در روز بيستم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجرت كه آثار مرگ بر آن حضرت ظاهر شد و در اثر ضربت شمشير زهر آب داده اى كه اشقى الاولين والاخرين (نظر به خبرى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله داده بودند)، عبدالرحمن بن ملجم مرادى بر فرق سر مباركش وارد آورده بود، فرمود به فرزندش امام حسن عليه السلام، شيعيانى كه بر در خانه اجتماع نموده اند اجازه دهيد بيايند مرا ببينند. وقتى آمدند، اطراف بستر را گرفتند و آهسته به حال آن حضرت گريه مى نمودند. حضرت با كمال ضعف فرمودند: سلونى قبل ان تفقدونى ولكن خففوا مسائلكم.(1) اصحاب هريك سؤالى مى نمودند و جواب هايى مى شنيدند.
از جمله سؤال كنندگان صعصعة بن صوحان بود كه از رجال بزرگ شيعه و از خطباى معروف كوفه و از روات بزرگى است كه علاوه بر علماى شيعه، كبار از علماى خودتان حتى صاحبان صحاح روايت هاى او را از على عليه السلام و ابن عباس نقل نموده اند و در نقل و ترجمه حالات او علماى بزرگ خودتان از قبيل ابن عبدالبر در استيعاب (2) و ابن سعد در طبقات (3) و ابن قتيبه در معارف (4) و ديگران، مشروحاتى نوشته و او را توثيق نموده اند كه مردى عالم و فاضل و صادق و متدين و از اصحاب خاص على صلى الله عليه و آله بوده.
صعصعه عرض كرد: اخبرنى انت افضل ام آدم؛ مرا خبر دهيد شما افضل هستيد يا آدم؟ حضرت فرمودند: تزكية المرء لنسفه قبيح؛ قبيح است كه مرد خود را تعريف و تزكيه بنمايد ولكن از باب «وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (5) مى گويم: انا افضل من آدم؛ من از آدم افضل هستم. عرض كرد: ولم ذلك يا اميرالمؤمنين؛ به چه دليل افضل از آدم هستى؟ حضرت بياناتى فرمود كه خلاصه اش اين است كه براى آدم همه قسم وسايل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود، فقط از يك شجره گندم منع گرديد و او منتهى نشد و از آن شجره منهيه خورد و از بهشت و جوار رحمت حق خارج شد. ولى خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود، من به ميل و اراده خود چون دنيا را قابل توجه نمى دانستم، از گندم نخوردم. كنايه از آن كه كرامت و فضيلت شخص در نزد خدا به زهد و ورع و تقواست. هر كس اعراض او از دنيا و متاع دنيا بيشتر است، قطعا قرب و منزلت او در نزد خدا بيشتر [خواهد بود] و منتهاى زهد اين است كه از حلال غيرمنهى اجتناب نمايد.
عرض كرد: انت افضل ام نوح؟ قال انا افضل من نوح؛ شما افضل هستيد يا نوح؟ «فرمود: من افضل هستم از نوح.» عرض كرد: لم ذلك؛ چرا شما افضل هستيد از نوح؟ فرمود: نوح قوم خود را دعوت كرد به سوى خدا، اطاعت نكردند به علاوه اذيت و آزار بسيار به آن بزرگوار نمودند تا درباره آنها نفرين كرد «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيّارا».(6)
اما من بعد از خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله با آن همه صدمات و اذيت هاى بسيار فراوانى كه از اين امت ديدم، ابدا درباره آنها نفرين نكردم و كاملاً صبر نمودم (چنانچه در ضمن خطبه معروف به شقشقيه فرمود: صبرت وفى العين قذى وفى الحلق شجى.(7) كنايه از آن كه اقرب خلق به سوى حق كسى است كه صبرش بر بلا بيشتر باشد.
عرض كرد: انت افضل ام ابراهيم؟ قال انا افضل من ابراهيم؛ شما افضل هستيد يا ابراهيم؟ فرمود: «من افضل از ابراهيم هستم.» عرض كرد: لم ذلك؛ چرا شما افضل از ابراهيم هستيد؟ فرمود: ابراهيم عرض كرد: رب ارنى كيف تحى الموتى قال اولم تؤمن قال بلى ولكن ليطمئن قلبى.(8) ولى ايمان من به جايى رسيده كه گفتم: لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا.(9) كنايه از آن كه علو درجه شخص به مقام يقين او مى باشد كه واجد مقام حق اليقين شود.
