تقواى الهى در خانواده و جامعه

(زمان خواندن: 17 - 34 دقیقه)

حقيقت تقوا مصدر لغوى، و ريشه اين كلمه معنوى، كه زيباترين و اصيل ترين مفهوم را دارد وقى است. وقى به معناى خودنگهدارى، و پرواپيشگى، و حفظ تمام موجوديت خويش در برابر محرّمات و نواهى الهيه است. وقى در حقيقت، روحيه و قدرت و قوّت و توانى است كه از طريق تمرين ترك گناه، و رياضت و ضبط نفس در برابر معصيت و لذائذ حرام بدست مى آيد. قدم برداشتن براى تحصيل تقوا، و كسب روحيه خوددارى از گناه بهترين قدم، و در ميان اعمال از پسنديده ترين اعمال است. تحصيل تقوا عبادت است، عبادتى كه به امر حضرت ربّ صورت مى گيرد، و از جمله برنامه هائى است كه بدون ترديد خشنودى حضرت حق را به دنبال خواهد داشت.
فلسفه انجام عبادات بدنى و مالى و اخلاقى، تحقق تقوا در عرصه گاه حيات انسانى است.
عبادت و حركت و عملى كه بوجودآورنده تقوا نباشد، عبادت نيست. تقوا اساس كرامت، ريشه شرافت، و خميرمايه سعادت، و كليد خير دنيا و آخرت است.
يك جامعه مركب از هزاران خانواده، و يك خانواده مركب از يك زن و شوهر و تعدادى فرزند است.
در حقيقت مصالح بناى خانواده و جامعه افرادند، اگر فردفرد انسانها داراى روح تقواباشند، خانواده اى سالم، و جامعه اى برين خواهيم داشت، خانواده اى كه در محيط آن امنيت درونى و برونى حكمفرماست، و زمينه رشد و تكامل افراد آن به خاطر تقوا به بهترين صورت فراهم است، و در نتيجه جامعه اى خواهيم داشت كه كليّه افراد آن نسبت به يكديگر منبع خير، و همگان از شّر و ضرر يكديگر در امان خواهند بود. اهل تقوا محبوب حقّ، و مورد عنايت انبياء، ائمه و موجوداتى با منفعت و كرامتند.
اهل تقوا داراى سيرتى زيبا، و صورتى الهى و ملكوتى، و همراه با حسنات اخلاقى، و جداى از سيئات و زشتى ها و پليديها هستند. آبروى فرد و خانواده و جامعه به تقواى الهى است، و هيچ فرد و خانواده و جامعه اى نزد خداوند باارزش تر از اهل تقوا نيست.
زيانهائى كه زن و شوهر، و پدران و مادران و فرزندان و افراد جامعه از يكديگر مى بينند، نتيجه بى تقوائى آنهاست. وحشتى كه در خانه ها و در جامعه مردم از همديگر دارند، ميوه تلخ نبودن تقواست. خسارت هاى فراوانى كه در شئون زندگى مردم ديده مى شود، به خاطر نبود تقواست. براستى براى داشتن يك خانه سالم بر زنان و شوهران واجب الهى است، كه آراسته به تقوا باشند، و لازم و ضرورى است كه تقوا اين خواسته بامنفعت الهى را به فرزندان خود سرايت دهند، و از ابتداى كار زمينه تحقق تقوا را در فرزندان خود فراهم آورند.
چه نيكوست به منافع فراوان تقوا در آيات قرآن، و روايات توجه كنيد، آنگاه به ارزيابى برخيزيد و دورنماى اين واقعيت را بنگريد، كه اگر تمام دختران و پسران آراسته به تقوا باشند، و اينان با اين مايه و سرمايه ملكوتى به ازدواج اقدام كنند چه خانه اى و چه جامعه اى بوجود مى آيد؟! تقوا و مراتب با ارزش آن بيداران و بينايان، و آنان كه به تعبير قرآن اهل بصيرت هستند، و سفرهاى روحى و معنوى را طى كرده اند، براى تقوا سه مرتبه ذكر مى كنند. تقواى خاصّ الخاص، تقواى خاص، تقواى عام حضرت صادق(عليه السلام) در روايت بسيار مهمى اين سه مرتبه را بدينگونه توضيح مى دهند:
مرتبه اول تقواى باالله فى الله است و آن عبارت از ترك حلال است چه رسد به ترك شبهه و اين تقواى خاصّ الخاص است.
مرتبه دوم تقواى من الله است و آن عبارت از خوددارى از تمام شبهات است چه رسد به حرام و اين تقواى خاص است.
