اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلَىَّ وَ اَقْرَبَكُمْ مِنّى يَوْمَ الْقِيامَةِ مَجْلِساً اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقاً وَ اَشَدُّكُمْ تَواضُعاً. [57]
محبوبترين شما نزد من، و نزديكترينتان به من در قيامت، خوش خلق ترين شما، و آن كسى است كه داراى شديدترين تواضع باشد. رسول حق به اميرالمؤمنين فرمود : ترا به شبيه ترينتان به اخلاق خودم خبر دهم؟ عرضه داشت آرى ; فرمود : اَحْسَنُكُمْ خُلُقاً، اَعْظَمُكُمْ حِلْماً، وَ اَبَرُّكُمْ بِقَرابَتِهِ، وَ اَشَدُّكُمْ مِنْ نَفْسِهِ اِنْصافاً. [58]
خوش خلق ترين شما، بردبارترين شما، نيكوكارترينتان به نزديكانش، و شديدترين شما در انصاف دهى به ديگران از جانب خودش. مكارم اخلاق و حسن خلق آنچنان باارزش و والاست كه رسول باكرامت اسلام آن را علّت بعثت خود اعلام فرموده : اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاقِ. [59]
اين است و جز اين نيست كه مبعوث شدم تا مكارم اخلاق را كامل كنم. اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ حُسْنَ الاَْخْلاقِ. [60]
مبعوث شدم تا حسن خلق را كامل نمايم. مكارم و حسنات اخلاقى شعاع صفات حق، و حالات انبياء و امامان معصوم (عليهم السلام) ، و موجب خير و بركت براى دارنده آن است. سيئآت اخلاقى، حالاتى ابليسى و شيطانى، و علت تلخى زندگى و به هم خوردن عيش و عشرت، و باعث ناامنى و تفرقه و جدائى و نفرت مردم از يكديگر و خرابى دنيا و آخرت است. من به آنچه رعايتش در خانه از جانب زن و شوهر لازم است، و موجب استحكام زندگى، و تداوم صفا و صميميت است در حدى كه لازم باشد اشاره مى كنم، و از حضرت حق مى خواهم كه همه ما را به حسنات اخلاقى آراسته، و از سيئات اخلاقى دور بدارد. محبت و اعلام آن اصل محبت و علاقه و عشق را، حضرت حق در قلب زن و شوهر نسبت به يكديگر قرار داد، و آن را از نشانه هاى وجود خود دانست، و اين حقيقت نمايشگر عظمت و بزرگى مسئله محبت زن و مرد، بخصوص عشق و علاقه مرد به زن است. و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودَّة و رحمة انَّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكّرون. [61]
از نشانه هاى وجود خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا در كنار آنها بياسائيد، و بين زن و مرد دوستى و مهربانى برقرار كرد، در اين برنامه نشانه هائى براى مردم انديشمند است. اين محبت و عشق و علاقه در ابتداى ازدواج، و حتى قبل از عقد، شكوفا مى شود، و به نهايت مى رسد، بر مرد و زن است، كه اين نعمت باطنى، و اين حالت عالى قلبى كه موجب خوشى در زندگى و عيش و عشرت، و صفا و پاكى است، به توسط جانبدارى از هم، و گذشت و عفو، و خوش اخلاقى و تعاون، و توقع به اندازه از يكديگر، و حفظ شخصيت و شئون طرفين، و پرهيز از بگو و مگوهاى بى قدر و قيمت حفظ كنند، و از عللى كه باعث ضربه خوردن به عشق و محبت است بپرهيزند، كه حفظ بناى عشق عبادت، و خراب كردن خانه محبت بدون ترديد گناه و معصيت و موجب عقاب الهى در قيامت، و باعث عذاب در زندگى دنيائى است.
