شناخت انتسابی مذهب تشیّع

(زمان خواندن: 25 - 49 دقیقه)

 «و لا تلبسوا الحقّ بالباطل»؛ «حق را با باطل نپوشانید.»[17]
اولین نکته ای که باید نویسندگان سایر مذهب در هنگام نگارش دربارۀ تشیع, مراعات نموده به آن ملتزم باشند, در نظر داشتن این مرحله از شناخت تشیع است. نویسندگان باید به این مرحله توجه کنند تا به گناه زشت نمایی حقایق و ویژگیهای مذهب تشیع گرفتار نشوند. در این مرحلۀ مهم و ضروری به این نتیجه می رسیم كه میان «حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع» و «مشخصات غلو»، میان حقایق و ویژگی های بلند اسلامی شیعی و میان خصوصیات مبتذل و پست فرقه های منحرف غالی و همچنین میان عقیدۀ الاهی و اسلامی شیعه و میان افسانه های بشری مجوسی، جدایی اساسی و تفاوت ریشه ای وجود دارد.
در این مرحلۀ آغازین و مهم، پی آمدهای خطرناك خلط میان «اندیشۀ اسلامی تشیّع» و «اندیشۀ غلوگرا» را می شناسیم. این آمیخته بینی تاثیر زیادی بر پیروان اندیشۀ وهّابی گذاشته است و باعث شده مسائلی را به شیعه نسبت دهند كه از شیعه و حقایق و ویژگی های آن كاملا بیگانه است.
ما چاره ای جز درک این مرحلۀ شناختی نداریم. شاید وجود این مرحلۀ مهم، یكی از دلایلی باشد كه التزام به شیوۀ صحیح طرح شده در این كتاب را ضروری می كند. عدم درک این مرحله، باعث شده تا پیروان تفکّر وهّابیت, آن چه از پس مانده های عقاید مجوسی، نصرانی و یهودی به گوششان رسیده، به شیعه نسبت دهند. همچنین درک نکردن این مرحله باعث شده تا حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع را به گونه ای نامناسب و مضطرب ارائه كنند.
من یقین دارم «حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع» تنها هنگامی به همان صفا و پاكیش، شناخته می شود كه به این گام نخست, مهم و اساسی توجه لازم شود.
ما در این كتاب به این مرحله, عنوان «شناخت انتسابی مذهب تشیّع» را اطلاق کرده ایم, زیرا لازم است پیش از شروع به بررسی «حقایق مذهب تشیّع» میان گوهر تشیّع و حقیقت غلو، تفاوت قایل شویم. همین عدم تمییز، باعث شده پیروان فكر وهّابی افسانه ها و خرافاتی را كه مربوط به فرقه های منحرف غالی است، به شیعه نسبت دهند. در این مرحله به تفصیل دربارۀ نسبتهایی كه به شیعه داده می شود سخن می گوییم؛ مسایل و باورهایی كه در حقیقت مربوط به غالیان است. به همین جهت, این مرحله «شناخت انتسابی مذهب تشیّع» می باشد. از آن جا كه پشتوانۀ «حقایق و ویژگیهای مذهب تشیّع»  قرآن كریم و سنّت شریف پیامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله) ضرورتاً با اعتقادات شرك آلود و بت پرستانۀ برگرفته شده از باورهای مجوسی، یهودی و مسیحی ریشه دارد، تفاوت دارد.
به یقین، تنها در صورتی كه وهّابیان از شبهۀ خلط میان شیعه و فرقۀ غالیان رها شوند، پژوهش و بررسیهای آنان دربارۀ حقایق و ویژگی های تشیّع تصحیح می شود.
در این مرحله، در ابتدا به توضیح و تبیین مشكل «خلط وهّابیان میان مذهب تشیّع و فرقۀ غالیان» پرداخته ایم. بعد از تبیین و توضیح این مشكل فكری، به شكل علمی، اسباب و علل پدید آورندۀ این بحران را بررسی نموده ایم.
در این جا لازم است این تذکر را مطرح کنیم که پیشینیان اهل سنّت همانند اندیشمندان متأخّر و معاصر اهل سنّت از این مشكل رهایی یافته اند. به همین جهت هم از مذهب تشیّع دفاع كرده، به كسانی كه همچنان میان تشیّع و فرقۀ غالیان خلط می كنند، حمله می كنند.[18]
قبل از كامل كردن سخن ازاین مرحله، لازم است دربارۀ مساله ای ضروری، در روشی که ترسیم کرده ایم، سخن بگوییم:
این شیوه -همانگونه كه قبلاً اشاره كرده بودیم- به سه مرحله تقسیم می شود. این مراحل سه گانه به شكلی مشخص و ترتیبی معین سیر کرده است. ضروری است در گفتگو بدون كمترین كاستی و یا دگرگونی، به همین شیوه و ترتیب، ملتزم بود.
یقین دارم و مطمئن هستم ملتزم نبودن به این ترتیب و روش باعث می شود این شیوه، سازه ها و هدف اساسی خود یعنی «تصحیح پژوهشهای وهّابیان دربارۀ مذهب تشیّع» و «تبیین تفاوت روش اهل سنّت و شیوۀ وهّابیت در بررسی این مذهب» را از دست بدهد.
یقین داریم، نگاشته های وهّابیت دربارۀ شیعه تنها و تنها هنگامی از تشویه، انحراف و مسخ نجات پیدا می كند كه به این شیوه پایبند شوند.
هنگامی كه به دلایل موفقیّت پیشینیان اهل سنّت در مقایسه با وهّابیان، نگاهی اجمالی می اندازیم،  روشن می شود كه علّت اساسی موفقیت آنان در شناخت حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع این بوده كه به بحران فكری خلط میان شیعه و غالیان گرفتار نشده اند.
همان گونه كه گفتیم این مرحله، یعنی مرحلۀ شناخت انتسابی گامی، مهم و ضروری است زیرا در صورت تصحیح اشتباه وهّابیت در این مرحله, به شكل طبیعی اشتباههای دیگر وهّابیان هم در تفسیر حقایق و ویژگیهای شیعه (مراحل اول و دوم) برطرف می شود؛ در نتیجه، تحقیقات آنان بر اساس روشی واقع گرایانه و نظامی علمی پایه گذاری می شود. به دلیل اینکه اندیشمندان معاصر اهل سنّت در این مساله، همان روش گذشتگان را پیشه كرده اند به خوبی خطرناك بودن اشتباه را در بررسی این مرحله، درك می كنند و به همین جهت، در تفسیر حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع به شكلی متفاوت با وهّابیان عمل كرده اند. آنان تفسیر وهّابیان از این حقایق و ویژگی ها را نپذیرفته اند. اندیشمندان متأخر اهل سنّت، موازینی علمی را در این مساله تدوین كرده اند كه ضروری است وهّابیان هم پیش از تفسیر «حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع» به این روشها بازگردند. به همین جهت، بررسی این مرحله، ضروری است، تا مبادا شیوۀ وهّابیان بر عوام و غیر عالمان اهل سنّت تاثیر بگذارد.
پیروان اندیشه وهّابیت هم تنها با تامّل در خطر اشتباه، در این مرحله خواهند توانست «حقایق و ویژگیهای مذهب تشیّع» را بشناسند.
به همین جهت در این مرحله, درخواست ما از خوانندۀ محترم، تنها قرائتی سطحی، ساده و مطالعه ای بدون ژرف نگری در معناها و اندیشه ها نیست بلكه خواستۀ ما از خواننده، مطالعه ای است اندیشمندانه و تاملی عمیق، به گونه ای كه به شناخت اهداف نوشتن این مرحله منجر شود. ما به دنبال برانگیختن وجدان پیروان اندیشۀ وهّابی در بررسی و فهم این مرحله هستیم، زیرا منشأ تمامی اشتباهاتی كه وهّابیان در تفسیر «حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع» به آن دچار شده اند، اشتباه به وجود آمده در این مرحله است. هدف ما از نوشتن این مرحلۀ مهم، بازگرداندن وهّابیان به روش صحیح و سلیم در بررسی «حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع» است. این روش صحیح همان شیوه خداپسندانه ای است كه مقتضای امانت داری دینی هم می باشد.
بنده هم در كتاب خود «الصلة بین الاثنی عشریة و فرقة الغلاة» میان مذهب تشیّع و فرقۀ غالیان خلط كرده بودم و در نتیجۀ این خلط شیعیان را كافر اعلام کردم. این اشتباه هم نتیجۀ حتمی عدم شناخت من از این مرحله بوده است، زیرا تكیه گاه من در شناخت مذهب شیعه نوشته های وهّابیان بوده است نه كتاب های اهل سنّت. به همین دلیل ما این مرحله را در رأس هرمی كه در این كتاب برای تبیین عقاید مذهب تشیّع ترسیم شده، قرار می دهیم.