مرتبه سوم تقواى برخاسته از خوف، به خاطر عذاب جهنم و عقاب اليم خداوند است و آن عبارت از ترك تمام گناهان و محرمات است و اين تقواى عام است. [1]
البته منظور از ترك حلال در گفتار امام صادق(عليه السلام) به اين معناست، كه صاحبان اين گونه تقوا بسيارى از امورى كه حلال است، به دنبالش نمى روند، زيرا به آنها احساس نياز نمى كنند، و در حلالى هم كه به آن نيازمندند كمال قناعت را رعايت مى كنند. قدرت بر قناعت براى همگان ميسّر است، و اگر كسى ادعا كند براى من قوّت بر قناعت نيست، از او پذيرفته نمى شود. قناعت به حلال، و محدود گرفتن امور مادى زندگى، و پرهيز از داشتن خانه هاى آنچنانى، و مركب هاى گران قيمت، و لباس هاى فوق العاده، و انداختن سفره هاى رنگين، كارى است اخلاقى، و برنامه اى است پسنديده، و زمينه اى است براى تحقق تقواى الهى در تمام شئون زندگى. حاجى سبزوارى و قناعت به سال 1362 سفرى جهت تبليغ به شهر سبزوار داشتم، در آنجا از خاندان حكيم بزرگ و عارف عاليقدر حاج ملا هادى سبزوارى جويا شدم، گفتند نبيره اى از وى در اين شهر است، كه از علم و دانش، و حكمت و فلسفه و تفسير قرآن مجيد بهره مند است، و در مسجدى كه امامت آن را به عهده دارد دوبار تمام قرآن كريم را براى مردم تفسير نموده.
به ديدارش شتافتم، وضع اخلاق و برخورد و زندگى وى، دورنمائى از حيات پاك حاجى را نشان مى داد، از احوالات جدّ بزرگوارش جويا شدم، مسائل اعجاب انگيزى را از حالات و برنامه هاى او برايم توضيح داد، از جمله فرمود، با آنكه حاجى مورد توجه تمام بزرگان كشور و رجال سياسى و علمى بود، و از مناطق مختلف، حتى از دورترين مكانها، جهت استفاده علمى به محضرش مى شتافتند، ولى از نظر خانه و زندگى و خوراك و لباس در قلّه قناعت بود!! گاهى لباسى كه تهيه مى كرد تا نزديك ده سال همراه با رعايت بهداشت و پاكيزگى از آن استفاده مى كرد، و از وصله زدن به پارگى آن لباس عار نداشت، كه اين برنامه روش انبياء و اولياء الهى بود!! تجمل گرائى و اسراف تجمل گرائى و اسراف، از نظر حق، كارى شيطانى، و امرى ناپسند، و برنامه اى مطابق با هواى نفس، و شهوات حيوانى است. چه مانعى دارد، كه انسان در تمام زمينه هاى زندگى حدود الهى و بخصوص قناعت را رعايت كند، كه قناعت سبب راحت، و مايه آزادگى، و دواى اضطراب و دلهره و ناامنى باطن است.
نياز بدن به خانه اى درخور شأن، و وسيله و مركبى معمولى، و لباس و خوراكى به اندازه برطرف مى شود. در بناى زندگى بايد از چشم همچشمى پرهيز داشت، و به خرج معمولى خو گرفت، و از برج و مخارج اضافى، و تحصيل آنچه به عنوان تجمل و مُد مطرح است دورى جست. غرب را در قيافه و شكل زندگى اسوه و الگو و سرمشق قرار ندهيم، آنان دچار خطاها و اشتباهات زيادى هستند، صنعت و تكنيك عامل اين معنا در ذهن ما نشود، كه هر چه گفتند و نوشتند، و مى گويند و مى نويسند صحيح است، و آنچه را از قيافه و شكل زندگى دارند مطابق با واقع است.
آنچه در آئين اسلام مهم است، بهداشت روان و تن، و شهر و ديار و محلّه و منطقه است، آنچه در اين فرهنگ مورد توجه است از امور مادى و معنوى و اخلاق و ايمان فردى و اجتماعى، همان است كه به مصلحت دنيا و آخرت انسان است. اسراف و تجمل گرائى، و افتادن در خرج هاى سنگين، و آرايش شكل و قيافه ظاهر زندگى بدور از قناعت و اقتصاد، حتى در مسئله مسجدسازى كه محل عبادت مسلمانان است مورد مذمّت اين فرهنگ پاك و مدرسه انسان ساز است.
مساجد و خانه ها بايد از نظر باطن در حدّ اعلاى معنويت و از نظر ظاهر، ساده و بى پيرايه باشد، كه دلها به هوا و هوس دچار نشوند، و روى ارواح از حضرت حق فاصله نگيرد. لباس ساده تهيه كنيد ولى آداب پوشيدن را رعايت نمائيد، خوراك در حدّ نياز فراهم آوريد، ولى آداب خوردن را مراعات كنيد، مركب سوارى در حدود شأن خود تحصيل كنيد ولى ادب رانندگى را از نظر دور نداريد، خانه براى زندگى بدست آوريد، ولى خانه اى كه روح شما را به اسارت نبرد، كه اين همه محصول تقوا و پرهيزكارى و توجه به حضرت حق است.