حضرت صادق (عليه السلام) براى كسى كه هنر جلب محبت ديگران را نسبت به خود دارد دعا كرده : رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اِجْتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ اِلى نَفْسِهِ . . . [62]
خداوند رحمت كند انسانى كه دوستى مردم را به جانب خود جلب مى كند. تبديل محبّت وعشق وعلاقه به كينه ونفرت وبغض ودشمنى در صورتى كه ملاك عقلى و شرعى در كار نباشد، تبديل نعمت حق به ناسپاسى است، و حفظ محبت و اعمال و سرايت دادن آن به يكديگر سبب خوشحالى در دنياو آخرت است. امام صادق (عليه السلام) فرمود : وَيْلٌ لِمَنْ يُبَدِّلُ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْراً، طُوبى لِلْمُتَحابّينَ فِى اللّهِ. [63]
واى بر كسى كه نعمت خدا را به ناسپاسى تبديل كند، و خوشبختى و نيكى باد بر آنان كه فى اللّه نسبت به يكديگر محبت مى كنند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : اَفْضَلُ النّاسِ مِنَّةً مَنْ بَدَأَ بِالْمَوَدَّةِ. [64]
برترين مردم از نظر احسان و نيكى، كسى است كه به دوستى و محبت نسبت به طرف خود پيشى گيرد. انسان دستور دارد به همه كسانى كه مستحق عشق و دوستى و محبت و علاقه اند محبت داشته باشد چه رسد به نزديك ترين افراد خودش كه همسر و فرزندان او هستند. در حديث قدسى آمده : اَلْخَلْقُ عِيالى فَاَحَبُّهُمْ اِلَيَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَاَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ. [65]
آفريده ها عيال من هستند، محبوبترين آنها نزد من، مهربانترين ايشان به آفريده من است، و آنكه در راه برطرف كردن نيازشان سعى و كوشش بيشترى دارد. بر اساس مطالب گذشته، محبت در قلب زن نسبت به مرد، و عشق در قلب مرد نسبت به زن از نشانه هاى وجود خدا، و از نعمت هاى خاص حضرت حق است، و بهترين علت براى برپائى عيش سالم و تداوم زندگى، و ظهور صفا و صميميت در صحنه حيات است، روى اين حساب حفظ و ازدياد آن لازم، و دورى از علل نابودى آن واجب است. امام صادق (عليه السلام) فرمود : مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبِياءِ حُبُّ النِّساءِ. [66]
محبت زنان از اخلاق انبياء خداوند است. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنى فِى الصَّلاةِ، وَ لَذَّتى فِى الدُّنْيَا النِّساءُ، وَ رَيْحانَتى اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ. [67]
نور چشمم در نماز، و لذت و خوشيم در دنيا زنان، و گل خوشبويم حسن و حسين است. حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : مردم لذّتى در دنيا و آخرت بيش از لذّت از زن نمى برند و اين است قول حق . زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين . . . [68]
سپس فرمود : اهل بهشت به چيزى از بهشت لذيذتر از نكاح لذت نمى برند نه از خوراكى و نه از آشاميدنى. [69]v رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ اِنّى اُحِبُّكِ لا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً. [70]
گفتار مرد به همسرش : همانا من ترا دوست دارم، هرگز از قلبش محو نمى گردد. امام صادق (عليه السلام) فرمود : اَلْعَبْدُ كُلَّما ازْدادَ لِلنِّساءِ حُبّاً اِزْدادَ فِى الاْيمانِ فَضْلاً. [71]
هر چه محبت همسر در قلب شوهرش زيادتر شود، ايمانش زيادتر مى شود. البته بايد به اين حقيقت توجه كرد، كه عشق و محبت به زن جنبه افراط، به خود نگيرد، كه محبّت در حدّ افراط انسان را از پيمودن راه حق، و انجام عمل صالح، و خيرات و مبرّات باز مى دارد، بخصوص اگر زن از طريق عشق مرد به خودش بخواهد بر مرد حكومت كند، و خواسته هاى اضافى خود را بر مرد تحميل نمايد. علاقه و محبت به زن و به هر چيزى بايد تابع ايمان انسان به حضرت حق و روز قيامت باشد، و مانع حركت انسان به سوى كمالات، و انجام اعمال صالحه نشود. اگر محبت به زن بخواهد بسترى براى معصيت و گناه، و اسراف و تبذير، يا بخل و امساك، يا خوددارى از انجام فرائض حق گردد، بايد تعديل شود، كه اينگونه محبت، آميخته با حالت شيطانى، و بدور از رضا و خوشنودى حق است.
كم توقعى هر مرد و زنى از نظر جسمى و روحى داراى قوت و قدرتى مخصوص به خود است، درك اين قدرت و قوت، بستگى به مدتى معاشرت و برخورد طبيعى و اخلاقى دارد. زن و شوهر پس از مدتى اندك، يكديگر را تا اندازه اى درك مى كنند، و به موقف بدنى و موقعيت روحى همديگر آشنا مى شوند. زن و شوهر بايد به اين حقيقت الهيه توجه داشته باشند، كه حضرت حق، در مسئله بسيار مهم ارائه تكليف به انسان، دو واقعيت را منظور فرموده : آنچه را كه مقدور انسان نبوده، و از تحمل و طاقتش بيرون بوده به انسان تكليف ننموده، ثانياً تكـاليف و مسئوليت هاى شرعـى و اخلاقـى را با ملاحظه وسع، كه به فرموده محققين مرحله اى كمتر از دايره قدرت است بر دوش انسـان قرار داده. اين نيست مگر جلوه رحمت و لطف و عنايت او بر بندگان، و همه انسانها تا روز قيامت. در سوره بقره آيه 233 و 286 و انعام آيه 152 و اعراف آيه 42 و مؤمنون آيه 62 به اين حقيقت اشاره فرمود :
لاَ تُكَلِّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَها. هيچ كس را تكليف جز به اندازه وسع نكنند. لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها.