قبل از این كه از خواب غفلت خود نسبت به این مرحلۀ مهم بیدار شوم, پندارها، عقاید مجوسی و بت پرستانه را به مذهب شیعه نسبت می دادم. من در كتاب خود «الصلة بین الاثنی عشریة و فرقة الغلاة» افسانه های دوران جاهلیت، شطحیات صوفیه و تمامی اندیشه های فرقه های غالی و آلودگی های بت پرستانۀ آنان را به شیعه نسبت می دادم. بطلان این نسبت ها را به شكل تفصیلی در كتاب دیگرم «رحلتى من الوهّابیة إلی الإثنى عشریة» تبیین كرده ام.
من در كتاب خود «الصلة بین الاثنی عشریة و فرقة الغلاة»[19] تمامی اندیشه های بت پرستانه و غلوگرا را به شیعه نسبت دادم و می پنداشتم به حق قلم می زنم.  بعد از شناخت این مرحله, خطای خود را  كشف كردم و فهمیدم كه اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب شیعه مساوی است با خلط میان این مذهب و فرقۀ غالیان. بعد از تصحیح اشتباهم در شناخت مرحلۀ انتسابی، دیگر میان تهمت های نادرستی كه به شیعه منسوب می شد و حقایقی كه شیعه دارا بود و از او نفی می شد، تفاوت قائل می شدم. بعد از پدید آمدن این تحول, كتابم را كه فقط مدت كوتاهی به زمان چاپ آن باقی مانده بود، آتش زدم.
در آن زمان-قبل از تصحیح شناختم از این مرحله- گمان می كردم می توانیم ویژگی هایی چون گرایش به مجوسیت، یهودیت و غنوصیت را بر مذهب شیعه اطلاق كنیم, ولی بعد از فهمیدن اشتباهم در شناخت این مرحله یقین كردم این ویژگی ها فقط بر گروه های منحرف غالی صدق می كند. همچنین شناخت اشتباهم در این مرحله با خروج من از شیوۀ وهّابیان در بررسی ویژگی های مذهب شیعه ارتباطی تنگاتنگ دارد.
این شناخت باعث شد شیوۀ پیشینیان و معاصران اهل سنّت را در بررسی ویژگی های شیعه برگزینم، البته نه به شكل تام و تمام. آن چه كه در تصحیح و بهسازی نگاهم به شیعه تاثیر به سزایی داشت، همان رفع اشتباه من در شناخت این مرحله بوده است. همین شناخت در نجات من از مشكل خلط تاثیر كلیدی داشت. مشكلی كه باعث شده بود سهم و نصیب غالیان را به شیعه نسبت دهم.
بدون شك محیطی كه در آن رشد كرده بودم, با شکل گیری این مشکل برای من, ارتباط پیوسته ای داشت. من در شهر صنعاء(پایتخت یمن) و در دانشكده های دینی وهّابی تحصیل كردم. در این دانشكده كتاب هایی دربارۀ شیعه منتشر می شود كه نویسندگان این كتاب ها هنوز به خطرناك بودن اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع پی نبرده اند. به همین جهت هم میان مذهب تشیّع و فرقۀ غالیان خلط می كنند و خرافات و تصوراتی بت پرستانه و غلوآمیز را به شیعه نسبت می دهند. این كتاب ها بر من تاثیر زیادی گذاشته بود. این كتابها بر اساس شیوۀ وهّابیت تدوین شده بود و در این دانشكده ها هم تنها به همین كتاب ها اكتفا می شد. شیوۀ وهّابیان, خلط میان مذهب تشیّع و فرقه های غالیان است. انتشار كتاب هایی که دانشمندان اهل سنّت دربارۀ شیعه نوشته اند, در چنین دانشكده هایی ممنوع است. زیرا شیوۀ تحقیق این كتاب ها با نوشتارهای وهّابیان متفاوت است. اندیشمندان اهل سنّت معتقدند وهّابیان میان مذهب تشیّع و فرقه های غالیان خلط كرده، لغزش های غالیان را به شیعیان نسبت می دهند.
بعد از گذشت مدت زمانی فرصتی پیدا كردم تا برخی از كتاب های بزرگان اهل سنّت را در موضوع باورهای شیعه، مطالعه كنم. به شدت شگفت زده شدم زیرا دریافتم این شیوه با روش وهّابیان تفاوت بنیادین دارد، خطر اشتباه در شناخت انتسابی مذهب تشیّع را درك می كند و معتقد است وهّابیان كمترین تفاوت های موجود میان تشیّع و غلو را هم درك نكرده اند و سخن این شیوه این است: خواننده در مطالعۀ نوشتارهای وهّابیان دربارۀ تشیّع هیچ گاه از محدودۀ نتیجه ای پیش بینی شده در شناخت حقایق مذهب شیعه خارج نمی شود. دانشمند معاصر سنّی مذهب ((استاد حامد حنفی))[20] دربارۀ این موضوع می نویسد:
(( بعد از گذراندن دوره ای طولانی در پژوهش و بررسی عقاید امامان شیعۀ دوازده امامی به شكل خاص و شیعه به شكل عام، از تحقیقات خود به نتیجۀ قابل توجهی نرسیدم))[21]
بزرگان اهل سنّت معتقدند وهّابیان خطر اشتباه در مرحله شناخت انتسابی مذهب تشیّع را نشناخته اند به همین جهت و به شكل طبیعی میان شیعیان و غالیان تفاوتی قائل نمی شوند. اندیشمند اسلامی مصری و سنّی مذهب، استاد((انور الجندی))- رحمه الله- در كتاب ارزشمند خود((الإسلام و حركة التاریخ)) در این باره می نویسد:
((حق این است كه پژوهشگر بیدار باشد و میان مذهب شیعه و مذهب غلو تفاوت قائل شود. غالیان كسانی هستند كه امامان شیعه، خود به آنان تاخته اند و پیروان خود را از اندیشه های نفوذی آنان بر حذر داشته اند.))[22]
علّامه و اندیشمند اسلامی مصری استاد((عبد الواحد وافی))[23]- رحمه الله- در كتاب پر ارزش خود((بین الشیعة و السنّة)) این مشكل فكری را حلّ كرده است و از جمله مواردی كه بیان می كند این عبارت است:
((بسیاری از نویسندگان ما، بین شیعیان جعفری و سایر گروه های شیعه خلط كرده اند.))[24]
امام اهل سنّت در دوران معاصر شیخ((محمد الغزالی))- رحمه الله- در تصحیح روش وهّابیت در بررسی مذهب تشیّع تلاش های فراوان و نتیجه بخشی انجام داده است. همانگونه كه در مقاومت در برابر مقلّدان اندیشۀ وهّابی تلاش های خستگی ناپذیری انجام داده. او در برای درمان بیماران مشکل فکری خلط میان تشیع و فرقه های غالی یا به تعبیر دقیق تر برای درمان بیماران مشکل اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی تشیع، تلاشهای زیادی انجام داده. او در این باره می گوید:
(( برخی از این تهمت زنندگان(كسانی كه میان تشیّع و مذهب غلو خلط كرده اند) این عقیده را رواج می دهند كه شیعیان پیروان علی هستند و اهل سنّت پیروان محمد؛ شیعیان معتقدند علی برای مقام رسالت شایسته تر بود و این مقام به خطا به شخص دیگری رسیده است. این تهمت ها سخنانی بیهوده، زشت و دروغ پردازیهایی بی منطق است.))[25]
این عقاید تنها دربارۀ گروه های غالی از بین رفته در طول تاریخ صدق می كند.
امام محمد غزالی- از عالمان طراز اول معاصر اهل سنّت- در كتاب ارزشمند خود((لیس من الإسلام)) در گسترۀ وسیع تری و در نقد شیوۀ متاخران اهل سنّت یعنی مقلدان وهّابیت در بررسی تشیّع و كسانی كه هنوز میان شیعیان و غالیان تمییز نمی دهند بیان می كند:
(( (برخی از كسانی كه میان شیعه و فرقه غالیان خلط كرده اند) از روی تهمت و برای انتقام گیری از شیعه، اعتقاد به تحریف و كاسته شدن از آیات قرآن را به شیعه نسبت می دهند.))[26]
برخی از متفكران اهل سنّت معتقدند روش وهّابیت در بررسی عقاید شیعه به تندروی كشیده شده است و در این شیوه میان تشیّع و غالیان خلط شده، و این روش در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع منحرف شده است.
