ماجراى غدير خم

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

تا اينكه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - با همراهان از ((حجّة الوداع )) باز گشت ، در حالى كه سخت بيمناك بود و با تضرّع از خدا مى خواست كه خود و امتش را از خطر اين عناصر سركش ، حفظ كند. همين كه به ((غدير خم )) رسيد خداوند وحى فرستاد:
((يا اَ يُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُ نْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ))(1) ؛
يعنى : ((اى پيغمبر! آنچه از ناحيه خدايت به تو نازل شده آن را ابلاغ كن ، و اگر انجام ندادى رسالت خدا را ابلاغ نكرده اى ، و خدا تو را از شرّ مردم نگاه مى دارد. خداوند كافران را هدايت نمى كند)).
مؤ لف :
نزد ما جامعه شيعه ، شكى نيست كه اين آيه شريفه در روز ((غدير خم )) راجع به ولايت على - عليه السّلام - نازل شده است . اخبار ما در اين خصوص متواتر است . آنچه از طرق غير شيعه در اين باره رسيده است ، براى خواننده كافى است .
واحدى در تفسير آيه مزبور، در سوره مائده (2) ، آن را از دو طريق معتبر از عطيه از ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه گفت : اين آيه ((يا اَ يُّهَا الرَّسُولُ)) در روز غدير درباره على بن ابيطالب نازل شد.
مى گويم : و اين همان چيزى است كه حافظ ابو نعيم اصفهانى در تفسير آيه در كتاب ((نزول القرآن )) به دو سند، يكى از ابو سعيد و ديگرى از ابو رافع روايت كرده است .
ابراهيم بن محمد حموينى نيز در كتاب ((الفرائد)) به طرق متعدد از ابوهريره روايت نموده است .
ابو اسحاق ثعلبى در تفسير خود نيز با دو سند معتبر آورده است . عياشى در تفسيرش به نقل مجمع البيان به سند خود از ابن ابى عمير از ابن اذينه از كلبى از ابو صالح از ابن عباس و جابر بن عبداللّه انصارى روايت مى كند كه گفتند: خداوند به محمّد - صلّى اللّه عليه وآله - فرمان داد على - عليه السّلام - را بلند كند و منصب جانشينى او را به مردم اعلام نمايد.
پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - از اين خوف داشت كه مبادا بگويند پسر عم خود را انتخاب كرد و به وى خرده بگيرند. خداوند نيز اين آيه را بر او نازل كرد. پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - در روز غدير، ولايت على - عليه السّلام - را به مردم ابلاغ نمود.
در مجمع البيان مى گويد: اين خبر را بعينه سيد ابوالحمد از حاكم ابوالقاسم حسكانى به اسناد خود از ابو عمير در كتاب : ((شواهد التنزيل لقواعد التفصيل والتأ ويل )) براى ما نقل كرد.
در مجمع مى گويد: در اين كتاب به سلسله سند از حيان بن على علوى از ابو صالح از ابن عباس روايت مى كند كه گفت : اين آيه درباره على - عليه السّلام - نازل شده است . پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - هم دست او را گرفت و فرمود: ((هر كس من آقاى او هستم على هم آقاى اوست . خدايا! دوست بدار هر كس كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس ‍ كه او را دشمن بدارد (تا آخر آنچه در تفسير آيه در مجمع البيان از روايات مربوطه آورده است )).
