خوارج چه كسانى بودند؟

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

خوارج كسانى بودند كه از دين اسلام خارج گشتند و با اميرالمؤ منين على - عليه السّلام - پيكار نمودند. اينان در جنگ صفّين حكميّتى را كه خود بر آن حضرت تحميل كردند، آن را بهانه قرار دادند و بر آن پيشواى عادل ، شوريدند. در آن هنگام ؛ خوارج هشت هزار نفر يا بيشتر بودند.
اميرالمؤ منين - عليه السّلام - ايشان را دعوت كرد تا خدا و سراى ديگر را به ياد آنها آورد و اشتباه ايشان را به رخ آنان بكشد، ولى آنها دعوت حضرت را ردّ كردند و از وى خواستند اعتراف كند كه كافر شده است !!! سپس توبه كند تا خدا او را ببخشد!!
وقتى حضرت ملاحظه فرمود كه خوارج دعوتش را اجابت نكردند ، عبداللّه بن عبّاس را به سوى آنها اعزام داشت . عبداللّه بن عبّاس نيز مأ موريت خود را به خوبى انجام داد و با استدلال لازم ، سخافت رأ ى آنها را روشن ساخت و از ايشان خواست كه دست از خودسرى بردارند. ولى خوارج در سركشى و گمراهى خود اصرار ورزيدند. گويى گوشهايشان كر و دلهايشان سنگ بود.
خوارج اتفاق نمودند كه هر مسلمانى بر خلاف نظر آنها رفتار كند، كافر است ! و خون وزن و مال آنها برايشان حلال است ! به همين جهت ، بر ضدّ مسلمانان شورش كردند و هركس را كه ديدند به قتل رسانيدند. يكى از اينان خباب بن ارت تميمى بود، كه او راكشتند و شكم زن باردارش را دريدند!
چون كار شورش و فساد آنها بالا گرفت ، اميرالمؤ منين - عليه السّلام - آنها را نصيحت كرد و دعوت فرمود كه از قرآن و دستور پيغمبر و روش ‍ عموم مسلمين ، خاصّه اوامر آن حضرت - كه پيشواى رسمى مسلمانان بود - پيروى كنند. و دست از سركشى و عواقب ناگوار آن بردارند.
ولى آنها در سركشى خود اصرار ورزيدند و مانند قوم نوح ، انگشتهاى خويش را در گوشها مى نهادند تا صداى آن حضرت را نشنوند! در برابر امام مسلمين صف كشيده و با خودسرى و نخوت ، مهيّاى جنگ شدند.
بدين علت و به استناد فرمان خداوند كه مى فرمايد: ((فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفى ءَ اِلى اَمْرِاللّهِ))(1) و ((اِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِى الا رْضِ فَساداً اَنْ يُقَتَّلُوا))(2) .
حضرت نيز با آنها جنگيد و بيش از ده نفر از خوارج جان به سلامت نبردند و از سپاه آن حضرت نيز افزون از ده نفر به شهادت نرسيدند. البته اين پيشگويى را خود حضرت در اثناى گفتگوى به خوارج با آنها خبر داد، ولى آنها اعتنايى نكردند.
سپس عدّه ديگرى از گمراهان به اين گروه قليل از خوارج كه كشته نشدند، پيوستند و درباره حكميت صفّين (كه عمرو عاص - نماينده شام - به نفع معاويه و ابو موسى اشعرى - نماينده عراق - به زيان على - عليه السّلام - رأ ى دادند) نظر خوارج را تأ ييد كردند (نه على - عليه السّلام - و نه معاويه ، هيچكدام را شايسته رهبرى مسلمين ندانستند) اين عده نيز بر ضدّ زمامداران ، شوريدند.
وقتى عبداللّه زبير در مكه به حكومت رسيد، گروهى از اين افراد شورشى و خارجى در عراق به سركردگى نافع بن ازرق ، و گروه ديگرى در يمامه به زعامت ((نجدة بن عامر حرورى )) آشكار گشتند.