خداوند احدى را جز به اندازه سعه وجوديش تكليف ننمايد. روى اين حساب زن و شوهر، بايد در مسئله درخواستها و توقعاتشان از يكديگر، اين اخلاق كريمانه، و صفت رحيميه حضرت حق را سرمشق و الگوى خود قرار دهند. اوّلاً خارج از قدرت و طاقت چه در امور مادى، چه در امور معنوى از يكديگر چيزى نخواهند، كه تحميل خواسته، بيرون از حدّ قدرت، و درخواست كارى غير قابل تحمل ظلم است، و ظلم ظلمت روحى، و موجب عقاب الهى است. ثانياً قدرت و توان يكديگر را در خواسته ها ملاحظه ننمايند، بلكه توقعات، و خواسته هاى خود را به اندازه وسع و طاقت موجود قرار داده، و تكاليف طبيعى و روزمره را در حدى به يكديگر ارائه دهند، و از هم بخواهند، كه به شيرينى، و با شوق و اشتياق انجام بگيرد. اگر بتوانند، كه مى توانند از يكديگر كم توقع باشند، كه كم توقعى اخلاق حق، و خوى انبياء و امامان، و از ويژگيهاى اولياء الهى است. پُرتوقعى گاهى همان ارائه تكليف بيش از حد طاقت است، و بدون شك وقتى خواسته پرتوقع از طرف همسر تحقق پيدا نكند، موجب كدورت، و رنجش دل، و در نهايت كينه و نفرت، و در نتيجه تلخ شدن زندگى، و خرابى ساختمان صفا و صميميت، و عشق و محبت است. پُرتوقعى صفتى ناپسند، و محصول كبر و غرور، و يك بيمارى روحى و روانى، و برنامه اى خارج از محدوده انسانيت، و خصيصه اى زشت است. كم توقعى محصول وقار و ادب، و نتيجه معرفت و كرامت، و ميوه شيرين فروتنى و تواضع است. اگر بخواهيد زندگى شيرين تر از عسل گردد، و هيچ گاه اختلاف مورد توجهى پيش نيايد، و همسر شما دچار رنجش نگردد، و تحقير شخصيت نشود، و اين رنجش و تلخى به اطرافيان سرايت نكند، در تمام امور زندگى نسبت به يكديگر كم توقع باشيد، و بدانيد كم توقعى چون جلوه رحمت حق در زندگى است، موجب جلب خوشنودى و رضايت حق نسبت به شما مى شود. در هر صورتى زن و شوهر بايد نرمخو، باصفا، منبع عشق و محبت، و نسبت به يكديگر امور زندگى را آسان بگيرند، كه اين آسان گرفتن بابى از ابواب معروف است، و آنان كه اهل معروف، و پاك و پاكيزه از منكرات روحى و اخلاقى هستند، مورد توجه حق، و مستحق اجر و جزاى جميل از جانب پروردگارند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْمَعْرُوفُ وَ اَهْلُهُ وَ اَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ. [72]
معروف و اهـلش اول وارد بهشت و اوّل وارد بر من در كـنار حـوض كوثـر هستند. امام صادق (عليه السلام) فرمود : اِنَّ لِلْجَنَّةِ باباً يُقالُ لَهُ : اَلْمَعْرُوفُ، لا يَدْخُلُهُ إِلاّ اَهْلُ الْمَعْرُوفِ، وَ اَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِى الدُّنْيا هُمْ اَهْلُ الْمَعْرُوفِ فِى الاْخَرَةِ. [73]
براى بهشت درى هست به نام معروف، از آن در جز اهل معروف وارد نمى شوند، و اهل معروف در دنيا، اهل معروف در آخرتند. رسول خدا فرمود : كُلُّ مَعْرُوف صَدَقَةٌ . . . [74]
هر معروفى صدقه است. قرآن مجيد مزد هر معروف و انجام هر حسنه اى را ده برابر اعلام نموده است : مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها. [75]
كم توقعى نوعى معروف، حسنه اى از حسنات روحى، و صدقه اى از صدقات اسلامى، و داراى ده برابر مزد است، چرا زن و شوهر در اين تجارت پرسود شركت نكنند، و تا پايان عمر خود، از اين حقيقت الهيه بهره مند نگردند، كه ممنوع نمودن خويش از عنايت حق و رحمت دوست ظلمى سنگين و گناهى بزرگ و خسارتى غيرقابل جبران است. گذشت و عفو زن و شوهر ممكن است گاهى نسبت به يكديگر مرتكب خطا و اشتباه شوند، زن امكان دارد در مسئله خانه دارى، پخت و پز، توجه به فرزندان، رعايت حق شوهر دچار خطا گردد، مرد نيز ممكن است در رفتار و كردار، اخلاق و روش، كارگردانى نسبت به منزل، قضاوت در حق زن دچار اشتباه شود، اشتباه و خطائى كه از هر دو طرف قابل گذشت و اغماض و عفو است، كه جاى گذشت و عفو هم در همين مورد است، در