اين زندگى يهوديان و مسيحيان است كه از نظر خانه و اثاث آن، و مركب سوارى، و لباس و پوشاك، و خوراك و تجمّلات در گردونه اسراف است. كليساها و كنيسه هاى مسيحيت و يهوديت آراسته به زر و زيور، و آلات و ادوات و مجسّمه ها و عتيقه جات، و تابلوها و مبل هائى است كه مليونها دلار قيمت آن است. زندگى خاخام ها و كشيشان و حتى پاپ رهبر مسيحيان در حّدى از اسراف و تبذير است كه موجب حيرت و شگفتى است، اگر كلاه مخصوص و لباس پاپ را بفروشند، مليونها نفر را از گرسنگى نجات مى دهند. اندوختن ثروت، رباخوارى، دزدى هاى كلان آن هم در روز روشن و هزاران برنامه رسواى ديگر كار دشمنان خداست، دوستان حق بايد با خواسته هاى حّق بسازند، و از افتادن در اسراف و تبذير خود را حفظ كنند. مولّد و حافظ تمام اين واقعيات تقوا است، خانه آراسته به تقوا، و زن و شوهر تقوادار، داراى گنج الهى و سرمايه عرشى هستند، و زندگى آنان آميخته به خوشى و طراوت و صفا و صميميت، و راحت و امنيت، و درستى و سلامت، و انصاف و كرامت و شرافت و حقيقت است.
خانه و معبد، بايد به صورتى باشد، كه انسان در آن احساس آرامش و امنيت كند، و براى او سكوى پرواز به سوى معشوق باشد. خلاصه بناى زندگى را با رعايت تقوا و قناعت، و توجه به خدا و قيامت، به صورتى مى توان بنا كرد، كه وسيله اى براى آبادى آخرت، و جلب خوشنودى حق باشد.
امروز هم به شرط تقوا و قناعت، مى توان با درآمد اندك زندگى كرد، البته اگر در طول برنامه مشكلى خودنمائى كند و مؤمن نتواند با درآمد مختصر خود به جنگ آن مشكل برود، بر مؤمنين و اهل خدا لازم است بدون فوت وقت به يارى برادر مؤمن خود اقدام كنند، و او را از رنج و زحمت و سختى و دردمندى برهانند.
يكديگر را به تقوا دعوت كنيد با توجّه به اينكه تمام مردان و زنان طاقت و تحمل تقوا را در دو مرتبه اعلايش، يعنى تقواى خاصّ الخاص، و تقواى خاص ندارند، بايد از دعوت عموم مرد و زن به اين دو مرحله از تقوا خوددارى كرد، زيرا اين دو مرتبه از تقوا در شأن انبياء و امامان و اولياء خاص خداست.
ولى آراسته شدن تمام زنان و مردان به تقواى عام، يعنى ترك محرمات اخلاقى و شهوانى و مالى امكان دارد. بنابراين بر عموم مردم است كه يكديگر را با زبانى نرم، و اخلاقى خوش به تقوا دعوت كنند، و همديگر را به ترك انواع محرمات تشويق نمايند، تا تقوا پرده ملكوتى و بساط عرشى خود را در پهن دشت حيات بگستراند، و همگان بخصوص خانواده و جامعه از منافع آن بهره مند شوند.
آراسته شدن به تقوا بر عموم مردم در همه شئون، بخصوص بر زن و شوهر، و سرايت دادن آن به فرزندان واجب الهى است. اهل حق و حقيقت مى گويند: كودك امانت الهى است، و قلب و روح و نفس و باطن وى جوهر و تابلو و مايه پاكى است كه از هر نقش و صورتى خالى است.
اين تابلوى بى نقش و نگار قابليت پذيرش هر نقش و صورتى را دارد، اگر وى را در خانه به انواع گفتار و عمل و اخلاق خير عادت دهند،و راه تعليم حقايق را به روى او بگشايند، كودك به سعادت دنيا و آخرت مى رسد، و پدر و مادر كه باعث رسيدن او به چنين واقعيتى شده اند در ثواب او شريكند، و در اين معنا معلمان كودك و آنان كه عامل ادب او هستند سهيمند. اما اگر پدر و مادر بر اثر آلودگى و بى تقوائى، نقوش شيطانى را بر صفحه قلب و جان و نفس كودك نقّاشى كنند، و طفل در كنار آنان به پليدى و رذائل اخلاقى گرفتار شود، و همچون حيوانات، تنها و تنها اهل شكم و شهوت بارآيد، و به ميدان شقاوت و هلاكت بنشيند، وزر و وبال او بدون ترديد بر عهده آن پدر و مادر، يا آن معلم و مربى اوست. قُوآ اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ناراً. [2]
چنانكه پدر و مادر از درافتادن كودك به آتش تنور يا منقل، يا شعله گاز مواظبت مى كنند، و از نزديك شدن وى به خطر جلوگيرى مى نمايند، به طريق اولى بايد از گرفتارشدن كودك خود به آتش قهر حق در قيامت، كه محصول بى تقوائى و بد عملى، و سوء خلق، و نبودن ايمان و عمل صالح است جلوگيرى كنند، و راه عملى حفظ كودك از عذاب فردا، در مرحله اول تقوا داشتن پدر و مادر، و در مرحله بعد، سرايت دادن تقوا به كودك است. پدر و مادر در جهت رشد طفل خود بايد مبلغّى وزين و معلّمى كريم، و دو فرد دلسوز، و دو دعوت كننده به خير باشند. آنان بايد وجود خود را به تقوا و ايمان و عمل صالح آراسته كنند، سپس به تأديب و تهذيب كودك، و تعليم محاسن اخلاق به او، و حفظ وى از رفيق بد، و معلّم زشت خو بكوشند.