((نجدة )) اين عقيده را به مذهب خوارج افزود كه : هر كس با آنها براى جنگ مسلمين خارج نشود، كافر است . و چنان مذهب خود را توسعه دادند كه حكم زناى محصنه را باطل كردند(3) وقطع دست دزد را از بغل واجب دانستند. و نماز زن حائض را فرض شمردند. و ساير بدعتهايى كه اينجا محل ذكر آنها نيست .
هم اكنون طوايفى از اين فرقه در اكناف كشورهاى اسلامى وجود دارند. ابن بطوطه ؛ جهانگرد مشهور، در قرن هشتم هجرى ، در ((عمان )) آنها را ديده است . و در جزء اوّل سفرنامه خود(4) نوشته است : مردم عمّان پيرو مذهب ((اباضى )) هستند. نماز جمعه را در ظهر چهار ركعت مى خوانند. پس از نماز، پيشنماز، آياتى از قرآن مجيد را تلاوت مى كند و سخن خود را مانند خطبه ايراد مى نمايد. نسبت به ابوبكر و عمر، تمايل نشان مى دهند، ولى از عثمان وعلى چيزى نمى گويند و وقتى مى خواهند از على نام ببرند با كنايه مى گويند: ((آن مرد!!!)).
از عبدالرحمن بن ملجم ملعون ، تمجيد مى كنند و مى گويند: وى بنده شايسته اى بود كه فتنه را ريشه كن ساخت !!
سپس ابن بطوطه مى گويد: فساد در ميان زنانشان شيوع دارد. آنها فاقد غيرت هستند. و از زنا دادن زنان خود باكى ندارند! من روزى نزد سلطان عمان ؛ ابو محمد بن نبهان - كه از قبيله ((ازد)) بود - نشسته بودم ، زنى بسيار جوان و خوش صورت ، با روى باز آمد و مقابل او ايستاد و گفت : اى ابو محمد! شيطان در سرِ من طغيان كرده است !
سلطان گفت : برو و شيطان را بيرون كن !
زن گفت : چطور مى توانم با اينكه در پناهِ تو هستم اين كار را انجام دهم !
سلطان گفت : برو هر كارى مى خواهى بكن !
وقتى آن زن زيبا رفت ، سلطان گفت : اين زن و امثال او كه مى خواهند مرتكب اين عمل شوند، در پناهِ سلطان آزادند. پدر و خويشان وى حق ندارند او را باز دارند و اگر او را كشتند، به قصاص وى به قتل مى رسند! زيرا زن در پناه سلطان است !!
درباره كشتن خوارج ، روايات بسيارى از پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - رسيده است ، بويژه از طريق عترت طاهره - عليهم السّلام - . كافى است كه از طريق اهل تسنّن ، گفتار پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - را از حديثى كه اين فرقه را توصيف فرموده است ، نقل كنيم .
حضرت فرمود: ((قرآن مى خوانند، ولى هنوز از حلقومشان تجاوز نكرده است كه دست به كشتن پيروان اسلام مى زنند. بت پرستان را به كمك مى گيرند و مانند تيرى كه از كمان بگذرد، از اسلام خارج مى شوند. اگر آنها را درك كرديد، مانند قوم عاد، به قتل برسانيد))(5) .
در حديث ديگرى فرمود: ((اگر دسترسى به ايشان پيدا كردى ، مانند قوم ثمود آنها را به قتل برسان )).
و همچنين رسول خدا - صلّى اللّه عليه وآله - در حديثى ديگر فرمود: ((آنها افرادى كم سن هستند، و از نظر فكرى سفيه مى باشند، سخن پيغمبر را نقل مى كنند وقرآن مى خوانند، ولى هنوز از حنجره شان خارج نشده ، مانند تيرى كه از كمان رها مى شود، از دين خارج مى گردند. هرگاه آنها را ديديد بكشيد؛ زيرا در كشتن آنها براى قاتل در روز قيامت ، پاداشى هست ))(6) .