مواردى كه زندگى مسير طبيعى خودش را طى مى كند، موردى براى عفو وجود ندارد، بر مرد لازم اخلاقى و شرعى است كه از همسر خود در موارد لازم گذشت كند، بر زن هم لازم اخلاقى و شرعى است كه از شوهر خود عفو كند، در اين زمينه كبر و سخت گيرى و خودپسندى و بى توجهى به شخصيت طرف، و روى گردانى از دستورات حق و انبيا و ائمه در مسئله گذشت و عفو امرى ناپسند، و در بعضى از موارد حرام و موجب عقاب الهى است. عفو و گذشت از موارد احسان، و آراسته به احسان به فرموده قرآن محبوب خدا است : و العافين عن النّاس و الله يحبّ المحسنين. [76]
عفو وگذشت به اندازه اى مهم است كه قرآن مجيد اجر عفوكننده را بر خدا مى داند : فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه. [77]
كسى كه گذشت كند و اصلاح نمايد، اجرش بر خداست. امام صادق (عليه السلام) فرمود : ثَلاثٌ مِنْ مَكارِمِ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ : تَعْفُوا عَمَّنْ ظَلَمَكَ، وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ، وَ تَحْلُمُ اِذا جُهِلَ عَلَيْكَ. [78]
سه چيز از مكرمت هاى دنيا و آخرت است : گذشت از كسى كه بر تو ستم كرده، صله رحم با رحمى كه با تو بريده، بردبارى نسبت به آنكه در حق تو به نادانى رفتار كرده. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اِنَّ اللّهَ عَفُوٌ يُحِبُّ الْعَفْوَ. [79]
همانا خدا گذشت كننده است و گذشت را دوست دارد. و نيز فرمود : مَنْ اَقالَ مُسْلِماً عَثْرَتَهُ اَقالَ اللّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ. [80]

ادامه ...

كسـى كه از لغـزش مسـلمانى بگـذرد، خـداوند در قـيامت از لـغزش او خواهد گذشت. امام صادق (عليه السلام) فرمود : اِنّا اَهْلُ بَيْت مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا. [81]
ما اهل بيتى هستيم كه جوانمردى ما، گذشت از كسـى است كه بـر مـا سـتم روا داشته. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : تَجاوَزُوا عَنْ ذُنُوبِ النّاسِ يَدْفَعِ اللّهُ عَنْكُمْ بِذلِكَ عَذابَ النّارِ. [82]
از خطاهاى مردم گذشت كنيد، خداوند به اين خاطر عـذاب جهنم را از شـما دفع مى كند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : قِلَّةُ الْعَفْوِ اَقْبَحُ الْعُيُوبِ، وَ التَّسَرُّعُ اِلَى الاِْنْتِقامِ اَعْظَمُ الذُّنُوبِ. [83]
كم گذشتى زشت ترين عيب، و عجله در انتقام از بزرگترين گناهان است. و آن حضرت فرمود : شَرُّ النّاسِ مَنْ لا يَعْفُو عَنِ الزَّلَّةِ وَ لا يَسْتُرُ الْعَوْرَةَ. [84]
بدترين مردم كسى است كه از لغزش طرف خود گذشت نكند، و عيب را نپوشاند. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : عَفْواً مِنْ غَيْرِ عُقُوبَة، وَ لا تَعْنيف، وَ لا عَتَب. [85]
عفو بايد بدون جريمه و خشونت و نكوهش و سرزنش انجام بگيرد. بر اساس آيات قرآن و روايات : عفو محبوب خدا، اجر عفوكننده بر خدا، از مكارم دنيا و آخرت، موجب نجات از جهنم، و همرنگى با اهل بيت، و كم گذشتى نشان بيمارى و عيب باطن، و شرارت نفس انسان است. چرا زن و مرد در زندگى خود، به هنگام پيش آمدن خطا از يكديگر گذشت نكنند، تا محبوب خدا شده، از اجر الهى بهره مند گشته، و منبع مكارم دنيا و آخرت شناخته شوند، و با امامان معصوم همرنگى نشان داده، و جزء آنان محسوب گردند، اين همه محصول يك تجارت الهى و معنوى است كه از دست دادنش عاقلانه نيست، و آراسته شدن به آن كارى سهل و آسان، و عملى ساده و بى زحمت است. مرد و زن اگر به وقت خطا عفو و گذشت را شيوه خود كنند، و اين حقيقت عرشى را مدتى كوتاه به تمرين بگذارند، در آنان قوّت مى گيرد، و پس از اندك زمانى به اين صفت ملكوتى آراسته مى شوند.
تغافل يا خود به فراموشى زدن از صفات بسيار پسنديده و والا و باارزش، كه آراسته به آن در ميان مردم بسيار كم است تغافل مى باشد.