آنان بايد سعى كنند، زينت و زيور خارج از حدّ، و تجمل و اسراف، و ثروت و مال محبوب قلب كودك نگردد، تا فردا تبديل به موجودى مسرف، طمع كار، حريص، و غارت گر، و هوس ران و خودسر نشود، كه اگر ساختمان جامعه از مصالحى پوك، و به تعبير ديگر از افرادى بى تقوا ساخته شود، آن ساختمان بر سر خود آن جامعه خراب مى شود، و زندگى در آن جامعه براى همگان طاقت فرسا مى گردد. اگر تمام خانه ها اساسش تقوا باشد، اگر زن و شوهر آراسته به پرهيزكارى باشند، اگر تقواى پدر و مادر به كودك سرايت داده شود، جامعه از داشتن زندان، و مأمور فراوان، دادگاه و دادگسترى بدين صورت گسترده بى نياز خواهد شد، و با چنين وضعى دوش دولت و ملت از مخارج بسيار سنگين مالى كه بايد در راه رفاه مردم خرج شود، نه در راه جلوگيرى از دزدان و مفسدان و غارتگران، سبك مى گردد. نشانه هاى اهل تقوا بزرگان دين نشانه هاى اهل تقوا را با استفاده از آيات قرآن و روايات در مسائل زير مى دانند:
تحصيل علوم شرعيّه به اندازه اى كه مكلّف براى اعمال و اخلاق و معاملات و روابطش با خانواده و جامعه نياز دارد. حفظ سلامت بدن از طريق رعايت بهداشت و عمل به آداب خوردن و آشاميدن.
اتصال به هوش و فراست در امور زندگى، امين بودن در تمام جوانب حيات.
حفظ عفت نفس، راستگوئى در كلام، آراسته بودن به حسنات اخلاقى، پيراسته بودن از رذائل، پاك بودن از ريا و دوروئى، بيزارى از موادّ اضافى دنيا در زندگى، مبرّا بودن از مكر و عذر و خيانت، اقدام به گراميداشت اهل فضل و دانش، روى آوردن به وظائف شرعيه اعمّ از واجبات و نوافل، دست زدن به دامن عالم ربّانى كه انسان را با دين خدا، و حلال و حرام آشنا مى سازد، و جز رشد و كمال آدمى را توقع ندارد، كه روى آوردن به غير عالم ربانّى شقاوت و هلاكت است. امام صادق(عليه السلام) در ضمن سفارش به اين حقيقت، يعنى پيروى از عالم ربانى مى فرمايد:
إِنَّ آيَةَ الْكَذّابِ أَنْ يُخْبِرَكَ بِخَبَرِ السَّماءِ و الاَْرْضِ، فإِذا سُئِلَ عَنْ شَىْء مِنْ مَسائِلِ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ شَىْءٌ. [3]
نشانه آن كه دروغگوئيش فراوان است، اين است كه تو را از مسائل آسمان و زمين خبر دهد، ولى به وقت پرسش از حلال و حرام حق چيزى براى جواب نزد او نيست. و نيز از نشانه هاى اهل تقوا صبر در برابر حوادث، رعايت آداب و سنن اسلامى در همه امور، و ملازمت ذكر، و مداومت فكر، همراه با اخلاص نيّت، و صفاى باطن و مراقبت نفس است، تا با پيمودن اين راه به علم اليقين و از علم اليقين به عين اليقين و سپس به حق اليقين برسند. زن و شوهر با تقوا مرد باتقوا، براى تأمين مخارج خانه، جز به كسب حلال روى نمى آورد، و به غير از مال حلال مالى قبول نمى كند، او با تحصيل حلال الهى مقيّد به رعايت حقوق تمام افرادى است كه از طريق كسب و تجارت با او سروكار دارند، و به عبارت ديگر از وجود او در بيرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زيان نمى رسد، او به خاطر تقواى الهى دور حرام نمى گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمى دهد.
مرد باتقوا چون از كسب و كار فارغ شود، و به خانه بازآيد، تمام كوفتگى و خستگى خود را كنار درب خانه مى ريزد، و با نشاط و شادى و خوشدلى و خوشحالى وارد خانه مى شود، به همسرش لبخند محبت مى زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهدارى فرزندان خسته نباشيد مى گويد، و وى را ارج مى نهد، و با او و بچه ها با مهربانى و محبت برخورد مى كند، و هر يك را درخور شأنش احترام مى نمايد.