اندیشمند اسلامی سنّی مصری استاد((محمد البهی))[27]-رحمه الله-  این دیدگاه را پذیرفته است. او در جایگاه نقد روش وهّابیان در بررسی عقاید تشیّع می گوید:
((وهّابیت شكاف اختلاف را میان شیعه و سنّی عمیق تر كرد. این گسل از قرن هیجده میلادی در اثر كشمكش های مذهبی میان شیعه و سنّی، گسترده و بلكه شدیدتر از گذشته شده بود. اوج گیری اختلاف به این شکل بر دعوت وهابیّت تاثیر منفی گذاشته است.))[28]
علّامه سنّی مذهب ((عبدالحلیم الجندی))- حفظه الله- دربارۀ كسانی كه میان شیعه و غالیان خلط كرده اند می نویسد:
(( ...كردار غالیان را به شیعه نسبت دادند... و بدین سان در فهم دیگران هم تاثیر منفی گذاشتند. ادعاهایی را به شیعه نسبت می دهند كه شیعیان از آن ها بیزارند؛ مانند این كه امام از نظر ظهور و اتحاد همان خداست. این عقیده همان غلوی است كه انسان را به كفر می رساند.))[29]
در حقیقت كسی كه مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع را به خوبی درك نكرده باشد به راحتی به شیعه مسایلی را نسبت می دهد كه هیچ ارتباطی با آن ندارد. و همانند كسانی می شود كه دكتر طه حسین[30]- رحمه الله- دربارۀ آنان می نویسد:
(( دشمنان شیعه آن چه را شیعیان می دانستند و نمی دانستند به شیعه منتسب كرده اند... آنان به شنیده های خود از شیعه و آن چه با چشمان خود از زندگی شیعیان دیده اند، اكتفا نكردند بلكه مطالبی بیش از آن چه گفته و شنیده بودند اضافه كردند... باز هم به این مقدار بسنده نكردند... تمامی این مسایل را به پیروان اهل بیت(علیهم السلام) نسبت دادند... دشمنان در كمین آنان هستند، تمامی گفتار و كردار آنان را زیر نظر دارند و بیش از آنچه گفته و شنیده اند را به آنان منتسب می كنند و گفتارها و كردارهای شگفت آوری را بر آنان بار می كنند... زمان به پیش می رود و این بحران پیچیده تر و مشكل تر می شود و با دور شدن ذهن مردم از احادیث مسایل با هم خلط می شود.))[31]
همان طور كه پیشتر گفتیم یكی از بزرگان اهل سنّت كه خطر بحران خلط میان مذهب تشیّع و فرقۀ غالیان را درك كرده است، علّامه دكتر علی عبدالواحد وافی[32] است. ایشان در كتاب ((بین الشیعة و السنّة)) به حلّ این مشكل پرداخته است. او در جایگاه رد كردن پندار وهّابیان و بطلان غوغاهای ساختگی آنان میان شیعه و سنّی، می نویسد:
((... هر چند در نگاه اول اختلاف میان ما و آنان( اهل سنّت و شیعه) بزرگ می نماید ولی در بسیاری مواضع اختلاف ما و آنان از چارچوب اجتهاد جایز، فراتر نمی رود.))[33]
یكی دیگر از بزرگان اهل سنّت كه درك كرده عامل اساسی تكفیر شدن شیعیان خلط وهّابیان میان مذهب تشیّع و فرقۀ غالیان است، اندیشمند سنّی اسلامگرا ((فهمی هویدی))- حفظه الله- است. او در این باره می نویسد:
(( یكی از محورها و طرح های اساسی در اندیشۀ وهّابیت كافر دانستن شیعیان است.))[34]
تمامی سخنانی را که از بزرگان اهل سنّت نقل کردیم، نشان می دهد شیوۀ وهّابیت در بررسی مذهب تشیّع، آنان را به خلط میان تشیّع و غالیان كشانده است و به همین جهت هم در گام شناخت انتسابی این مذهب منحرف شده اند.
برخی از دانشمندان اهل سنّت معتقدند پندارهایی كه پیروان مذهب وهّابی دربارۀ شیعه دارند با ویژگی ها و حقایق این مذهب در تناقض و یا تصادم است، و مساوی و متحد با حقیقت غلو است نه باور شیعه. این عقیده را می توانیم در نوشته های اندیشمند اسلامی سنّی مذهب ((سالم البهنساوی))-حفظه الله- ببینیم. ایشان نویسندۀ كتاب ((السنة المفتری علیها)) است و در شمار كسانی است كه خطر بحران خلط میان شیعه و غالیان را درك كرده اند. به تعبیر دقیق تر و صحیح تر جزو كسانی است كه خطر اشتباه وهّابیت را در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع شناخته اند. كتاب او دربردارندۀ پژوهشی است ژرف كه ضرورت تجدید نظر و تصحیح شیوۀ وهّابیان را در بررسی عقاید شیعه گوشزد می كند. این كتاب بیان می كند وهّابیان از روش تحقیقی اهل سنّت در بررسی این مذهب، خارج شده اند و نیز از تمامی تهمت های پراكنده شده در مجامع وهّابی انتقاد می كند. یكی از مهمترین این تهمت ها، ادعایی است كه می گوید:  ((در نزد شیعیان قرآن دیگری وجود دارد...)) استاد بهنساوی به این تهمت حمله كرده، می گوید:
(( قرآن موجود در بین اهل سنّت همان قرآنی است كه در مسجدها و خانه های شیعیان وجود دارد.))[35]
برخی از اندیشمندان اهل سنّت معتقدند پیروان فرقه وهّابیت تصورات خود دربارۀ شیعه را از گفتارهای غالیان گرفته اند و حتی برخی ذهنیت هایشان از شیعه را از كلمات یهود، نصارا، مجوس و كلمات خاورشناسان برداشت كرده اند.
با برداشت چنین اطلاعاتی دربارۀ تشیّع از این منابع، به بیماری خلط میان مذهب تشیّع و غالیان و همچنین به مشكل خطا در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع گرفتار شدند. استاد ((انور الجندی)) جزو كسانی است كه این حقیقت را شناخته اند و در عبارت های گذشته، قسمت گزیده ای از كلماتشان را در این موضوع نقل كردیم.
امام حسن البناء- رهبر جنبش اسلامگرای سنّی در جهان- یكی از غیورترین افراد در تصحیح نگاه وهّابیان به شیعه بوده است. او جزو كسانی بوده كه بیش از همه با خلط كنندگان میان شیعیان و غالیان و همچنین با اشتباه كنندگان در مرحله شناخت انتسابی مذهب تشیّع مبارزه می كرد. همچنین ایشان- رضوان الاهی شامل حالش باد!- از روش كسانی كه گرفتار چنین خلطی شده اند بسیار تعجب می كرد. و به این نكته توجه می داد كه:
 ((امامان شیعه (ائمه و عالمان شیعه) در بخش تالیف و نوشتار اسلامی چنان میراث گرانبهایی را به جا گذاشته اند كه تا كنون كتابخانه ها را پركرده است.))[36]
نویسندۀ بزرگ اسلامی و سنّی مذهب ((عباس محمود العقاد))- رحمه الله- جزو كسانی بود كه نقش مشكل خلط و همچنین نقش اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع را درك كرده بود. اشتباهی كه تمامی دروغها و بهتان ها منتسب به مذهب تشیّع را به دنبال دارد. او آرزو داشت- هرچند مرگ به این آرزو مجال تحقق نداد- كتابی تالیف كرده در آن از مذهب تشیّع دفاع كند. نویسندۀ مشهور مصری ((انیس منصور)) در این باره می گوید كه از العقاد شنیده:
((او تصمیم داشت قبل از مرگش دربارۀ مذهب شیعه كتابی تالیف كند و در آن تحقیقی واقع گرایانه دربارۀ این مذهب انجام دهد. زیرا دروغ های[37] زیادی به این مذهب بسته شده كه چهرۀ این مذهب را در نزد بسیاری از مردم ( كه قدرت تمییز میان حقیقت تشیّع و این تهمت ها را ندارند) تخریب كرده است. ولی عمر او كفاف نداد تا چنین كتابی را تالیف كند.))[38]
تاریخ نویس سنّی مذهب ((محمد كرد علی))- رحمه الله- به كسانی كه در مرحلۀ نخست اشتباه كرده، شیعه را به جای غالیان پنداشته اند و توانایی تشخیص رهبران شیعه را از رهبران غالیان ندارند، حمله کرده، می گوید:
((برخی از نویسندگان (خلط كنندگان بین شیعه و غالیان) معتقد شده اند كه مذهب شیعه پدید آمده از بدعت های ابن سبا(معروف به بابن سوداء) است. این عقیده توهمی بیش نیست و از كم دانشی و كاستی پژوهش در مذهب شیعه سرچشمه می گیرد. هر كس بداند جایگاه این شخصیت در نزد شیعه چگونه است؛ از بیزاری شیعیان نسبت به او و گفتار و رفتارش مطلع باشد و سخن بی اختلاف عالمان شیعه را بر ضد او شنیده باشد، می فهمد این اعتقاد تا چه اندازه دور از حقیقت است.))[39]