ديدن خطا و تقصير، مشاهده عيب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، به شكلى كه طرف مقابل يقين كند، انسان از مسئله به هيچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عاليترين حالات روحى و پرقيمت ترين صفات انسانى است. اين نهايت مكرمت و بزرگوارى و شخصيت است كه مرد از زن خود خطائى ببيند، و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه كند، و خود را در كمال جوانمردى و آقائى و كرامت، عمداً به فراموشى بزند، و اين به فراموشى زدن را در تمام پيش آمدهاى آينده حفظ كند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : اِنَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ، وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ. [86]
نيمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نيم ديگرش خود به فراموشى زدن است. و فرمود : اَشْرَفُ اَخْلاقِ الْكَريمِ كَثْرَةُ تَغافُلِهِ عَمّا يَعْلَمُ. [87]
شريفترين اخلاق انسان باكرامت، كثرت تغافل او از چيزى است كه مى داند. و نيز آن حضرت فرمود : لا عَقْلَ كَالتَّجاهُلِ، لا حِلْمَ كَالتَّغافُلِ. [88]
تدبيرى مانند خود را به بيخبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نيست. ذره بينى، ذره به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى گذشتى، به رخ كشيدن خطا، و به قول معروف متّه در خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) باعث ناگوارى زندگى است. [89]
عفو و گذشت، و از آن بالاتر تغافل و خود را به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با اين گونه صفات پسنديده، و اخلاق حميده عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش كامل، و جسم و جان در مصونيت همه جانبه در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيماريهاست.
عفو و گذشت و تجاهل و تغافل ميوه شيرين فروخوردن خشم و به فرموده قرآن مجيد كظم غيظ، و دورى از خشم و غضب و فرار از عصبانيت و از كوره در رفتن است. خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو كردن طولانى و بيجا، مورد نفرت حق، و نشانه اى از شعله هاى جهنم، و صفتى ناپسند، و خوئى ددمنشانه، و موجبى براى در هم ريختن بناى زندگى و در نهايت علّت طلاق و جدائى، و غرق شدن در منجلاب بسيارى از معاصى و گناهان، و آلوده شدن به هر شرّ و شرارت است.
در زشتى بگو مگو كردن، و لجبازى با يكديگر در روايت بسيار مهمى آمده : مردى به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با لحنى زننده گفت : بيا بنشين تا در مسئله دين با هم مناظره و مجادله كنيم، حضرت فرمود : اى مرد، من نسبت به دينم آگاهم، و هدايت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در اين زمينه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج كن. مالى وَ لِلْمُماراةِ. مرا چه نسبت با بگو مگو كردن و جدال و جار و جنجال، كه اين نيست مگر وسوسه شيطان [90]
، براى انداختن انسان در گناه و معصيت!! بگو و مگو و جدال و دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصاديق جدال احسن، بدون ترديد مانعى ندارد، بلكه زمينه پيشرفت علم و دانش، و كشف حق و حقيقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى، و كوبيدن يكديگر، و ضربه زدن به شخصيت، و به هم ريختن آرامش باشد، بدون شك حرام، و مرتكب آن عاصى و مستحق عقاب است. حضرت رضا (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود : دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شيطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهيد، آنان را به راستى در گفتار، و اداء امانت، و رعايت سكوت، و ترك مجادله و بگو مگو در آنچه كه براى آنان سودى ندارد امر كن. [91]
خشم و غضب روايات و معارف اسلامى، به دنبال آيات قرآن، همگان را از خشم و غضب، و عصبانيت و از كوره در رفتن برحذر مى دارند، و غضب را عاملى نابودكننده، نشانه سبك مغزى، علت هلاكت، و آتشى از سوى شيطان، و نوعى جنون و ديوانگى مى دانند، و آن را منشأ تمام شرور معرفى مى كنند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جملاتى حكيمانه به اين معانى اشاره دارند : اَلْغَضَبُ شَرٌّ اِنْ اَطْلَقْتَهُ دَمَّرَ. [92]
خشم و عصبانيت شرّى است كه اگر آن را در وجودت آزاد بگذارى نابودت مى كند. اَلْغَضَبُ مَرْكَبُ الطَّيْشِ. [93]
خشم، مركب سبك مغزان است. اَلْغَضَبُ يُثيرُ كَوامِنَ الْحِقْدِ. [94]
خشم و غضب آتش پنهانى هاى كينه را شعلهور مى سازد. امام صادق (عليه السلام) فرمود : اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلَّ شَرٍّ. [95]
خشم كليد هر زيانى است. آرى خشمگين دچار هر نوع اشتباه مى شود، به شخصيت طرف مقابل حمله مى كند، به اعصاب و قلبش فشار وارد مى آيد، چهره اش سرخ و خونين رنگ مى گردد، مى زند، خراب مى كند، آتش مى زند، طلاق مى دهد، ضربه وارد مى نمايد، خسارت به بار مى آورد و . . . رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطانِ. [96]
