کارمند دولت در لاهور ـ پاکستان
عدم اثبات صحت خلافت خلفاء و حمايت عقل و نقل ـ کتاب و سنت ـ از عقيده شيعه اماميه در خلافت، دلايلي است که موجب گشت تا او به مذهب شيعه اماميه تشرف يابد.
خورشيد حسين سال 1959م در سيالکوت پاکستان چشم به جهان گشود. در پاسخ نامه اي که در آن، از دلايل ترک مذهب خود و قبول مذهب شيعه اماميه سؤال کرده بودم، نامه اي برايم ارسال کرد به اين مضمون:
عقيده اهل تسنن در مورد خلافت افکارم را بهم ريخته بود و نمي توانستم اين مطالب را درست درک کنم با اينکه بالاخره برايم روشن شد که اين جانشيني چيزي نيست مگر رياست دنيوي و هيچ ربطي به نيابت الهي ندارد و خلفاء شاهاني هستند همچون شاهان ديگر.
اما اينک، بر اين عقيده ام که خلافت شبيه نبوت، واگذار نمي شود مگر با دستور و انتخاب خداوند متعال. امام مي بايست با نص خداوند متعال گزينش شود و هيچ غير از او (عزوجل) حق تعيين ( )  امام را ندارد و حتي رسول (ص) نيز با امر الهي امام را نصب مي کند نه با سليقه خود‍ . علاوه بر اين عصمت در امام شرط است زيرا او مبلغ رسالت پروردگار خويش و راهنماي مردم است و غير از امام معصوم صلاحيت هدايت مردم را نداشته زيرا در معرض خطا و اشتباه قرار دارد. و شرايط امامت تنها مختص به امير المؤمنين علي بن ابيطالب مي باشد و او همان امام بر حق و خليفه بلا فصل ( )  پيامبر اکرم (ص) است.
مذهب شيعه رابرگزيدم زيرا نقاط ضعف و فساد بسياري را در مذهب اهل تسنن مي ديدم که نمونه هايي را بيان ميکنم:
1. سلب آزادي فکري و ممنوعيت سخن گفتن در مورد اصول اين مذهب مگر آنچه که علماي سلف آن را نقل کرده اند،‌ خصوصاً در موضوعاتي چون خلافت و سيره خلفاء. بنابر اين برهيچ کس روا نيست که با استفاده از عقل، چنين موضوعاتي را با آزادي کامل( ) مطرح کند. و علارغم اينکه قرآن کريم مردم را به تفکر( )  مي خواند و عقل نيز برآن صحه مي گذارد اماکسي حق ندارد سيره خلفاء و عملکرد آنان را مورد انتقاد قرار دهد گويي که بر زبانشان قفل زده باشند. با توجه به اين مطلب در مي يابيم که  سلب آزادي فکري و محدوديت در بيان آزاء و نظرات ايجاد کردن مخالف با نقل و عقل مي باشد که از اين محدوديتها چيزي جز پنهان انحرافات و اشکالات مذهب خود و اشتباهات خلفايشان را دنبال نمي کنند .
2 . روايت جعلي و اخبار دروغ همانند (اصحابي کالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم)( ) و نشر اين روايت بين مردم عوام موجب گشته تا تصوير صحيحي از امامت و خلافت در ذهن آنان شکل نگيرد. بطوريکه مجالي براي تفکر و تأمل باقي نگذاشته است. بر اساس چنين رواياتي هر شخصي که پيامبر (ص) را درک کرده باشد حتي اگر فاسق يا فاجر بوده فانوس رشد و هدايت  قرار مي گيرد و اطاعتش بر امت اسلامي واجب مي شود. لذا بر احدي جايز نيست که سيره صحابه و عملکرد شنيع و رفتار قبيح آنان را در چارچوب عقل و قرآن انتقاد کند با توجه به چنين محدوديتهايي که در مذهب آنان وجود دارد امکان ترسيم چارچوب صحيحي از مفهوم خلافت و امامت و شناخت حقيقت امام و صفات و شرايط او از بين رفته است.
برعکس مذهب شيعه که در بردارنده آزادي تام و کامل در نقد و بررسي است. اين مذهب پيروي از هر انسان فاسق و فاجري را روا نمي داند و امامت غير معصوم را نمي پذيرد. امام در نظر آنان بايد از هر خطا و اشتباهي معصوم( )  و از طرف خداوند متعال( ) تعيين شده باشد، که عقل و آيات قرآني و احاديث نبوي اين اعتقاد را تأييد مي کنند.
3. خودداري و نهي کردن از حضور در مجالس عزاء و تجمعات شيعيان( )  و گوش فرا دادن به شخنان آنان( )، در حاليکه اگر دين بر حق باشد نبايد نگران تزلزل آن در برابر عقايد باطل بود و هيچ دليل و برهاني از طرف مخالفان نمي تواند موضع آنرا تضعيف کند بلکه هر چه بيشتر در برابر باطل بايستد و به مخالفت با آن بپردازد حقانيت چنين ديني نزد اهل حق واضحتر و روشنتر مي گردد. بنابر اين اگر اصول مذهبي بر حق باشد ديگر پيروان خود را از شنيدن نظرات ديگران و آگاه شدن از اعتقادات آنان منع نمي کند. پس اينکه علماي اهل تسنن از حضور مردم در مجالس شيعيان و شنيدن گفته هاي آنان جلوگيري مي کنند بيانگر فساد مذهب و باطل بودن دينشان است. و هراس انها از روشن شدن حقيقت نزد مردم عوام و آگاهي آنان از عقايد شيعه را نمايان مي کند. زيرا در اين صورت مردم به مذهب شيعه گرايش پيدا مي کنند، امري که شاهد آن هستيم، چرا که بسياري از اهل تسنن مذاهب خود را پس از درک فساد آنها ترک کرده و به مذهب شيعه اماميه تشرف پيدا کردند…
به همين خاطر شاهديم که روز به روز بر تعداد شيعيان افزوده مي شود، لذا علماي تسنن پس از اينکه دريافتند باطل توان مقابله با حق و حقيقت را ندارد و تاريکيها با نور حق دريده ميشود تلاش مي کنند تا مردم را از هم نشيني با اهل حق و گوش فرا دادن به سخنان آنان منع کنند با بدين وسيله از رسيدن بانگ حق به گوش آنها اجتناب کرده باشند و اين تنها شيوه اييست که بتوان با استفاده از آن باطل را صيانت کرد. 

نوشتن دیدگاه