مرد باتقوا گاهى حلال و حرام، و معروف و منكر، و حسنات و سيئات را به اهل بيتش گوشزد مى كند، و نمى گذارد آنان در مسئله دين و ديندارى دچار غفلت شوند. مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بيرون نمى كند، و خنده و نشاط خود را تنها براى دوستان نمى برد، و در مسجد رفتن و شركت در جلسات مذهبى راه افراط نمى پيمايد. مرد باتقوا به اين نكته توجه دارد، كه اسلام رعايت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتى در عبادات سفارش فرموده، و از كم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، يا شركت در مجالس نهى فرموده است.
در اينجا بايد بر اساس فرمان اسلام، عزيزان خود را كه كارگردانان مساجد و هيئات هستند، سفارش كنم، كه زمان جلسات را در مساجد و هيئات كوتاه كنيد، به يك نماز جماعت و ساعتى بيان احكام و معارف و دقايقى ذكر مصائب اهل بيت قناعت كنيد، اين برنامه روش رسول حق و ائمه بزگوار بوده، و آنان با وقت اندك، و قناعت در بيان مردان و زنان بزرگى تربيت كردند.
زياده روى در عبادات، بخصوص در مستحّبات، و طول دادن جلسات، نشاط مستمع را از بين مى برد، و بتدريج در روان او نسبت به برنامه هاى مذهبى ايجاد نفرت مى كند، و اين برنامه جز خسارت براى مساجد و هيئات، و ضرر و زيان براى مردم، بخصوص آنان كه از ظرفيّت بالائى برخوردار نيستند، چيزى به دنبال ندارد. در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگى آداب لازم را رعايت مى نمايد، و از اين راه به استحكام بناى خانواده، و جلب محبت زن و فرزند كمك مى نمايد.
زن باتقوا، عفت و عصمت و پاكدامنى خود را حفظ مى كند، با شور و شوق به كارِ خانه مى رسد، زمينه رفع خستگى شوهر را كه محصول كار بيرون است فراهم مى نمايد، از فرزندان خود به نحو شايسته نگهدارى مى كند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامى رفتار مى كند، از عبادتش غفلت نمىورزد، خانه را كانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق مى نمايد. زن باتقوا از همسرش با تكيه بر اصول الهى اطاعت مى كند، به خواسته هاى بحق او پاسخ مثبت مى دهد، از عصبانيت و خشم و كبر مى پرهيزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامى روبرو مى شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه كار و كسب تا درب خانه به استقبال مى رود، و به وقت خروج شوهر وى را بدرقه مى كند، و از وى مى خواهد جز حلال خدا به خانه نياور، كه ما به حلال خداوند گرچه اندك باشد قناعت مى كنيم، و زير بار حرام نمى رويم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهى تجاوز كنى، و زندگى را به حرام آلوده نمائى.
زن باتقوا از چشم همچشمى پرهيز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگى اقوام خود، يا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمى دهد و او را خجالت زده نمى كند. چنين زن و شوهرى مقبول حق، و منبع خير، و نمونه بارز انسان الهى هستند، و در سايه آن دو همان خانه اى بوجود آيد كه خدا مى خواهد، و در فضاى آن خانه فرزندانى تربيت مى شوند كه حق، طلب مى كند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگى بر اساس معارف الهى و قواعد اسلامى و قوانين فقهى بايد همچون اولياء الهى هواى يكديگر را داشته باشند.
كاسب نمونه پدر مادرم مى گفت، آن زمانى كه سفر از شهرى به شهرى با چهارپايان صورت مى گرفت، با دوستان از اطراف اصفهان از منطقه خوانسار به سوى زيارت حضرت رضا(عليه السلام) حركت كرديم. من در جمع دوستان مأمور خريد لوازم مورد نياز بودم، در شهر دامغان اول صبح وارد مغازه اى شدم، جنسى مى خواستم، مرا به دورن مغازه دعوت كرد، به عنوان اين كه زائرم شروع به پذيرائى كرد، شخصى براى خريد به او مراجعه كرد، قصد خريد مفصّل داشت، به او گفت لطفاً از مغازه روبروى من اين جنس را تهيه كنيد، مشترى رفت، به او گفتم شما كه اين جنس را بيش از درخواست مشترى داشتيد، چرا با او معامله نكرديد، به من گفت اول صبح چهره صاحب مغازه آن طرف خيابان را غمناك ديدم، سبب را از او پرسيدم، پاسخ داد بدهكارم و امروز روز اداى دين است، ولى از ديروز تا به امروز به اندازه اى كه بتوانم اداى دين كنم خريد و فروش نداشته ام، غصه و رنج او را نمى بايست تحمل كنم، مشترى خود را به سوى او فرستادم، تا از درد و رنج بدهكارى خلاص شود، چرا كه مؤمن بايد هواى برادر مؤمن را داشته باشد، آرى همه بايد در همه امور هواى همديگر را داشته باشيم، بخصوص شوهر بايد هواى همسر را داشته باشد، و زن هواى همسر را، تا خانه و كاشانه بر اساس آداب الهى و انسانى برپا شود، و محصول آن خانه فرزندان باكرامت و رشيدى گردند.