از اين قبيل روايات صحيح درباره تشويق مسلمانان به جنگ با خوارج فراوان رسيده است كه تمام آنها دلالت بر كفر ايشان دارد و مى گويد: كشتن آنها مانند كشتن عاد و ثمود است (7) .
روايات در اينكه ((خوارج بدترين مردم روى زمين هستند)) نيز از طريق فريقين سنّى و شيعه متواتر است . از جمله اين روايت است كه ابوذر و رافع بن عمر غفارى از پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - روايت كرده اند كه فرمود:
((بعد از من در ميان امّت من قومى پيدا مى شوند كه قرآن مى خوانند و هنوز از حلقومشان بيرون نيامده از دين خارج مى شوند؛ مانند تيرى كه از كمان بگذرد، و ديگر بر نمى گردند. اينان بدترين مردم روى زمين هستند))(8) .
مؤ لّف :
كلام رسول خدا - صلّى اللّه عليه وآله - كه فرمود: ((هنوز از حلقومشان بيرون نيامده ...)) يعنى : دلهايشان قرآنى را كه مى خوانند نمى فهمند، و از آنچه تلاوت مى كنند نفع نمى برند. و جز كلمات و حروفى كه هنگام قرائت ، از گلويشان بيرون مى آيد، بهره اى ندارند. بنابراين ، دلهاى ايشان به واسطه اعمالى كه انجام مى دهند، گرفته است . و چيزى از نور قرآن در آن راه پيدا نمى كند. تلاوت قرآن از ايشان پذيرفته نمى شود. و عمل نيكويى برايشان ثبت نمى گردد!
و نيز ابوبرزه روايت نموده كه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - درباره خوارج فرمود: ((قرآن مى خوانند ولى هنوز از گلويشان خارج نشده ، مانند تيرى كه از كمان بگذرد، از دين بيرون مى روند، و ديگر باز نمى گردند. اينان هميشه بر ضدّ مسلمانان قيام مى كنند تا آنكه آخرين فرد ايشان با دجّال خروج كند. پس وقتى آنها را ديديد بكشيد. وقتى آنها را ديديد بكشيد! وقتى آنها را ديديد بكشيد! آنها بدترين مردم هستند، بدترين مردم ! بدترين مردم روى زمين ))(9) .
مؤ لّف :
اگر اينان بدترين يا از بدترين مردم روى زمين باشند، پس اينها از بت پرستان و منكرين اديان هم بدتر و خطرناكتر هستند. و همين در كفر ايشان كافى است .
مؤ لّف :
پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((يا على ! دشمن تو يا زنازاده است يا نطفه او در حال حيض بسته شده و يا منافق است ))(10) .
بخارى از ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه گفت : روزى پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - مالى را ميان ما تقسيم مى كرد. ذوالخويصره (11) - كه مردى از بنى تميم بود - آمد و گفت : يا رسول اللّه ! با عدالت تقسيم كن ! پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((واى بر تو! اگر من عادل نباشم پس عادل كيست ؟ اگر من عادل نباشم تو زيان برده اى )).
عمر گفت : اجازه بده گردنش را بزنم (12) .
پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: او را رها كن ، او يارانى دارد كه شما نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنها كوچك مى شماريد. قرآن مى خوانند، ولى هنوز از گلويشان برنيامده ، مانند تيرى كه از كمان بگذرد، از دين خارج مى شوند. تير و شمشير ولباسشان آلوده به خون كسى نيست . پيشانى آنها از كثرت سجده ، پينه بسته است . رئيس آنها اين مرد است كه رخسارى سياه دارد و يكى از بازوانش مانند پستان زن مى باشد يا مثل پستان ، متحرك است . وقتى كه مسلمانان دچار تفرقه مى شوند(13) اينان سر به شورش بر مى دارند)).