شاهد اينكه موضوع غدير، منصب جانشينى على - عليه السّلام - بوده است ، اين است كه قبل از نزول اين آيه ، نماز خوانده مى شد، و زكات پرداخت مى گرديد، روزه ماه رمضان را معمول مى داشتند، به زيارت خانه خدا هم مى رفتند. حلال و حرام شناخته شده بود. حدود هم اقامه مى شد، احكام دين همگى آمده بود. پس چه چيزى غير از ولايت عهد و مقام جانشينى آن حضرت باقى بود كه مستلزم اين تأ كيد از جانب خداوند بود. و اقتضا داشت كه با اين تهديد شديد، آن را ابلاغ كنند؟ چه موضوعى غير از خلافت بود كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - مى ترسيد تبليغ آن موجب فتنه گردد، و رساندن آن نيازمند حفظ از شرارت مردم بود، و مخالفان را تهديد كند ((اِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ))؟
براى مسلمانان كه پيرو قرآن مجيد هستند كافى است كه در اين آيه و تهديد شديدى كه در ((وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه )) است تدبر نمايند. اگر تعمّق مى كردند، مى دانستند كه مقام ولايت على - عليه السّلام - در دين ابدى اسلام آنها، يك پلّه پايين تر از مقام نبوت است ، و اين ولايت بازمانده نبوت است . مخصوصاً بعد از آنكه مى بينيم آيه را با ((اِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ)) ختم كرده است .
نمى بينيد كه تهديد به رها ساختن ولايت در حكم تهديد به ترك توحيد است : ((وَ لَقَدْ اُوحِىَ اِلَيْكَ وَ اِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الخاسِرينَ))(3) ؛
يعنى : ((به تو و كسانى كه قبل از تو بودند وحى كرديم كه اگر شرك ورزيدى عملت را از ميان مى بريم و از زيانكاران خواهى بود)).
اگر امت اسلام (امت قرآن و محمّد) فكر مى كرد و در آيه تبليغ تدبر مى نمود، مى دانست كه لوازم تهديد در آيه ، متوجه مخالفان تبليغ ولايت است . نه اينكه متوجه پيغمبر باشد. امكان هم ندارد كه خداوند، تهديد را متوجه خود كند، بلكه آيه در حكم مثل معروف ((ايّاك اعنى واسمعى ياجاره )) است ؛ يعنى ((به در مى گويم تا ديوار بشنود)).
آيه شريفه : ((لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ)) نيز همينطور است . و تهديد امت براى كسى كه به خدا شرك مى ورزد، نه اينكه تهديد سرور انبيا باشد. اين موضوع مسلمى است كه جاى گفتگو ندارد.
وقتى آيه تبليغ نازل شد، پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - و همراهان فرود آمدند و رسول خدا - صلّى اللّه عليه وآله - كسانى را فرستاد تا آنها كه جلوتر رفته اند را برگردانند، و صبر كرد تا عقب ماندگان نيز برسند، تا اينكه همه حاجيان در يك نقطه بيابان گِرد آمدند. پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - نماز ظهر را به جماعت گزارد و دستور داد منبر بلندى از جهاز شتران در ميان دو درخت سايه دار برايش نصب كنند وحضار در سايه آن قرار گيرند.
سپس به منبر رفت و على را يك پلّه پايين تر از خود جاى داد. آنگاه ايستاد و در ميان آن اجتماع بزرگ ، آغاز به سخن كرد. به نام خدا و ستايش او و شكر نعمت پروردگار شروع كرد. سپس با صداى بلندى كه همه بشنوند، مطالب اساسى خود را بيان داشت . حضار هم سعى مى كردند كاملاً گوش باشند و سخنان پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - را در آن لحظه حسّاس و در آن بيابان داغ ، بشنوند.
((اى مردم ! نزديك است كه از ميان شما بروم (4) و من و شما مسئوليتى داشته باشيم (5) . اكنون نسبت به من چه مى گوييد؟ گفتند: گواهى مى دهيم كه رسالت خود را تبليغ كردى و كوشش به عمل آوردى و خيرخواهى نمودى ، خدا پاداش نيك به تو بدهد.
فرمود: آيا گواهى مى دهيد كه خدايى جز خداى يگانه نيست و محمّد بنده خدا و پيغمبر اوست ، و بهشت و دوزخ و مرگ وجود دارد، و بعد از مرگ ، مردگان برانگيخته مى شوند، و قيامت مى آيد و شكى در آن نيست ، و خدا مردگان را از ميان قبر بيرون مى آورد؟
گفتند: آرى ، گواهى مى دهيم .
فرمود: خدايا! گواه باش !