رهبر معنوی سابق اخوان المسلمین در جهان امام التلمسانی- رحمه الله- از كسانی كه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع اشتباه می كنند و در نتیجه معتقد می شوند شیعه جزو گروه هایی غالی است، اظهار تعجب می كند با این كه واقعیت اثبات كننده و تاكیدگر این نكته است كه ((فقه شیعه جهان اسلام را از نظر اندیشه سازی بی نیاز كرده است.))[40]
و اما، امام اهل سنّت و فقیه معاصر((محمد ابوزهره))- رحمه الله- او هم از شیوۀ وهّابیان و اشتباهشان در مرحله شناخت انتسابی و خلط آنان شگفت زده شده و از روش آنان در تعامل با برخی واژگان كلام شیعه انتقاد می كند. ((تقیه)) یكی از مهم ترین واژگانی است كه وهّابیان معنای آن را نفهمیده اند. ایشان در تشریح این اصطلاح سخن می گوید و اثبات می كند شیعه این اصطلاح را از قرآن كریم برداشت كرده است. در این باره می نویسد:
(( منظور از تقیه (در نزد شیعه) این است كه انسان با ایمان، برخی از باورهای خود را به دلیل هراس از آزار دشمنان پنهان كند و یا برای یاری رسانی به دین خدا یا حقیقتی در باطن خود، آشكارا این اعتقادات را مطرح نكند. مبنای این باور از كلام خداوند تعالی گرفته شده است كه می فرماید: ((لا یتخذ المومنون الكافرین ‌اولیاء من دون المومنین و من یعمل ذلك فلیس من الله فی شیء إلّا أن تتّقوا منهم تقاة و یحذركم الله نفسه والی الله المصیر))؛ ((مومنان نباید كافران را به جای مومنان به دوستی بگیرند و هر كه چنین كند، در هیچ چیز (او را) از (دوستی) خدا (بهره ای) نیست، مگر این كه از آنان به نوعی تقیه كنید و خداوند، شما را از (عقوبت) خود می ترساند و بازگشت همه به سوی خداست.))[41]، [42]
امام محمد ابوزهره به اندیشۀ وهّابیان و كسانی كه در مرحلۀ شناخت انتسابی اشتباه كرده در نتیجه میان مقام امامت در عقیده غالیان و مقام امامت در نزد شیعه خلط كرده اند، اعتراض می كند و در جایگاه رد این اندیشه می نویسد:
((امامیه، مقام امام را تا مرتبۀ پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمی رسانند.))[43]
عالم بزرگ شیخ الأزهر امام اهل سنّت شیخ((محمودشلتوت))- رحمه الله- یكی دیگر از كسانی بود كه از شیوۀ پیشینیان اهل سنّت در تعامل با مذهب شیعه، بیشترین دفاع را انجام می داد و در مبارزه با شیوه وهّابیان در بررسی این مذهب تلاش های فراوانی كرد؛ زیرا وهّابیان همچنان در مرحلۀ شناخت انتسابی اشتباه می كنند و در نتیجه بین شیعه و فرقۀ غالیان خلط می كنند.
امام شلتوت بسیار تلاش كرد تا وهّابیت ساده نگر را به بازگشت به شیوۀ اهل سنّت دعوت كند؛ همچنین كوشش های فراوانی انجام داد تا جنجال ساختگی وهّابیان را میان شیعه و اهل سنّت از بین ببرد و به همین دلیل كسانی كه همچنان به مشكل خلط گرفتار بودند با او مبارزه می كردند و می پنداشتند ایشان اهل سنّت را به وحدت و تقریب با فرقه غالیان دعوت می كند.
ایشان – رحمت خدا بر او باد!- می خواست برای وهّابیان روشن كند كه دیدگاه هایی كه به شیعیان نسبت می دهند عقاید فرقه هایی مانند ((سبئیه))، ((بیانیه)) و ((خطابیه)) است كه هم شیعیان و هم اهل سنّت آنان را كافر می دانند. ایشان معتقد بود وهّابیان به دلیل اشتباهشان در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع این اعتقادات نابجا را به شیعیان نسبت می دهند، بنابراین هیچ بعدی ندارد كه میان حقایق مذهب شیعه و باورهای فرقۀ غالیان خلط كنند.
ایشان ناچار شد بود با برخی از اندیشمندان اهل سنّت كه از شیوۀ وهّابیان تاثیر پذیرفته بودند رودرو شود. آنان در شیوۀ پیشینیان اهل سنّت در تعامل با مذهب تشیّع تشكیك می كردند. بنابر دیدگاه مرحوم شلتوت این گونه افراد، مانع های اصلی در مسیر تقریب میان شیعه و اهل سنّت، هستند. ایشان در این باره می گوید:
((افرادی كه افق فكری كوتاه دارند با اندیشه تقریب بین شیعه و اهل سنّت مبارزه می كنند همچنان كه عده ای دیگر با غرض هایی خاص و ناپاك با این حركت مخالفت دارند. چنین افرادی در همۀ امت ها وجود دارند... كسانی با این فكر مبارزه می كنند كه ادامۀ وجود و زندگی خود را در گرو جدایی مسلمانان می بینند. انسان هایی با قلبهایی مریض( از قبیل كسانی به بیماری خلط میان شیعه و غالیان گرفتاراند.) انسان هایی هواپرست و با گرایش هایی خاص. آن گروه به اضافۀ دسته ای دیگر كه قلم به مزدان سیاست های تفرقه افكن هستند، با روش های مستقیم و غیرمستقیم با هر جنبش اصلاح طلبی مقابله می كنند و راه هر حركتی را  كه به اتحاد مسلمانان و نزدیك سازی باورهایشان بیانجامد، سد می كنند.))[44]
كسانی كه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع راه به خطا می روند، همان كسانی هستند كه میان شیعه و گروه های غالی تمییز نمی دهند، در نتیجه نمی توانند تفاوت میان رافضه و فرقۀ تشیّع را درك كنند. اندیشمند سنّی مذهب((انور الجندی)) در مقابل وهّابیان و كسانی كه میان رافضه و شیعه تفاوت نمی گذارند، ایستاده است و می گوید:
((رافضه فرقه ای غیر از شیعه و سنّی است.))[45]
زیرا رافضه واژه ای عام است كه در كتاب های ملل و نحل در برگیرندۀ فرقه های غلوگرایی بسیاری است و پیش از این كه  اهل سنّت آنان را تكفیر كنند، عالمان شیعه آنان را كافر دانسته اند.
صدها عبارت از عالمان بزرگ اهل سنّت وجود دارد كه نسبت به مشكل اشتباه در مرحلۀ انتسابی مذهب تشیّع یا مشكل خلط اعلان خطر كرده اند و هشدار داده اند. این عبارت ها به قدری زیاد است كه اگر بخواهیم همه آن ها را نقل كنیم حجم كتاب چند برابر خواهد شد. ما بسیاری از این عبارت ها را در بخش دوم این كتاب نقل خواهیم كرد.
بعد از بیان سخنان عالمان بزرگ اهل سنّت در بیان خطر مشكل اشتباه میان شیعه و غالیان، برای ما روشن می شود كه بزرگترین بحرانی كه به دست دشمنان اسلام ساخته شده و با هدف ضربه زدن به مسلمانان و از بین بردن وحدت اسلامی به آن دامن زده می شود، همین مساله ای خلط میان شیعه و فرقه غالیان است. خطر این بحران از آن جا ناشی می شود كه این مشكل نمود و تظاهری ندارد. نمی توان به راحتی و در نگاه نخست آن را كشف كرد بلكه بحرانی است پنهان و دشمنان اسلام توانسته اند بذر آن را در میان مسلمانان بكارند و برای رسیدن به هدف خود یعنی نابود كردن وحدت مقدس اسلامی با شیوه های حلیه گرایانه از آن استفاده می كنند. شیوه هایی كه خود را خیرخواه نشان می دهند ولی شرارات را در باطن پنهان كرده اند.
به همین جهت برخی از عوام اهل سنّت در سال های اخیر در دام این توطئۀ ناپاك و زشت افتاده اند. آنان از شیوۀ وهّابیان در بررسی مذهب تشیّع فریب خورده اند و اهداف و مقاصد این شیوه را درك نكرده اند. مقاصدی كه تنها برای محققان و اندیشمندان بزرگ اهل سنّت روشن شده است. به بركت تلاش بزرگان اهل سنّت حركتی آغاز شده و باعث شده این بحران در چارچوب گروه كوچكی محدود شود؛ گروهی كه در تهدید انقراض قرار دارند.