برادران عزير خانه را بخصوص به وقت نماز صبح با قرائت قرآن معطّر كنيد، كه صداى ملكوتى شما در هنگام خواندن قرآن، گوش دل، و سمع قلب زن و فرزندانتان را نوازش دهد، و آنان را با عبادت و قرآن بيش از پيش آشنا كند، و از آنان منبع خير و تقوا و كرامت پديد آورد. (يـريـد اللّـه ان يخـفّف عنكــم ) نساء / 28 3 اهداف والاى ازدواج در اسلام خانه پاك پاك و پاكيزه ماندن يك جوان چه پسر و چه دختر، چه مرد و چه زن، در صورتى كه ازدواج نكنند، از فساد و افساد، امر غير ممكن به نظر مى رسد. در چند مليون مرد و زن، يافتن جوانى پاك، و انسانى باعفت و خوددار از گناه، بشرطى كه ازدواج نكرده باشند، مسئله اى مشكل به نظر مى آيد. اگر جوانى را در پاكى و پاكيزگى ظاهر و باطن يافتيم، در حالى كه ازدواج نكرده باشد، بايد بگوئيم او از اولياء الهى است.
خوددارى از گناه، و مصون ماندن از آلودگى، و در امان رفتن از عصيان و طغيان، در صورت عدم ازدواج كارى است يوسفى. خانه اى كه مرد و زن آن بدون صورت گرفتن ازدواج در آن زندگى مى كنند، خالى از فساد نيست.
مرد بدون همسر، و زن بدون شوهر، در صورتى كه غرائز و شهوات آنان زنده است، و فشار غريزه و شهوت بر آنان سنگين است، جداى از فساد هر چند اندك، و بريده از مشكلات گوناگون روحى و خانوادگى و اجتماعى نيستند. ازدواج، اين حقيقت الهى و طبيعى، آسان كننده پاره اى از مشكلات و عاملى براى تداوم پاكى جوانان، و حفظ عفت و تقواى آنان است.
بناى يك خانه در جامعه در صورتى با سلامت و آرامش قرين مى شود، كه مرد و زنى با تحقق دادن ازدواج و رعايت حقوق يكديگر در آن زندگى كنند. خانه مسلمان در هر سرزمينى كه هست بايد پرتوى از وحى، و جلوه اى از ياد خدا، و محصولى از رفعت و بلندى و عظمت، و ميوه اى از تسبيح حق در شب و روز باشد. فى بُيُوت اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ. [4]
در خانه هائى كه خداوند اذن داده، كه بزرگ داشته شوند، و نام او در آنها ياد شود، و او را در آن خانه ها بامدادان و شبانگاهان به پاكى ستايند. چنين خانه اى با چنان اوصافى خانه مؤمنى است، كه طاعت و عبادت حق در آن رونق دارد، و به امر الهى مسئله ازدواج در آن صورت گرفته، و مرد و زن آن خانه به تمام حقوق الهى و انسانى پاى بند هستند.
آرى قرآن مجيد به ازدواج امر مى كند، تا مشكلات مرد و زن با تحقّق اين سنت تخفيف يابد، و دامن هر دو كه دامن رحمت و تربيت است از آسودگى و فساد سالم بماند، و مرد و زن با تشكيل زندگى، و همسوئى با يكديگر خانه را محل ذكر خدا، و تسبيح حضرت حق كنند.
اهداف والاى ازدواج در اسلام در جوّ چنين خانه اى مرد و زن بنده واقعى حق، و فرزندانشان ميوه و ثمره فضيلت، و اعمال و رفتار و اخلاق و كردارشان جلوه اى از آداب الهى و سنن و روش انبياء گرام حق است.
زن مؤمنه هنگامى كه با مرد مؤمن ازدواج مى كند، و هر دوى آنها خود را موظّف به رعايت مسائل الهى مى دانند، به عنوان دو يار مددكار، دو رفيق شفيق، دو دوست همدم، دو همراه و همراز و دو منبع ايمان، و دو استوانه عشق و محبت، فضاى زندگى را از ورود مشكلات حفظ مى كنند، و چون مشكلى پيش آيد، به آسانى و سادگى آن را حلّ و فصل مى نمايند، و با اسلحه صبر و حلم، و بردبارى و حوصله به علاج درد برمى خيزند بدترين مردم تنهائى و تنها زيستن، عزلت و كناره گيرى از يار گرفتن موجب بسيارى از مشكلات، و باعث افسردگى و دل مردگى، و علت هيجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بيماريهاى روانى و بدنى است. تنهائى انسان را در دريائى از خيالات، اوهام، افكار غيرمنطقى، و بيماريهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و امواجى از مشكلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مى آورد.
قالَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم): أَكْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ. [5]
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اكثر اهل آتش در قيامت آنانى هستند كه از ازدواج و تشكيل خانواده امتناع كردند.
و نيز آن حضرت فرمود: شِرارُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ. [6]
بدترين اموات شما عزبها هستند.