خشم آتشى از شيطان است. على (عليه السلام) فرمود : اَلْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لاَِنَّ صاحِبَها يَنْدَمُ فَاِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ. [97]
خشم و غضب نوعى از ديوانگى است، همانا دارنده اين حالت، پشيمان مى شود، اگر نادم نشد ديوانگى او قوى و محكم است. و آن حضرت فرمود : اَلْغَضَبُ يُفْسِدُ الاَْلْبابَ وَ يُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ. [98]
خشم فاسدكننده مغزها و دوركننده انسان از حق و درستى است. و در حمله شديدى به اين حالت شيطانى فرمود : لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ. [99]
آنكس كه جلودار غضب و خشمش نباشد از ما نيست. و فرمود : مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فى حَيِّزِ الْبَهائِمِ. [100]
كسى كه خشم و شهوت بر او غلبه دارد در جرگه حيوانات است. حضرت باقر (عليه السلام) در رابطه با فروخوردن خشم، و خوددارى از عصبانيت فرمود: مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى اِمْضائِهِ حَشَا اللّهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَ ايماناً يَوْمَ الْقِيامَةِ. [101]
كسى كه خشم خود را فرو خورد، در صورتى كه قدرت خرج كردن آن را دارد، خداوند در قيامت قلبش را از آرامش و ايمان پر مى كند. على (عليه السلام) فرمود : مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللّهُ عَوْرَتَهُ. [102]
كسى كه غضب خود را نگاهدارد، خداوند عيب او را مى پوشاند. به حارث همدانى يار وفادارش نوشت : وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ، وَ تَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ، وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ، تَكُنْ لَكَ الْعاقِبَةُ. [103]
غيظ و غضب را فروخور، به وقت قدرت گذشت كن، به هنگام خشم بردبار باش، با داشتن تـوان و نـيرو بر خطاكار بپوشان، تا بـراى تو عاقبت بـخيرى ميّسر گردد. در روايات زيادى در كتاب شريف كافى، وسائل، بحار الانوار آمده كه مزد فروخوردن خشم نسبت به همگان، ايمن شدن از غضب حق در قيامت، و اتصال به رحمت حق در محشر است. از حضرت مسيح علت غضب را پرسيدند فرمود : اَلْكِبْرُ، وَ التَّجَبُّرُ، وَ مَحْقَرَةُ النّاسِ. علت و ريشه و شروع غضب از سه چيز است : كبر و خود بزرگ بينى، خودخواهى، بى ارزش دانستن مردم. در سفارشات رسول حق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده : لاَتَغْضَبْ، فَاِذا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ، وَ تَفَكَّرْ فى قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ، وَ اِذا قيلَ لَكَ اِتَّقِ اللّهَ فَانْبُذْ غَضَبَكَ وَ راجِعْ حِلْمَكَ.
غضب مكن، چون غضب كردى بنشين، و در قدرت و تسلط حق نسبت به بندگان و بردبارى آن وجود مقدس در برابر آنان فكر كن، و چون در حال غضب داشتنت به تو گفتند : از خدا پروا كن غضب را دور انداز، و به حلم و بردبارى و عادى شدن حال برگرد. فخر فروشى از زشتى هاى اخلاق فخرفروشى به ديگران است، فخر فروشى در فرهنگ اسلام به عنوان گناه و معصيت شناخته شده، و آلوده به اين حالت شيطانى مستوجب عقاب الهى است، مگر اينكه توبه كند و به ادب و وقار و خضوع و فروتنى بازگردد. زن و شوهرى كه نسبت به يكديگر تعهد شرعى و اخلاقى دارند، و با ديدن يكديگر قبل از ازدواج مورد پسند هم واقع شدند، و با وضعى كه از نظر خانواده و مال و جمال و قوم و قبيله هر يك داشتند و مورد قبول واقع شدند، و اكنون با يكديگر زندگى مى كنند، اگر موردى پيش آمد بايد از به رخ كشيدن خانواده، و حسب و نسب و مال و ثروت و جوانى و زيبائى و علم و دانش، نسبت به يكديگر سخت بپرهيزند، كه فخرفروشى ايجاد آزار روحى و سوز درون مى كند، و گاهى شرمندگى، و زمينه خشم و نفرت، و كينه و دشمنى و نشان دادن عكس العمل در طرف مقابل ببار مى آورد، و چه بسا كه به جنگ و دعوا، و كشمكش و نزاع و تفرقه و طلاق منجر شود، در اين صورت بار سنگين اين همه تبعات زشت فخرفروشى به گردن فخرفروش است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : لا حُمْقَ اَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ. [104]
حماقتى بزرگ تر از فخرفروشى به ديگران نيست. و در كلامى حكيمانه فرمود : ضَعْ فَخْرَكَ، وَ احْطُطْ كِبْرَكَ، وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ. [105]
فخرفروشى را بگذار، و كبر را ترك كن، و بياد قبرت باش. آنقدر فخرفروشى زشت و ناباب است كه حضرت سجاد در دعاى نوزدهم صحيفه به پيشگاه حق عرضه مى دارد : وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ. از اينكه نسبت به ديگران به وضع خود افتخار كنم مرا حفظ كن. على (عليه السلام) فرمود : ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جيفَةٌ، لا يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا يَدْفَعُ حَتْفَهُ. [106]
فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پايانش مردارى بدبو است، روزى او در اختيار ديگرى است، و قدرت دفع مرگ خويش را ندارد. كتاب خدا در آيات متعددى متذكر اين معناست، كه حضرت حق مردم متكبر و فخرفروش را دوست ندارد. اِنَّ الله لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور. [107]
در هر صورت زن و شوهر بايد نسبت به يكديگر از افتخار به خانواده، جمال، مال و منال، اندوخته و ثروت، علم و دانش، بپرهيزند كه همه اينها از بين رفتنى است، و اين اخلاق ابليسى مايه درد سر و زحمت و رنجش خاطر، و موجب از بين رفتن عشق و علاقه، و باعث دعوا و نزاع، و افتادن از نظر رحمت حضرت حق است. رفتار حركات زن و شوهر نسبت به يكديگر بايد محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همكارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد. كردار زن و شوهر نسبت به هم بايد بر اساس احترام متقابل، و ارج نهادن به شخصيت يكديگر باشد. مرد بايد بداند زن از نظر خلقت و آفرينش ظريف، لطيف، كانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حيا و شرم است، در رفتار با او لازم است تمام اين خصوصيات را لحاظ كند. زن بايد بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگين تر از زن، وخلاصه ساختمانى كه قوام زندگى متكى بهوجوداوست. الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم. [108]
مردان قوام زندگى زنانند، به واسطه برترى، كه خدا بعضى را بر بعض ديگر مقرّر داشته و به خاطر آنكه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى كنند. روى اين حساب همسران باكرامت، و زنان بزرگوار، بايد در رفتار خود نسبت به شوهران اين معانى را رعايت نمايند، كه تحقق اصل عالى توافق و همزيستى مسالمت آميز در سايه رعايت اين واقعيات از جانب دو طرف امكان پذير است. سعى كنيم عمل و كردار و رفتار هر يك نسبت به ديگرى مصداق حقيقى عمل صالح و كردار شايسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانيم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضايت يكديگر بهره مند شويم. گفتار زن و شوهر سخن و كلامشان با يكديگر بايد آميخته به عشق و محبت و بيان عاطفه و احساس، و جلوه شعور و عقل، و وجدان و انصاف باشد. بايد در سخن گفتن با يكديگر از قول عدل [109] ، قول حسن [110] ، قول ليّن [111] ، قول ميسور [112] ، قول احسن [113] ، استفاده نمايند. سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحيح باشد، كلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ريشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى، گرمى، استحكام، عشق و سلامت مى بخشد. سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصيرت، و شنيدن آواى حق است.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : لَوْ لا تَكْثيرٌ فى كَلامِكُمْ وَ تَمْريجٌ فى قُلُوبِكُمْ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ وَ لَرَأَيْتُمْ ما اَرى. [114]
اگر كثرت كلام شما نبود، و سرزمين قلب شما چراگاه شيطان قرار نمى گرفت هر آينه مى شنيديد آنچه را من مى شنوم، و مى ديديد آنچه را من مى بينم! از سخن زياد و كثرت كلام و اضافه گفتن، و بيان آنچه كه سود دنيائى و آخرتى ندارد بپرهيزيد. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فيما لا يَعْنيهِ. [115]
از نيكوئى اسلام مرد، ترك سخن در چيزى است كه براى او فايده ندارد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) بر مردى پرگو گذشت به او فرمود: اى مرد پرونده اى را بدست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى كنى، كه آن پرونده به حق عرضه مى شود، سخن در امور فايده دار بگو، و از بيان آنچه سودمند نيست بپرهيز. ابوذر فرمود :
اِجْعَلِ الدُّنْيا كَلِمَتَيْنِ : كَلِمَةً فى طَلَبِ الْحَلالِ، وَ كَلِمَةً لِلاْخِرَةِ وَ الثّالِثَةُ تَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ فَلا تَرِدْها. [116]
دنيا را دو كلمه قرار بده، سخنى در طلب حلال در تمام زمينه ها، و سخنى در طلب آخرت، سخن سوم زيانبار و بى منفعت است، در آن وارد مشو. رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : كُلُّ كَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَيْهِ لا لَهُ اِلاّ اَمْرٌ بِمَعْرُوف اَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكَر، اَوْ ذِكْرُ اللّهِ. [117]
تمام سخن فرزند آدم به زيان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف يا نهى از منكر، يا ذكر خدا.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطاؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ. [118]
كسى كه سخن و كلامش زياد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى شود، و آنكه خطايش زياد گردد، حيا و شرمش اندك مى گردد، و آنكه حياءاش اندك شود، پارسائى اش كم مى شود، و هر كه پارسائى اش و ورعش كم شود دلش مى ميرد، و آنكه دلش بميرد وارد آتش جهنم مى شود!!