دوست دارم در این جا به این نكته توجه دهم: به نظر ما وقتی وهّابیان مدعی می شوند كه شیعیان دچار مشكل غلو هستند، نمی دانند كه خود به مشكل خلط بین شیعه و غالیان گرفتار شده اند و یا در مرحلۀ شناخت انتسابی شیعه اشتباه كرده اند. حقیقت مساله این است كه وهّابیان با مشكل خلط دست به گریبان هستند و شیعه گرفتار مشكل غلو نیست. این گرفتاران در حال تكاپو هستند و برای كشف علل و اسباب غلو در عقیدۀ شیعه پژوهش و تحقیق می كنند ولی درك نكرده اند كه به جاست بیشتر به دنبال اسباب و علل خلط وهّابیت میان شیعه و غالیان بگردنند تا درك كنند مشكلی به نام غلو در عقاید شیعه وجود ندارد؛ بلكه این مشكل، بحرانی است به نام خلط میان شیعه و غالیان و یا اشتباه در مرحله شناخت انتسابی مذهب تشیّع.
من ملاحظه كردم و دیدم كه وهّابیان-از روی جهلشان- تحقیقاتی انجام داده، خود را در جستجو برای شناخت اسباب غلو در عقیدۀ شیعه به زحمت می اندازند و در موضوع مشكل غلو شیعیان پژوهش های فراوانی را اجرا می كنند. ولی محققان معاصر اهل سنّت كشف كرده اند كه وهّابیان به جهت قرائت نادرستشان از كتاب های پیشینیان اهل سنّت، گرفتار مشكل خلط میان شیعه و غالیان شده اند. به همین دلیل بزرگان معاصر اهل سنّت به بررسی علل و عوامل خلط وهّابیان میان شیعه و غالیان روی آورده اند. آنان تصریح كرده اند كه وهّابیان گمان می كنند شیعه گرفتار مشكل غلو است ولی غافل از این كه مشكل در خود آنان است. وهّابیان نمی دانند به بحرانی چون خلط میان شیعه و غالیان دچار شده اند. برای دانشمندان پژوهشگر اهل سنّت این نكته روشن شده كه شیعه هیچ گاه به غلو آلوده نشده و در حقیقت مساله برای وهّابیان مبهم بیان شده است و به همین جهت هم میان شیعه و غالیان تفاوتی نمی بینند.
ما بعد از پژوهشی درازمدت در روش های تحقیق دربارۀ حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع، این شیوه ها را در سه روش دسته بندی كرده ایم:
روش اول: روش وهّابیان در بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع؛
روش دوم: شیوۀ پیشینیان و معاصران اهل سنّت در بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع؛
روش سوم: شیوۀ عالمان شیعه در بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع.
من در ابتدای امر در این مساله به شیوۀ وهّابیان معتقد بودم؛ سپس با شناخت روش پیشینیان و معاصران اهل سنّت این شیوه را در پیش گرفتم و در مرحله بعد به شیوۀ عالمان شیعی در بررسی حقایق و ویژگی های تشیّع هدایت شدم. من به این نكته رسیدم كه میان روش اهل سنّت و روش وهّابیان دوگانگی و ناهمسویی وجود دارد. بدون شك محال است در آن واحد همۀ این تفسیرها درست باشد در حالی كه با هم متناقض اند و هماهنگ نیستند. اگر معتقد شویم با وجود ناهمگونی میان این تفاسیر، همگی صحیح هستند، لازم است باور داشته باشیم همۀ آن ها به معنای منطقی باطل و نادرست هستند. در این صورت هیچ یك از تفاسیر نه تفاسیر اهل سنّت و نه تفاسیر وهّابیان شایسته تقدیر و احترام نخواهند بود.
به همین جهت ناچاریم بگوییم برخی از تفسیرها دربارۀ حقایق و ویژگی های تشیّع صحیح و برخی دیگر نادرست است و در مباحث آینده اثبات می كنیم تفسیر پیشینیان و امروزیان اهل سنّت غالبا درست بوده و تفسیر وهّابیان دربارۀ حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع نادرست و دور از واقعیت حاكم بر عقاید شیعه بوده است.
وقتی ما به روش وهّابیان در تفسیر حقایق و ویژگی های تشیّع مراجعه می كنیم درمی یابیم این روش از راهیابی به بینشی واقع گرا نسبت به حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع ناتوان است. همان بینشی كه اهل سنّت دیروز و امروز به آن دست یافته اند.
شیعه ای كه وهّابیت به دنبال بررسی حقایق و ویژگی های آن است هیچ ارتباطی با اهل سنّت ندارد زیرا روش عجیب تحقیقی وهّابیت در بررسی تشیّع هیچ گاه به آنان اجازه نمی دهد، حقیقت تشیّع را بشناسند، همان حقیقتی كه اندیشمندان اهل سنّت آن را ترسیم و تصویر كرده اند، و عالمان شیعه ما را به آن راهنمایی كرده اند.
وهّابیان از راهیابی به مفهوم واقعی توحید و نبوت از دیدگاه شیعه ناتوان مانده اند. وهّابیت هیچ یك از ویژگی ها و حقایق مذهب تشیّع را نشناخته است. زیرا دائما تلاش می كند این حقایق را تاویل كند.  وهّابیان تحت تاثیر اشتباه خود در مرحلۀ شناخت انتسابی و یا مشكل خلط میان تشیّع و غالیان، به دنبال ترسیم كردن این حقایق هستند در حالی كه عقیدۀ شیعیان هیچ ارتباطی با گرایش به غلو ندارد.
و با چنین ناتوانی وهّابیت به تفسیر ویژگی هایی مذهب تشیّع نشسته است و در تلاشش برای بررسی این ویژگی ها به بیراهه رفته است.
تعجب بیشتر از این است كه انسان برخی از اهل سنّت را مشاهده می كند كه سخنان وهّابیان را درباره حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع، باور دارند و گفتار پیشینیان و امروزیان اهل سنّت را درباره این حقایق و ویژگی ها، مسخره می كنند.
و باز هم انسان شگفت زده می شود وقتی مشاهده می كند بسیاری از عوام اهل سنّت درباره ریشه های اختلاف میان وهّابیت ساده نگر و پیشینان اهل سنّت در تفسیر حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع، تحقیق نكرده اند؛ با این كه موضوع مورد پژوهش هر دو گروه مشترك و دربارۀ مذهب تشیّع است. جای بسی تعجب است كه برخی از عوام اهل سنّت از این كشمكش بزرگ و پر اهمیّت غافل هستند.
به نظر می رسد از دوره های گذشته و همچنین امروز، مشكل اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع و یا مشكل خلط تشیّع با فرقه غالیان، در پشت این كشمكش شدید میان وهابیت و عالمان اهل سنّت وجود داشته است.
از ابتدای پیدایش وهّابیت در قرن هیجده این مشكل، علت گسترش كشمكش ها میان اهل سنّت و شیعه شده بود ولی امروز همین به عامل گسترش رویارویی وهّابیت و اهل سنّت تبدیل شده است. تا این مشكل را بازشناسی نكنیم نمی توانیم رمز اختلاف میان وهّابیت با اهل سنّت را در تفسیر حقایق و ویژگی های تشیّع بشناسیم.
كسانی كه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع اشتباه كرده اند و یا میان شیعیان و غالیان خلط كرده اند، تفسیرشان دربارۀ حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع با تفسیر كسانی كه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع به حق رسیده اند، متفاوت است و نگاهشان با دیدگاه كسانی كه میان شیعیان و غالیان تمییز می دهند، تفاوت دارد.
ملاحظه کردیم که بسیاری از مسایل مطرح شده و اختلافی میان تشیّع و وهّابیت، امروز به قضایایی اختلافی میان وهّابیت و بزرگان اهل سنّت در دوره جدید، تبدیل شده است.
طبیعی است كه این قضایا از سویی میان شیعیان و وهّابیان و از سوی دیگر میان اهل سنّت و وهّابیان مطرح گردد؛ زیرا پیروان وهّابیت به مشكل اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع و به عبارت دیگر به مشكل خلط میان مذهب تشیّع و مذهب غالیان گرفتار شده اند.
اهل سنّت این نكته را روشن كرده اند كه قضایایی كه وهّابیت بی اطلاع بر ضد شیعیان مطرح می كنند، در حقیقت متناسب با شان غلو و غالیان است؛ زیرا اهل سنّت تفاوت میان مذهب تشیّع و فرقه غالیان را درك كرده اند و به همین دلیل هم میان شیعیان و اهل سنّت نزاعی وجود ندارد؛ درحالی كه این نزاع میان اهل سنّت و وهّابیان به جهت خلط بیان شده، وجود دارد.