سپس فرمود: اى مردم ! خدا سرپرست من و من سرپرست مؤ منين هستم (6) و بيش از خود آنها بر آنها اختيار دارم (7) . بنابراين هر كس من آقاى او هستم ، اين على آقاى اوست . خدايا! دوست بدار هر كس كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن مى دارد.
سپس فرمود: اى مردم ! من قبل از شما از دنيا مى روم ، و شما نزد حوض ‍ بر من وارد مى شويد. حوضى كه وسعت آن به اندازه وسعت ميان ((بصرى )) و ((صنعا)) است ، و در آن قدحهايى از نقره است .
هنگامى كه نزد من آمديد، راجع به دو چيز گرانبها (قرآن و عترت ) از شما سؤ ال مى كنم كه بعد از من با آنها چه كرديد؟ از اين دو چيز گرانبها آنكه بزرگتر است كتاب خداست (قرآن ). قرآن وسيله اى است كه يك طرف آن نزد خداست و طرف ديگرش به دست شماست .
پس اين وسيله الهى را بگيريد تا گمراه نشويد و آن را تغيير ندهيد، و آنكه كوچكتر است عترت من مى باشد كه اهل بيت من مى باشند. خداوند عالم ، به من خبر داده است كه اين دو از ميان نمى روند تا در حوض بر من وارد گردند...)).

_____________________________________________________

1- سوره مائده ، آيه 67.
2- اسباب النزول ، ص 150.
3- سوره زمر، آيه 65.
4- علت اينكه رسول خدا - صلّى اللّه عليه وآله - خبر وفات خود را داد اين بود كه به مردم برساند كه وقت اعلام وليعهد و اعلام تعيين خليفه بعد از وى فرا رسيده است . و نمى توانند آن را به تأ خير بيندازد. مبادا قبل از تحكيم اين امر مهم كه لازم بود به اطلاع امت برسد، دعوت حق را لبيك گويد.
5- چون اعلام جانشينى برادرش ، براى افراد حسود و كينه توز و منافق ، گران بود، لذا خواست تا قبل از اعلام آن ، از آنان دلجويى كند، بدين خاطر فرمود: من و شما مسئول هستيم ، تا بدانند پيغمبر مأ مور به اين امر است و مسئول ابلاغ آن مى باشد. آنها هم مأ مورند كه از او اطاعت نمايند و مسئوليت آن را بپذيرند. و در هر صورت ، نمى توان آن را ترك كرد و آنها نيز نمى توانند از خضوع نسبت به فرمان خدا و پيغمبر، سرپيچى نمايند.
ديلمى و غيره چنانكه در صواعق است از ابو سعيد خدرى روايت مى كنند كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((وَقِفُوهُم اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ عَنْ وِلايَةِ عَلى )) آنها را نگاهداريد كه از گ گ ((ولايت على )) سرپيچى نموده اند. واحدى گفته است : آنها را نگاهداريد كه از ((ولايت على و اهل بيت )) سرپيچى كرده اند.
6- درست در اين خطابه دقت كنيد؛ زيرا در آن صورت خواهيد دانست كه ولايت على - عليه السّلام - جزء اصول دين است ، چنانكه ((شيعه اماميه )) معتقد است ؛ چون پيغمبر، نخست گواهى به يگانگى خداوند و رسالت پيغمبر را از آنها گرفت تا اينكه فرمود: قيامت خواهد بود و خدا مردگان را زنده مى كند. آنگاه به ذكر ((ولايت )) پرداخت تا مسلمانان بدانند كه خلافت بلا فصل على - عليه السّلام - مانند همان مسائلى است كه از آنها پرسيد و آنها اقرار به آن نمودند. اين معنا براى كسى كه اسلوب سخن و هدفهاى آن را مى شناسد، روشن است .
7- اين يك شاهد لفظى است كه منظور از ((مولى )) اولويت و اختياردارى به معناى كامل است . پس معناى آن اين است كه خداوند بيش از خود من اختيار مرا دارد و من بيش از مؤ منين بر آنها اختيار دارم . هر كس من نسبت به او از خود وى اولى هستم ، على هم از خود او اولى است .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page