جرم مالك بن نويره و خوددارى او از پرداخت زكات و غيره به حكومت ابوبكر بود. و اين هنگامى بود كه او سرگرم بررسى به منظور تعيين تكليف خود و انجام اوامر خدا و پيغمبر بود.
خوددارى مالك از پرداخت زكات نه از روى ترديد در اسلام و نه به خاطر ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و نه به منظور پديد آوردن فتنه و آشوب بود. و نه مى خواست با خليفه جنگ كند، بلكه اين خالد بن وليد بود كه در آغاز خلافت ابوبكر، يكباره به وى حمله برد. آن هم هنگامى كه آتش اختلاف ، ميان مسلمانان نخستين ، درباره خلافت ابوبكر، شعله ور بود.
به اين معنا كه اهل بيت پيغمبر و دوستان آنان ، نظر به على - عليه السّلام - داشتند. و ابوبكر، عمر، ابو عبيده و سالم (غلام عمر) و پيروان آنها نظر ديگرى . انصار؛ يعنى مردم مدينه كه به مهاجران مكّه منزل دادند و آنها را يارى كردند نيز رأ ى ديگرى داشتند . تا جايى كه اعتراض آنها موجب شد كه سرپرست ايشان سعد بن عباده را سركوب كردند و او نيز از آنان و حكومت آنها كناره گرفت و قسم ياد كرد كه اگر ياورانى يافت بر ضدّ ابوبكر و عمر قيام كند. نه در نماز جمعه آنها حاضر شد و نه در جمع ايشان نشست تا اينكه در شهر حوران (1) درگذشت .
تا آنجا كه براى جلب اميرالمؤ منين - عليه السّلام - درب خانه او را - كه از بامداد تا شامگاه نام خداوند در آن برده مى شد - اشغال نمودند و احترام امانت پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - را نگاه نداشتند و ارث و ملك و خمس زهراى اطهر - عليها السّلام - را تملّك نمودند!!
بنابراين ، براى مالك بن نويره با آن عقل و بزرگوارى ومقامى كه در ميان قوم خود داشت ، طبيعى بود كه بايد در اين اوضاع از اطاعت كسى كه در مدينه روى كار آمده و سرگرم مغلوب كردن دشمنان خود و قبضه كردن حكومت است ، خوددارى كند، تا ثابت شود كه ابوبكر به حقّ مخالفان را مقهور كرده است و به اتفاق مسلمانان روى كار آمده است .
به همين جهت - نه به علت ديگرى - مالك بن نويره در پرداخت زكات كوتاهى ورزيد و مشغول تحقيق بود تا آن را به كسى بدهد كه بداند ذمّه اش برى شده است .
بنابراين ، لازم بود كه ابوبكر و گماشتگان او مدتى به وى مهلت مى دادند كه در آن اوقات او بتواند راجع به اين حقيقت پيچيده ، تحقيقاتى به عمل آورد، و با آن صدمات ناگهانى با وى معامله ننمايند؛ چون او منكر زكات نبود و ميان زكات و نماز فرق نمى گذاشت و كسى نبود كه جنگ با ابوبكر يا مسلمانان ديگر را لازم بداند.
اين بود واقعيت خوددارى مالك و قوم او از پرداخت زكات . دليل آن هم نصيحت وى به قوم بود كه گفت به اسلام خود باقى باشيد و از برخورد با خالد پرهيز كنيد. و به آنها دستور داد پراكنده شوند تا مبادا خالد با سربازان آماده خود، به طرف ((بطاح )) سرازير شوند. حتى آنها را از اجتماع در يك نقطه بر حذر داشت تا مبادا كسى گمان كند كه آنجا را اردوگاه خويش ساخته اند(2) .
___________________________________________________________
1- از شهرهاى سوريه است .
2- محمد حسنين هيكل در كتاب ((الصديق ابوبكر!)) صفحه 144 اين مطلب را صريحاً نوشته است . عبّاس محمود عقاد نيز در ((عبقرية خالد)) صفحه 131 آنجا كه از خوددارى مالك ، سخن مى گويد، نوشته است كه خوددارى وى از روى دشمنى و جبهه گرفتن براى جنگ نبود. ولى عقاد در معنا كردن اشعار مالك اشتباه نموده و آن را به غير معنايى كه به ذهن مى رسد، معنا كرده است .
جرم مالك بن نويره و خوددارى او از پرداخت زكات به ابوبكر
- بازدید: 662