ابو سعيد به راوى گفت : شاهد باش كه اين را من از پيغمبر شنيدم و گواهى مى دهم كه على بن ابى طالب با آنها مى جنگد و من نيز با او خواهم بود. پس آن مرد را آوردند. و من وقتى نگاه كردم ديدم همانطور است كه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرموده بود(14) .
روايات راجع به خوارج ، نظير آنچه ذكر شد و بيان اعمال و روحيات آنها از طريق عترت طاهره - سلام اللّه عليهم - متواتر(15) است . از طريق عامه نيز بسيار است . بايد در جاى خود در كتب هر دو طايفه آن را ملاحظه نمود. بويژه صحاح ششگانه و ساير مسانيد بزرگان ايشان كه مدار علم و عمل آنان است .
اين روايات ، يكى از علايم نبوت پيغمبر خاتم - صلّى اللّه عليه وآله - و نشانه هاى اسلام است ؛ زيرا در آن ، خبر از آينده داده شده كه بعد از پيغمبر، مانند بامدادِ روشن ، آشكار گشت .
مردم به خوبى خروج اين افراد را از دين اسلام ديدند؛ هنگامى كه بر ضدّ اميرالمؤ منين - عليه السّلام - قيام كردند، آن هم موقعى كه مردم دو دسته شدند و چنانكه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((نزديكترين دو طايفه به حقّ، آنها را مى كشند))(16) على - عليه السّلام - و يارانش با آنها جنگيدند. در بقيه اوصاف نيز همانطور بودند كه پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - فرموده بود.
بحث راجع به خوارج را با حديثى كه طبرانى در كتاب ((اوسط)) از جندب بن زهير - كه از ياران مخصوص اميرالمؤ منين و افسران نامدار آن حضرت بود - نقل مى كند، خاتمه مى دهيم :
جندب بن زهير مى گويد: وقتى خوارج از سپاه على - عليه السّلام - كناره گرفتند و بر آن حضرت شوريدند، به اتفاق امام - عليه السّلام - به جنگ ايشان رفتيم . وقتى به اردوگاه آنها رسيديم ، طنين آهنگ قرائت قرآن آنها را، مانند صداى زنبوران عسل شنيديم ! چون نزديك شديم ، در ميان آنها افرادى وارسته ديديم . من از تماشاى آنان ناراحت شدم .
پس ، از آنها كناره گرفتم و پياده شدم و در حالى كه افسار اسبم را گرفته و تكيه به نيزه ام داده بودم ، گفتم : پروردگارا! اگر پيكار با اينان خدمتى به دين توست پس مرا به آن رهبرى كن و چنانچه اين كار، گناه است مرا از آن برحذر بدار! در همان حال اميرالمؤ منين - عليه السّلام - سر رسيد. همينكه حضرت به من نزديك شد، فرمود: اى جندب ! از خشم الهى پرهيز كن . سپس حضرت پياده شد و به نماز ايستاد.
در اين هنگام ، مردى آمد و گفت : يا اميرالمؤ منين ! با خوارج كار داريد!
فرمود: چطور!
گفت : براى اينكه آنها از نهر گذشتند و رفتند.
حضرت فرمود: نه ! از نهر نگذشته اند.
آن مرد گفت : سبحان اللّه !
متعاقب آن ديگرى آمد و گفت : خوارج نهر را قطع كردند و از آنجا گذشتند.
حضرت فرمود: نه ! نهر را قطع نكردند.
آن مرد گفت : سبحان اللّه !
باز ديگرى آمد و گفت : آنها از نهر گذشتند و رفتند.
فرمود: آنها از نهر نگذشتند و نمى گذرند. و چنانكه خدا و پيغمبر فرموده اند در آن سوى نهر كشته خواهند شد.
سپس حضرت ، سوار شد و به من فرمود: اى جندب ! من مردى را به سوى آنها مى فرستم كه ايشان را به كتاب خدا و سنّت پيامبرشان دعوت كند، ولى آنها به وى اعتنا نمى نمايند و تيربارانش مى كنند.