به همین جهت و با تاثیر وهّابیان، این مشكل نامبارك در ابتدا باعث گسترش اختلاف میان شیعه و اهل سنّت و سپس باعث اختلاف گستری میان وهّابیت و اهل سنّت گشته است. و این همان نكته ای است كه از سرّ هشدارهای عالمان بزرگ شیعه و سنّی دربارۀ این مشكل، پرده برمی دارد. همین نكته است كه روشن می سازد چرا این عالمان، بزرگترین بحران ایجاد شده در عالم اسلامی و بزرگترین علت تفرقه آفرینی میان اهل سنّت و تشیّع و همچنین میان اهل سنّت و وهّابیان را این خلط و مشكل می دانند. زیرا اختلاف وهّابیان و اهل سنّت دربارۀ شیعه، درگیری شدیدی میان وهّابیان و اهل سنّت ایجاد كرده است و تا این مشكل حل نشود تقریب میان شیعه و وهّابیت محقق نمی شود چه این كه تا این بحران را درمان نكنیم، تقریب میان اهل سنّت و وهّابیت هم به وجود نمی آید.
درگیری شدید و اصطكاك تلخی بین اهل سنّت و وهّابیان دربارۀ شناخت مفهوم شیعه وجود دارد؛ یكی از تكفیر كنندگان شیعه كه شیوه تحقیقی وهّابیان را تایید می كند و نویسندۀ كتاب های مشهوری بر ضد شیعه است ((دكتر ناصر القفاری)) از بزرگان معاصر وهّابی می باشد. او دراین باره می نویسد:
((اختلاف عمیق میان نویسندگان معاصر دربارۀ شیعۀ دوازده امامی توجه من را به خود جلب كرده. دامنۀ این اختلاف گسترده است: گروهی شیعیان را كافر دانسته و معتقدند غلو آنان باعث شده از مرزهای اسلامی خارج شوند. این دیدگاه را دركتاب های نویسندگانی مانند: محب الدین خطیب، احسان الاهی ظهیر، ابراهیم جبهان و دیگران می توان یافت.
گروه دیگر بر این باورند كه شیعه گروهی معتدلند كه و به غلو گروه هایی مانند باطنیه تمایل پیدا نكرده اند. این دیدگاه در نوشته های اندیشمندانی چون: نشار، سلیمان دنیا، مصطفی شعكه به چشم می خورد.
گروه سومی چنان مساله برایشان مشتبه شده كه از بزرگان شیعه دربارۀ نوشته ها ی احسان الهی ظهیر و محی الدین خطیب استفتا كرده اند. همانند نوشته های بهنساوی در كتاب((السنة المفتری علیها)). به دلیل همین اختلاف ها ممكن است حقیقت از بین برود و یا برای بسیاری پنهان بماند.))[46]،[47]
تاكید من بر ضرورت درمان این بحران به همین جهت است. به همین دلیل هم پایان نامۀ خود را در مقطع كارشناسی ارشد با عنوان((مشكل خلط وهّابیان میان تشیّع و گروه های غالی)) برگزیدم و روشن كردم این مشكل در پی چندگانگی روش تحقیق دربارۀ شیعه به وجود آمده است.
من بعد از پژوهشی طولانی بر روی شیوه های سه گانه ای كه بیان كردم- شیوۀ وهّابیان، شیوۀ اهل سنّت و شیوۀ شیعیان- یقین پیدا كردم كه استفاده از روش وهّابیان نادرست است. به ویژه بعد از مشاهدۀ اختلاف شدید میان شیوۀ وهّابیان و روش اهل سنّت و شیعه در تفسیر حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع.
بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع بر اساس شیوۀ وهّابیان به گونه ای انجام می شود كه موضوع (یعنی حقایق و ویژگی های تشیّع) را در راه تثبیت این شیوه قربانی می كند. و گویی این موضوع از درون، روش مناسب شناخت را متعیّن نمی کند و گویی پیروان مذهب تشیّع- كه این موضوع به آنان بازگشت دارد- دراین باره روش خاصی ندارند.
شیوۀ وهّابیت در بررسی تشیّع تنها هنگامی می تواند از بحران درگیری با اهل سنّت بیرون برود كه در تفسیر این حقایق و ویژگی ها، به روش شیعه مراجعه نماید. به همین جهت می بینیم نویسندۀ وهّابی((ناصر القفاری)) بیان كرده علّامه سنّی((سالم البهنساوی)) بعد از مشاهدۀ اختلاف دیدگاه((احسان الاهی ظهیر)) و((مصطفی شكعه)) دربارۀ مفاهیم تشیّع، به بزرگان و شیوخ شیعه پناه آورده و نتیجۀ گفتگوی خود را با شیعیان را در كتاب((السنة المفتری علیها)) نوشته است. او فهمیده است كه حق با روش اهل سنّت است. همچنین می بینیم اندیشمند اسلام گرای سنّی دكتر((حامد حنفی داود))[48] به ضرورت كنار گذاری شیوۀ وهّابیان در بررسی حقایق و ویژگی های تشیّع و بازگشت به روش شیعه در بررسی این ویژگی ها و حقایق دعوت می كند. او دراین باره می گوید:
((بسیاری از كسانی كه ادعا می كنند با استفاده از كتاب های مخالفان تشیّع به عقاید، علوم و آداب شیعۀ امامیه دست یافته اند، در اشتباهند؛ هر چند این مخالفان از نظر دانش و احاطۀ علمی در اوج باشند و هر چند با شیوه ای آزاد اندیشانه و دور از تعصب كوركورانه، امانتداری علمی را در نقل و حاشیه نویسی بر متون رعایت كرده باشند؛ باز هم در شناخت شیعه در اشتباه خواهند بود. من این نكته را به قطع و بعد از گذراندن دورانی طولانی در پژوهش در مورد عقاید شیعه دوازده امامی به طور خاص و شیعه به شكل عام بیان می كنم. بعد از این پژوهش دراز مدت در میان كتب تاریخ نویسان و منتقدان نكتۀ قابل توجهی به دست نیاوردم و تنها چیزی كه این تحقیق و تمایل شدیدم به تامل دربارۀ دقایق این مساله به من افزود این بود كه از این موضوع دور شوم و از آن بیرون بروم... زیرا چنین پژوهشی بی فایده است. من در ابتدا، به كتاب های مخالفان این مذهب دل سپرده بودم؛ مذهبی كه نمایشگر بخشی از مسلمان از مشرق تا مغرب زمین است. به همین جهت و به فرمان شوق شدیدم در جستجوی حقیقت و حكمت در هر جا كه ممكن باشد-زیرا كه حكمت گم شدۀ مومن است- ناچار شدم جهت تحقیقات خود را دربارۀ مذهب تشیّع دوازده امامی به سمت دیگر برگرداندم. یعنی بررسی این مذهب را با استفاده از كتاب های بزرگان شیعه آغاز كرده، تصمیم گرفتم عقاید این فرقه را از میان نوشتار بزرگان، پژوهشگران، محققان اندیشمند و منتقدان ژرف نگر شیعه بیابم.
بدیهی است كه بزرگان هر مذهبی بیشتر از مخالفان، آن مذهب را می شناسند. هر چند این مخالفان به درجه های بالای فصاحت و بلاغت رسیده باشند و از زبانوری و تبیین اندیشه های درونی خود بهرۀ فراوانی برده باشند. اضافه بر آنچه گفته شد، مسالۀ رعایت امانت علمی است. امانتداری علمی یكی از اساسی ترین شیوه های علوم جدید است. من هم این شیوه را برگزیدم و این روش را با هدف كشف حقایق مادی و معنوی در پژوهش ها و نوشتارم قانون كار خود قرار دادم. به حكم چنین امانتداری، ضروری است در نقل متون و پژوهش محققانه، دقت كامل و تام داشته باشیم. یك پژوهشگر هر چند هم در كار علمی مهارت و در شناخت حقایق تیزبینی كامل داشته باشد چگونه می تواند به صحت متون مربوط به شیعه و تشیّع از مصادر و متون دیگران اطمینان پیدا كند؟!