و در روايتى فرمود: رُذالُ مَوْتاكُمُ الْعُزّابُ. [7]
فرومايه ترين مردگان شما عزب ها هستند. و در سخنى حكيمانه بيان فرمود:
شِرارُكُمْ عُزّابُكُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّياطينِ. [8]
شريرترين شما عزبهايند، و عزبها برادران شيطانند. و در كلامى عرشى و بيانى ملكوتى فرمود: خِيارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ الْعُزّابُ. [9]
بهترين امّت من زن داران و بدترين آنان عزبها هستند. و نيز آن حضرت فرمود: لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاكُمْ إِلِى الدُّنْيا لَتَزَوَّجُوا. [10]
اگر آنان كه عزب مردند به دنيا برگردند، حتماً ازدواج خواهند كرد. و در حديثى فرمود: خداوند مردى كه از زن گرفتن خوددارى كند لعنت نموده. [11]
تعبير رسول باكرامت اسلام از آنان كه از ازدواج امتناع مى كنند به اهل آتش، فرومايگان، برادران شيطان، اشرار، و لعنت شدگان، به خاطر اين است كه روى گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، و شيطنت، و گناه و معصيت، خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ايجاد مزاحمت نموده، و باعث مشكلات فراوانى در تمام زواياى زندگى خواهند شد. با توجه به آيات و روايات، و تجربه حيات، ازدواج انسان را كرامت و شرافت مى دهد، از علل استحقاق عذاب الهى مى رهاند، از پستى و فرومايگى حفظ مى كند، از افتادن در بند شيطان مصون مى دارد، و از اينكه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گيرد در امان مى دارد، و اين همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنيت، پاكى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبك شدن بار حيات مى گردد، به همين خاطر در قرآن مجيد بدينگونه به علّت تشريع ازدواج اشاره فرمود: يُريدُ الله اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ. [12]
خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نمايد. شكوفائى استعداد دختر و پسر هنگامى كه بر اساس فطرت و طبيعت، و به پيروى از دستور حق و روش انبياء الهى ازدواج كردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناك شيطان، و دچار شدن به لعنت خدا، كه همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پيدا كردند، و در سايه ازدواج به آرامش فكرى، و امنيت باطنى دست يافتند، و بر مشكلات ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زيستن شفا گرفتند، و به محيطى الهى و ملكوتى رسـيدند، و زمينه تفكر صـحيح و آينده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغيان شهوات و غرائز فرو نشست، بدون ترديد راه براى شكوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشيند. بسيارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاريخ نشان مى دهد كه پس از ازدواج راه صد ساله را يك شبه طى كردند، و در سايه ازدواج كه موجب آرامش و امنيّت خاطر آنان گرديد به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسيدند، و در علم و تقوا، وپاكى و كرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.
در كتاب زندگانى آيت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانيم:
در سال 1314 كه بيست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار كرد، او گمان مى كرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و بستگان، مشاهده مى كند كه به عكس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم كرده اند. از اين پيش آمد اندوهگين مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گويد: من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب علم بودم، ولى اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد. پدر به وى مى گويد:
فرزند اين را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا بتوانى به ترقّيات مهمّى كه در نظر دارى نائل شوى، احتمال اين را هم بده كه اگر ترتيب اثر به اين آرزوى پدر ندهى، با همه جديّتى كه در تحصيل دارى بجائى نرسى!! گفته پدر تأثير بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندكى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد. همسر وفادار و هم كفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنيت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان يارى مهربان، معاونى شفيق، خدمتگزارى متين، دلسوزى مهربان، زمينه انواع ترقيات شوهر گرانمايه اش را تحقق مى دهد، كه در آن پنج سالى كه در اصفهان با آن زن باكرامت مى زيست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتكار مشغول تحصيل بوده كه بعضى شبها تا سپيده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى كه خود آن بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بيكارى به حفظ قرآن مجيد همت مى گماشت و در نتيجه توانست در عرض مدتى كه در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ كند، و تا آخر عمر نيز آن را از حفظ داشت و پيوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزيد! مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسير قّيم الميزان، قسمتى از كمالات و ترقيات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باكرامت خويش مى دانستند. آرى ازدواج علت آرامش و امنيت، و زمينه تحقّق كمالات، و شكوفائى استعدادهاست. كوشش براى خانه و خانواده عبادت است ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنيائى، ثمرات عجيب معنوى براى انسان دارد. كار و كوشش مادى در جهت تأمين زن و فرزند، در فرهنگ پاك اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى كه از معصوم روايت شده:
وَالْكادُّ عَلى عِيالِهِ مِنْ حِلّ كَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ. [13]
آنكه براى تأمين خانواده اش زحمت مى كشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم كند، مانند مجاهد در راه خداست. از آنجا كه رعايت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعايت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر كارى دشوار و سنگين است، و در حقيقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند كوشش براى تأمين امور مادى آنان عبادت، و موجب اجر و ثواب اخروى است. پرورش نسل صالح، و تحويل دادن فرزندان شايسته و نيكوكار، امرى مهم و باعث جلب رضايت حضرت حق است.
خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم كردن زمينه رشد و تربيت و تكامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترين نوع عبادت و بندگى خداست. امام چهارم(عليه السلام) در گفتار حكيمانه اى فرموده اند، هر كس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را كامل و تمام بيندازد، به خوشنودى حق از ديگران نزديكتر است. [14]
در هر صورت جامعه ميوه و ثمره خانه است، و وكيل و وزير و رئيس جمهور و كارگزاران يك ملت ريشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربيت و شكل گيرى آنان خانه و كارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند يك زمين است، اگر زمين جداى از حق و حقيقت باشد كويرى نمك زار است كه سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمين متصل به حق و حقيقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.
سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بكوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طيّبه ازدواج منفعت نبرده بلكه با دست خود سفره خسارت خويش را پهن كرده اند. به همين خاطر در روايات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:
الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعيدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ. [15]
ريشه شقاوت هركس شقى است در سرزمين وجود مادر، و سعادت سعيد از باطن مادر است. و به قول شاعر بزرگ كليم كاشانى: از كوزه همان برون تراود كه در اوست تا در كوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ريخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شكل داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند. در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته باشيد هدف انسان از ازدواج بايد هدفى معنوى و مقدس و پاك باشد، ازدواج بايد براى اطاعت از دستور حق، و پيروى از روش انبياء، و براى تأمين سعادت همسر، و تربيت الهى و ملكوتى فرزندان صورت بگيرد. زن و مرد در مسئله ازدواج بايد خود را آماده ورود در يك عبادت بزرگ كنند. زن و مرد بايد در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند كه هر دوى آنان از طريق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند. بايد بدانند كه فرزند آنان كه امانت حق است در مّدتى كوتاه مهمان صلب پدر، و بين شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در اين دو مدت با گيرندگى دقيقى كه حضرت حق به وى عنايت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختيار به خود منتقل مى نمايد. نقل مى كنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به تماشاى جبهه حق عليه باطل بيايند، تا مناظر زيباى جهاد و شمشير زدن در راه حق ر اببينند، و به شعارهاى الهى و ملكوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طريق ديده و شنيده خود فرزند در رحم را تغذيه كنند، براى اينكه طفل، در رحم مادر موجودى ورزيده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملكوتى رشد كند.
مگر نشنيده ايد قبل از تكّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پيامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!! واسطه بين شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسيدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسيدن به چهره زيبا و ظاهر فريبنده هدف اين برنامه نباشد، كه اين امور تاكنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و ميوه آن اندك بوده است.
بيائيد خدا و معنويت و عبادت، و كوشش براى رعايت حق همسر، و تربيت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهيد، تا ثمره اين ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد. لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع اين اهداف والا و آسمانى قرار دهيد، تا لذت و تمتع كامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصيب خود كنيد.
ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پيدا نمى كند، پيوند الهى و ملكوتى دائمى و هميشگى است. آنكه براى خدا ازدواج مى كند، حق همسر را با تمام وجود رعايت مى نمايد، و كمترين آزارى از ناحيه او به همسر وارد نمى شود.
حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقير زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.
مردان و زنان مسلمان بايد ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(عليهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى كه براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاك، الهى، و ملكوتى شد. روايات شيعه آيات زير را به اين ازدواج پاك تأويل كرده اند: مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ. دو دريا را به هم درآميخت و ميان آن دو دريا فاصله اى است كه تجاوز به حدود يكديگر نمى كنند، از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مى آيد. منظور از دو دريا، وجود اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا است، كه دو درياى معرفت، بينش، حلم، صبر، ايمان و بصيرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باكرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسين(عليهما السلام) است. [16]
نظام خانواده بايد يك نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب كند.
اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غيرالهى، و شرايط شيطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى كه ميراندن آن را رسول خدا در يك فرمان قاطع دستور داده: اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِيِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِْسْلامُ. [17]
پرهيز نشود، زشتى ها چهره نشان مى دهند، وميوه اين درخت آلوده تلخ خواهدشد.
------------------------------------------------
[1] -وسائل، ج 21، ص 460.
[2] -وسائل، ج 21، ص 473.
[3] -كافى، ج 6، ص 47.
[4] -وسائل، ج 21، ص 476.
[5] -مزمل/17.
[6] -شورى/49 ـ 50.
[7] -كهف/46.
[8] -وسائل، ج 21، ص 361، چاپ آل البيت.
[9] -همان مدرك.
[10] -همان مدرك.
[11] -وسائل، ج 21، ص 362.
[12] -همان مدرك.
[13] -وسائل، ج 21، ص 365.
[14] -كهف/81.
[15] -كافى، ج 6، ص 6 ـ وسائل، ج 21، ص 364.
[16] -وسائل، ج 21، ص 365 ـ 366.
[17] -همان مدرك.
----------------------------
حسين انصاريان

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page