اى جندب ! ده نفر از ما كشته نمى شوند و از آنها نيز ده نفر جان به سلامت نمى برند. سپس فرمود: چه كسى اين قرآن را مى گيرد و مى رود كه اين عده را به كتاب خدا و سنّت پيغمبر دعوت كند و در اين راه كشته شود و در عوض ، خداوند او را وارد بهشت نمايد؟
جوانى از قبيله بنى عامر بن صعصعه پاسخ مثبت داد. جوان قرآن را گرفت و به طرف آنها رفت . همينكه به آنها نزديك شد ، بارانى از تير بر وى باريد و شهيد شد.
اميرالمؤ منين - عليه السّلام - فرمود: حمله كنيد! جندب گفت : من با اين دستهاى خودم قبل از نماز ظهر، هشت نفر از آنها را كشتم . همانطور كه حضرت فرموده بود، ده نفر از ما كشته نشدند و از آنها نيز بيش از ده نفر نجات نيافتند!

______________________________________________________________

1- يعنى : ((پس فرقه اى را كه (بر ضدّ خدا) دست به شورش مى زنند، آنها را به قتل برسانيد تا به فرمان الهى بازگشت كنند)). (سوره حجرات ، آيه 9).
2- يعنى : ((پاداش كسانى كه با خدا و پيغمبر مى جنگند و در زمين تبهكارى مى كنند، اين است كه كشته شوند)) (سوره مائده ، آيه 33).
3- زناى محصنه اين است كه مرد زن دار و زن شوهردار، مرتكب عمل منافى عفّت شود. در اين صورت اگر در محكمه شرع ، ثابت شد، بايد هر دو را سنگسار كرد و در غير اين صورت ، بايد به هر كدام صد تازيانه زد (مترجم ).
4- صفحه 172 به بعد.
5- صحيح مسلم ، ج 1، از ابو سعيد خدرى ، ص 393، (باب : ذكر الخوارج وصفاتهم ).
6- صحيح مسلم ، ج 1، به دو طريق از ابو سعيد خدرى ، ص 394 (باب : ذكر الخوارج وصفاتهم ).
7- صحيح مسلم ، ج 1، از على - عليه السّلام - ، ص 396 (باب : التحريص ‍ على قتل الخوارج ).
8- صحيح مسلم ، ج 1، ص 398 (باب الخوارج شرّ الخلق والخليقه ).
9- صحيح مسلم ، ج 1، ص 395 (باب الخوارج شرّ الخلق والخليقه ).
10- ((لايبغضك يا على الاّ ابن زنا او ابن حيضة او منافق )).
11- همان حرقوص بن زهير ذوالثديه است .
12- كاش وقتى در بار اول پيغمير - صلّى اللّه عليه وآله - دستور داد او را به قتل رسانند، عمر گردن او را مى زد!
13- در جنگ صفين كه دو فرقه طرفدار على - عليه السّلام - و معاويه پيدا شدند و به دنبال آن ، به واسطه سركشى اصحاب ذوالثديه خارجى ، خوارج بر ضدّ هر دو دسته شوريدند، تا سرانجام اميرالمؤ منين - عليه السّلام - در نبرد نهروان با آنها جنگيد و همه را تار و مار كرد (مترجم ).
14- صحيح بخارى ، ج 2، ص 184 (كتاب : بدء الخلق )، صحيح مسلم ، ج 1، ص 393 (باب : ذكر خوارج و صفاتهم ). مسند احمد، ج 3، ص 56 .
15- حديث متواتر اين است كه : راويان آن در هر طبقه ، بحدى برسند كه اطمينان حاصل شود كه آنها توطئه و سازشى براى دروغ گفتن نداشته اند. به همين جهت ، مى گويند خبر متواتر مفيد قطع و يقين است ، در مقابل آن ، خبر ((واحد)) است كه مفيد ظنّ و گمان مى باشد (مترجم ).
16- ((يقتلهم ادنى الطائفتين بالحقّ، أ و اولى الطائفتين بالحقّ)).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page