-------------------------------------------------
[1] -بقره/222.
[2] -ميزان الحكمة، ج 5، ص 558.
[3] -همان مدرك.
[4] -نهج البلاغه / خطبه 160.
[5] -ميزان الحكمة، ج 10، ص 92.
[6] -همان مدرك.
[7] -همان مدرك.
[8] -همان مدرك.
[9] -همان مدرك.
[10] -همان مدرك.
[11] -ميزان الحكمة، ج 10، ص 93.
[12] -همان مدرك.
[13] -همان مدرك.
[14] -ميزان الحكمة، ج 10، ص 95.
[15] -همان مدرك.
[16] -همان مدرك.
[17] -ميزان الحكمة، ج 10، ص 94.
[18] -ميزان الحكمة، ج 4، ص 596.
[19] -بحار، ج 76، ص 131.
[20] -ميزان الحكمة، ج 4، ص 597.
[21] -همان مدرك.
[22] -همان مدرك.
[23] -همان مدرك.
[24] -بحار، ج 76، ص 129.
[25] -ميزان الحكمة، ج 4، ص 599.
[26] -همان مدرك.
[27] -بقره/172.
[28] -بقره/168.
[29] -اعراف/31.
[30] -ميزان الحكمة، ج 1، ص 117.
[31] -همان مدرك.
[32] -همان مدرك.
[33] -ميزان الحكمة، ج 1، ص 117 ـ 118.
[34] -همان مدرك.
[35] -همان مدرك.
[36] -همان مدرك.
[37] -وسائل، ج 16، ص 406.
[38] -ميزان الحكمة، ج 1، ص 123.
[39] -وسائل، ج 16، ص 520.
[40] -وسائل، ج 16، ص 518.
[41] -ميزان الحكمة، ج 1، ص 125.
[42] -وسائل، ج 16، ص 539.
[43] -بحار، ج 62، ص 324.
[44] -ميزان الحكمة، ج 1، ص 116.
[45] -همان مدرك.
[46] -همان مدرك.
[47] -همان مدرك.
[48] -آل عمران/159.
[49] -قلم/4.
[50] -ميزان الحكمة، ج 3، ص 137 ـ 138.
[51] -همان مدرك.
[52] -همان مدرك.
[53] -همان مدرك.
[54] -بحار، ج 71، ص 388 ـ 389.
[55] -همان مدرك.
[56] -بحار، ج 71، ص 385.
[57] -همان مدرك.
[58] -بحار، ج 77، ص 58.
[59] -ميزان الحكمة، ج 3، ص 149.
[60] -همان مدرك.
[61] -روم/21.
[62] -ميزان الحكمة، ج 2، ص 205.
[63] -وسائل چاپ آل البيت، ج 16، ص 171.
[64] -ميزان الحكمة، ج 2، ص 210.
[65] -كافى، ج 2، ص 199.
[66] -وسائل، چاپ آل البيت، ج 20، ص 22 ـ 23.
[67] -همان مدرك.
[68] -آل عمران/14.
[69] -وسائل، ج 20، ص 23 ـ 24.
[70] -همان مدرك.
[71] -همان مدرك.
[72] -وسائل، ج 16، ص 303 چاپ آل البيت.
[73] -وسائل، ج 16، ص 304 ـ 305.
[74] -همان مدرك.
[75] -انعام/160.
[76] -آل عمران/134.
[77] -شورى/40.
[78] -بحار، ج 71، ص 400.
[79] -ميزان الحكمة، ج 6، ص 367.
[80] -همان مدرك.
[81] -همان مدرك.
[82] -ميزان الحكمة، ج 6، ص 368 ـ 370.
[83] -همان مدرك.
[84] -همان مدرك.
[85] -همان مدرك.
[86] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 268.
[87] -همان مدرك.
[88] -همان مدرك.
[89] -همان مدرك.
[90] -بحار، ج 2، ص 135.
[91] -بحار، ج 74، ص 230.
[92] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 231.
[93] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 230 ـ 231.
[94] -همان مدرك.
[95] -همان مدرك.
[96] -همان مدرك.
[97] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 232 ـ 233.
[98] -همان مدرك.
[99] -همان مدرك.
[100] -همان مدرك.
[101] -كافى، ج 2، ص 110.
[102] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 236.
[103] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 236.
[104] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 414.
[105] -ميزان الحكمة، ج 7، ص 414.
[106] -بحار، ج 73، ص 294.
[107] -لقمان/18.
[108] -نساء/34.
[109] -انعام/152.
[110] -بقره/83.
[111] -طه/44.
[112] -اسرا/28.
[113] -فصلت/33.
[114] -كنز العمال.
[115] -ميزان الحكمة، ج 8، ص 434 ـ 440.
[116] -همان مدرك.
[117] -همان مدرك.
[118] -همان مدرك.
----------------------------
حسين انصاريان

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page