عرض كرد: انت افضل ام موسى؟ قال انا افضل من موسى؛ شما افضل هستيد يا موسى؟ فرمود: «من افضل هستم.» عرض كرد: «به چه دليل شما افضل از موسى هستيد؟» فرمود: «وقتى خداوند او را مأمور كرد به دعوت فرعون كه به مصر برود عرض كرد: «قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسا فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ* وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسانا فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ».(10) اما من وقتى رسول اكرم صلى الله عليه و آله از جانب خدا مأمور كرد كه بروم در مكه معظمه بالاى بام كعبه آيات اول سوره برائت را بر كفار قريش قرائت نمايم با آن كه كمتر كسى بود كه برادر يا پدر يا عم يا خال يا يكى از اقارب و خويشانش به دست من كشته نشده باشند، معذلك ابدا خوف نكردم اطاعت امر نموده، تنها رفتم [و] مأموريت خود را انجام دادم [و] آيات سوره برائت را بر آنها خواندم و مراجعت نمودم.»
كنايه از آن كه فضيلت شخص با توكل به خداست. هركس توكلش بيشتر است فضيلت او بيشتر است. موسى اتكا و اعتماد به برادرش نمود، ولى اميرالمؤمنين عليه السلام توكل كامل به خدا و اعتماد به كرم و لطف عميم ذات ذوالجلال حق نمود.
قال انت افضل ام عيسى؟ قال انا افضل من عيسى قال لم ذلك؛ عرض كرد: «شما افضل هستيد يا عيسى؟» فرمود: «من افضل از عيسى هستم.» عرض كرد: «براى چه شما افضل هستيد؟» فرمود: «پس از آن كه مريم به واسطه دميدن جبرئيل در گريبان او به قدرت خدا حامله شد، همين كه موقع وضع حمل رسيد، وحى شد به مريم كه اخرجى عن البيت فان هذه بيت العبادة لا بيت الولادة، از خانه بيت المقدس بيرون شو؛ زيرا كه اين خانه محل عبادت است نه زايشگاه و محل ولادت و زاييدن؛ فلذا از بيت المقدس بيرون رفت [و] در ميان صحرا، پاى نخلى خشكيده، عيسى به دنيا آمد. اما من وقتى مادرم فاطمه بنت اسد را درد زاييدن گرفت، در حالتى كه وسط مسجدالحرام بود به مستجار كعبه متمسك گرديده و عرض كرد: الهى به حق اين خانه و به حق آن كسى كه اين خانه را بنا كرده، اين درد زاييدن را بر من آسان گردان! همان ساعت ديوار خانه شكافته شد [و] مادرم فاطمه را با نداى غيبى دعوت به داخل خانه نمودند كه يا فاطمه ادخلى البيت. فاطمه مادرم وارد شد و من در همان خانه كعبه به دنيا آمدم.»
كنايه از آن كه در مرتبه اول شرف مرد به حسب و نسب و طاهريت مولد است. هر كه روح و نفس و جسد او پاكيزه است، او افضل است.
(از اين امر پروردگار به فاطمه در دخول كعبه معظمه و نهى از مريم از وضع حمل در بيت المقدس با توجه به شرافت مكه معظمه بر بيت المقدس، شرافت فاطمه بر مريم و شرافت على عليه السلام بر عيسى ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ معلوم مى شود).
*************************
1-سؤال كنيد از من [پيرامون] هرچه مى خواهيد قبل از آن كه مرا نيابيد ولكن سؤال هاى خود را سبك و مختصر كنيد.
2-استيعاب، ج 2، ص 717.
3-طبقات ابن سعد، ج 6، ص 221.
4-معارف، ج 1، ص 142.
5-نعمت هاى خداداده به خود را نقل كن.
6-نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار!
7-صبر نمودم در حالتى كه در چشم من خاشاك و در گلوى من استخوان بود.
8-آيه 260 سوره 2 بقره: پروردگارا به من بنما كه چگونه مردگان را زنده خواهى كرد؟ خداوند فرمود: «آيا باور ندارى؟» عرض كرد: «آرى باور دارم، لكن مى خواهم به مشاهده آن دلم آرام گيرد.»
9-اگر پرده ها بالا رود و كشف حجاب گردد، يقين من زياد نخواهد شد.
10-آيه 34 سوره 28 قصص: موسى عرض كرد: «اى خدا! من از آنها (فرعونيان) يك نفر را كشته ام و مى ترسم (كه به خونخواهى و كينه ديرينه) مرا به قتل رسانند (با اين حال اگر از رسالت ناگريزم) برادرم هارون كه ناطقه اش [گفتارش] از من فصيح تر است، با من يار و شريك در كار رسالت فرما تا مرا تصديق كند، [همانا] مى ترسم آنها تكذيب رسالتم كنند.»
11-اللمعه البيضاء، ص 220 ـ انوارالنعمانية، ج 1، ص 27.
سؤالات صعصعه از على عليه السلام در علت افضل بودن از انبيا و جواب آن
- بازدید: 5696