در این صورت به دلیل پایه گذاری كردن بر اساسی نااستوار، در پژوهش خود لرزان می شود. این همان مساله ای بود كه انگیزه من شد تا عقاید این فرقه را از دست نوشته های خودشان و گفتارهایی كه بر زبان رانده اند بدون هیچ كم و كاستی بشناسم، در نتیجه به بدفهمی(خلط میان شیعۀ دوازده امامی و فرقۀ غالیان) دیگر تاریخ نگاران و ناقدان در هنگام حكم كردن دربارۀ شیعه و تشیّع، دچار نشوم. اگر محققی بدون استفاده از منابع و گمانگاه های اصلی مبحثی، به دنبال حقایق آن بگردد، كاری بیهوده كرده و به بیراهه رفته است. این شیوه به هیچ وجه جنبۀ علمی نخواهد داشت. علّامه دكتر ((احمد امین)) در رویكرد به مذهب تشیّع در كتاب هایش به چنین لغزشی گرفتار شده است. این دانشمند تلاش كرده برای روشنفکران، گوشه هایی از این مذهب را نمایش دهد ولی خود در بسیاری از مباحث مرتبط با شیعه به لغزش دچار شده است؛ همانند این دیدگاه كه می گوید: ((اندیشۀ یهودیت در تشیّع بروز كرده است)). و یا نسبت دادن این دیدگاه به شیعه كه ((آتش بر شیعه حرام است مگر به مقدار كمی.)) و یا این عقیدۀ او كه(( شیعیان از عبدالله بن سبا پیروی می كنند.)) و مباحث دیگری كه بطلانش و بیزاری شیعه از آن ها اثبات شده است و اثبات شده عالمان شیعه به نقد و جرح چنین عقایدی پرداخته اند. در این باره علّامه محمد حسین آل كاشف الغطاء در كتاب ((اصل الشیعة و اصولها)) به تفصیل سخن گفته است.))[49]
برای این كه خوانندۀ محترم خطر بزرگ شیوۀ وهّابیان را در بیان ((حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع)) درك كند، مثالی مهم برای تبیین و توضیح مشكل خلط وهّابیت بیان می كنم: وهّابیان در كتاب های خود نقل كرده اند كه رافضیان- منظورشان همان شیعۀ دوازده امامی است- معتقدند: ((حضرت علی (علیه السلام) در ابرهاست. و ما شیعه به همراه هیچ یك از فرزندان او قیام نمی كنیم مگر هنگامی كه منادی از آسمان ندا كند- یعنی حضرت علی علیه السلام- به همراه فلانی قیام كنید.))
معلوم است كسانی كه معتقدند حضرت علی (علیه السلام) در ابرهاست غلو كنندگانند نه شیعه دوازده امامی؛ همانطور است حال كسانی كه می پندارند حضرت علی (علیه السلام) از بالای ابرها ندا می كند ((به همراه فلانی قیام كنید)).
و ما بعد از پژوهشی عمیق در مذهب شیعۀ دوازده امامی در نزد عالمان بزرگ این مذهب و در بزرگ ترین شهر علمی شیعه در دوران معاصر، به این نتیجه رسیدیم كه شیعیان در كتاب های كهن و جدید خود از چنین كسانی تبری می جویند و كسانی را كه معتقدند: حضرت علی (علیه السلام) در ابرهاست و یا از ابرها ندا می دهد، لعن می كنند. عقیدۀ ثابت شیعه در این مورد مطابق همان عقیدۀ اهل سنّت است.یعنی در زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) – كه اهل سنّت و شیعه همگی در ظهور و قیامش اتفاق نظر دارند- فرشته ای از آسمان نام حضرت مهدی (علیه السلام) را ندا و به یاری كردن او فرمان می دهد. به همین جهت برای بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع هرگز نباید به كتاب های وهّابیان اعتماد و اكتفا كنیم.
با توجه به نكته های مهمی كه از كتاب های گوناگون برگزیدیم، روشن می شود كه وهّابیان در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع و یا خلط میان تشیّع و فرقۀ غالیان چگونه به اشتباه افتاده اند و روشن می شود چه عاملی در طی برهه ای طولانی از زمان، باعث شكست روش وهّابیان در بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع شده است و معلوم می گردد چه مساله ای باعث ناهمگونی شدید میان دیدگاه وهّابیان و اهل سنّت دربارۀ این حقایق و ویژگی ها شده است.
ما با تعمد در تبیین این مشكل از سخنان بزرگان و اندیشمندان اهل سنّت استفاده كرده و كلام را به درازا كشاندیم. هدف ما از تبیین مشكل اشتباه در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع و یا مشكل خلط میان تشیّع و فرقۀ غالیان، به اسباب زیر بازگشت دارد:
خطرناك بودن این مشكل؛ بعد از نفوذ وهّابیان در میان صفوف اهل سنّت در گذشته و حال، علّت اساسی گسترده شدن اختلافات میان شیعه و سنّی همین اشتباه بوده است.
بدون شك نتیجۀ این مشكل، اشتباه شیوۀ وهّابیان در بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع است. و باز هم شكّی نیست كه اشتباه وهّابیان در بررسی مذهب تشیّع عامل اختلاف اهل سنّت و وهّابیان در تفسیر معنای تشیّع می باشد.
شناخت این مشكل اهمیّت این مرحله را برای ما روشن می كند، زیرا این مرحله زیرساخت اساسی روشی است كه ما برای تصحیح شیوۀ وهّابیان در بررسی حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع و همچنین برای تقریب میان اهل سنّت و وهّابیان ترسیم كرده ایم.
تحقیق دربارۀ مشكل خلط میان تشیّع و غالیان اهمیّت زیادی دارد زیرا مشكل خلط میان حقایق و اوهام، بزرگترین خطری است كه تمامی ادیان و مذاهب را تهدید می كند. در حالی كه اندیشه های الحادی و مادی گرا نقش بزرگترین دشمن بیرونی را برای ادیان ومذاهب بازی می كنند، مشكل خلط میان حقایق و اوهام بزرگ ترین دشمن داخلی است كه كیان ادیان و مذاهب را تهدید می كند. هنگامی كه اندیشۀ مادی بر ضد ادیان و مذاهب شبهه پراكنی می كند، مشكل خلط میان حقایق و اوهام بر تفسیر عجیب و دور از حقیقت خود از ادیان و مذاهب پافشاری می كند و سعی دارد برای هر یك از مذاهب دینی چهره ای ناهمگون بسازد؛ در نتیجه اندیشۀ بشری از دین- به طور كلی هر دینی- گریزان و دلزده می شود و به سوی الحاد و مكاتب دین گریز رو می آورد.
مشكل خلط وهّابیت میان تشیّع و فرقۀ غالیان علّت اساسی اعتقاد وهّابیان به وجود ارتباط میان تشیّع و فرقۀ غالیان صوفیه است. و این درحالی است كه عالمان شیعه فرقه های غلو گرای صوفی را تكفیر كرده اند.
این نكته توضیح و تبیینی بود برای مرحلۀ اول شناخت مذهب تشیّع.
یكی از مسایل مهمی كه در این مرحله مطرح است، شناخت اسباب و علل اشتباه وهّابیان در مرحلۀ نخست شناخت مذهب تشیّع است. اشتباه در این مرحله مساوی است با به وجود آمدن مشكل خلط میان تشیّع و فرقۀ غالیان.
ما به زودی درباۀ اسباب و علل اشتباه وهّابیت در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع سخن می گوییم و به تعبیر دیگر اسباب و علل مشكل خلط وهّابیان میان مذهب تشیّع و فرقه های غالی را تشریح می كنیم. این علّت ها به دو دسته تقسیم می شوند:
1.  اسباب و عللی كه به جهالت وهّابیان بازگشت دارد كه این عامل به نوبۀ خود به چند علت تقسیم می شود:
نشناختن معنای غلو؛
نشناختن معنا و مفهوم مذهب شیعۀ دوازده امامی؛
نشناختن موضع مذهب تشیّع نسبت به غلو و فرقه های غالی.
اسباب و عللی كه به ماهیت و سرشت وهّابیت بازگشت دارد كه این عامل هم به دو علّت اصلی تقسیم می شود:
شیوۀ اندیشه وهّابیت؛
برون رفت وهّابیان از روش اهل سنّت در تعامل با مذهب تشیّع.
پیش از بررسی تفصیلی این علل و اسباب قصد داریم برای خوانندۀ محترم روشن كنیم كه هدف ما از این بررسی تنها شناختی سرد و بی فایده نیست؛ بلكه از خواننده محترم درخواست داریم پی آمدهای خطرناك این مشكل را برای آرمان مقدس وحدت اسلامی درك كند. شایسته است شناخت كافی خواننده با این مشكل به نیرویی تبدیل شود كه او را از افتادن در چنگال چنین اشتباهی برهاند و دور كند. به همین جهت ترجیح دادیم برای مجسم كردن و نشان دادن خطر این خلط برای وحدت مسلمانان، این مشكل را به صورت بمبی دستی نشان بدهیم؛ زیرا این بحران، مشكلی است كه از سویی میان اهل سنّت و تشیّع و از سوی دیگر میان تشیّع و وهّابیت و از جهتی دیگر میان وهّابیت و اهل سنّت، گسترۀ اختلاف را وسعت داده است.
 این تصویر بیان گر مشكل خلط با تاكید بر عوامل پنجگانه به وجود آوردنده و یا گسترش دهندۀ این مشكل است و ما به شكل زیر آن را ترسیم كرده ایم:

عامل اول
نشناختن معنای غلو
عامل دوم
نشناختن مفهوم مذهب تشیّع
عامل سوم
نشناختن موضع تشیّع نسبت به غلو و فرقه های غالی
عامل چهارم
شیوۀ اندیشۀ وهابیّت
عامل پنجم
برون رفت وهّابیان از روش اهل سنّت در تعامل با مذهب تشیّع
اسباب و علل پنجگانۀ اساسی پیدایش و گسترش
مشكل خلط وهّابیان میان مذهب تشیّع و فرقه های غالی
یا
مشكل اشتباه وهّابیت در مرحلۀ شناخت انتسابی مذهب تشیّع
این شكل اندیشۀ وهّابی را نشان می دهد.
 مواد منفجر شونده و خطرناکی در این اندیشه تعبیه شده
كه با پنج تیر نشان داده شده اند. هر كدام از این تیرها نشان دهندۀ یك عامل
از عوامل تشكیل دهندۀ مشكل خلط در اندیشۀ وهّابی است.
در نتیجۀ پیدایش این مشكل، اندیشۀ وهّابی
توانایی تفاوت گذاشتن میان تشیّع و فرقۀ غالیان را ازدست داده است.
همانگونه كه مشاهده می شود، تصویر شمارۀ2 به وضوح نشانگر خطرناك بودن مشكل خلط میان شیعه و فرقۀ غالیان است. ما اندیشۀ وهّابی را كه گرفتار چنین مشكلی شده است به شكل یك بمب دستی نشان داده ایم.
همانگونه كه در شكل می بینید ما علل پنجگانۀ ایجاد كننده و یا گسترش دهندۀ این بحران را برای وهّابیان به شكل تیرهایی رسم كرده ایم كه مواد منفجره را در بمب دستی و به عبارت دیگر اندیشۀ وهّابی جاسازی می كنند. این تصویر تعبیر صریح و بی پرده ای است از پی آمدهای خطرناكی كه این بحران نامبارك تولید خواهد كرد. هنگامی كه این جاسازی كامل شود، بمب منفجر شده و از یك سو اتحاد موجود میان شیعه و سنی و از سوی دیگر وحدت میان اهل سنّت و وهّابیان را متلاشی می كند. و در مرحلۀ آخر وحدت میان تشیّع و وهّابیت را از هم می گسلد و میان روش وهّابیت و شیوۀ اهل سنّت در تفسیر حقایق و ویژگی های اهل سنّت اختلافی اساسی ایجاد خواهد كرد. همچنین این انفجار  ریشۀ اساسی لغزش پیروان اندیشۀ وهّابیت در تفسیر حقایق و ویژگی های مذهب تشیّع خواهد بود.

- پاورقی -

[17]) بقره:42
[18]) به زودی دیدگاه های عالمان اهل سنّت را دربارۀ خطرناك بودن خلط وهّابیان میان تشیع و فرقۀ غالیان در این مرحله، بیان می كنیم.
[19]) بزرگترین مشكلی كه در دوران اعتقادم به وهّابیت با آن دست به گریبان بودم، این بود كه می پنداشتم، تمامی شكل های غلو و شرك موجود در میان گروه های غالی صوفیه، به شكل بزرگتر در اندیشۀ شیعه وجود دارد. ولی بعد از مطالعه ای طولانی در مذهب تشیع و خواندن ده ها كتاب شیعه كه از شرك و غلو غالیان صوفی تبری می جستند، تفاوت اساسی میان تشیع و برخی فرقه های غلوگرای صوفیه برای من روشن شد. قابل توجه این كه من موضع تشیع را در مواجهه با شرك و غلو گروه های غالی و متصوف در كتابی به نام((موقف الاثنی عشریة من الغلو و الغلاة)) تبیین كرده ام.
[20]) رئیس بخش ادبیات عرب در دانشگاه عین شمس
[21]) علامه رضوی، مرتضی، فی سبیل الوحدة الاسلامیة،ص45، مطبوعات مكتبة النجاح، القاهرة، چاپ دوم، سال 1979. همچنین ر.ك به عبارت های این استاد، همان كتاب ص24-26
[22]) همان ص421
[23]) یكی از رهبران روش وهّابیت در بررسی مذهب تشیع ((احسان الاهى ظهیر)) است. او در بیان زندگی ((علی عبدالواحد وافی)) می نویسد: او یكی از بزرگان دانش مصر است. سپس می گوید: من از دانش دكتر علی عبدالواحد وافی بسیار شنیده بودم و بسیاری از دوستان دربارۀ او با من سخن گفته بودند، همین مساله باعث شد با اشتیاق برای دیدن او عازم شوم و هنگامی كه به كشور مصر وارد شدم مستقیما برای كسب دانش به خدمت ایشان رفتم. (ر.ك الاهىظهیر، احسان، بین الشیعة و السنّة،ص9) ولی همین نویسنده بعد از توصیف های بلند از علّامه وافی دربارۀ او می نویسد:(( او از مذهب تشیع فریب خورده است.))
و ما می گوییم: آیا معقول است بزرگان اهل سنّت در دوره های گذشته و معاصر همگی از مذهب تشیع فریب خورده باشند؟ برفرض این كه مذهب تشیع به گمان وهّابیت جزو فرقه های غالی باشد، چرا این عالمان به دست فرقه های غالی دیگر به جز تشیع فریفته نشده اند؟ و حال این كه مساله، در یك عالم چون علامه علی عبدالواحد وافی خلاصه نمی شود.
[24]) بین الشیعة و السنّة ص11
[25]) رسالة التقریب ص250، شمارۀ 3، سال اول، ماه شعبان 1414 هـ.ق
[26]) لیس من الاسلام، ص48
[27]) او یكی از عالمان بزرگ اهل سنّت در دوران معاصر بود. و از كسانی به شمار می آمد كه تحصیلات سنّتی خود را در دانشگاه الازهر با تحصیل در رشته های جدید در دانشگاه های اروپا همراه كرده بود. او با گستردگی فرهنگ و قدرت منطقی كه داشت از دیگران متمایز بود. او جزو شخصیت هایی بود كه شهید سید قطب در كتاب هایش به او استناد می كرد. همچنین شیخ محمد غزالی هم در برخی كتاب های خود به دیدگاه های او ارجاع داده است. او در دوره ای وزیر اوقاف كشور مصر بوده است.
[28]) الفكر الاسلامی فی تطوره فصل چهارم ص140
[29]) الجندی، عبد الحلیم، الامام جعفر الصادق ص235 پاورقی 1
[30])دكتر طه حسین از مساله ای كه در بارۀ قرآن در كتاب های((الشعر الجاهلى)) و((الایام)) مطرح كرده بود توبه كرد و نتیجه این توبه نوشتن كتابی بود به نام((مرآة الاسلام)).
[31]) علی و بنوه، ص35
[32]) ر.ك همان كتاب ص33- 34
[33]) بین الشیعة و السنّة ص4
[34]) ایران من الداخل، ص322، چاپ دوم، 1988.م، مركز الاهرام للترجمة و النشر
[35]) السنة المفتری علیها، ص6
[36]) عبارت مشهوری است از امام حسن البنّاء كه شاگردش و رهبر اخوان المسلمین استاد عمر تلمسانی در كتاب ارزشمند ((ذكریات لا مذكرات)) ص250نقل می كند.
[37]) تمامی این تهمت ها  با ستم و ظلم به شیعه نسبت داده شده.
[38]) منصور، انیس، لعلك تضحك، ص201، چاپ سوم، 1998، انتشارات نهضت مصر، قاهره
[39]) خطط الشام، ج6،ص251
[40]) ایشان در نشریۀ مشهور ((مجلة العالم الاسلامیة)) شمارۀ 91 به این نكته تصریح كرده اند.
[41]) آل عمران: 28
[42]) ابوزهرة، محمد، الامام الصادق، ص22
[43]) همان ص151
[44]) مجلۀ رسالة الاسلام مصری. ما بسیار تاسف می خوریم وقتی می بینیم برخی مسلمانان با اندیشۀ تقریب میان شیعه و وهّابیت مخالفت می كنند، با این كه معتقدند هر دو گروه جزو مذاهب اسلامی هستند. عجیب این كه آنان گمان می كنند دشمنی میان شیعه و وهّابیت شدیدتر از دشمنی میان اسلام و یهود است!! این بهتانی بزرگ است و خداوند در برابر آن چه می گویند یاریگر است.
[45]) الاسلام و حركة التاریخ، ص 28
[46]) اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریة، مقدمۀ كتاب،ج1،ص10-11
[47]) موسسة الفكر الاسلامی به زودی كتابی را منتشر می كند و من در آن كتاب به نقد روش دكتر ناصر القفارى را پرداخته ام.
[48])او یكی از بزرگترین اندیشمندان اهل سنّت در دوران معاصر است و مسوول و ناظر بخش تحقیقات اسلامی در دانشگاه (علیكره) هند است.
[49]) مقدمۀ علّامه حامد حنفی داود بر كتاب عقائد الامامیة نوشتۀ شیخ محمدرضا مظفر ص20- 23

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page