از جمله امام احمد بن حنبل در مسند (1) و ابن مغازلى فقيه شافعى در مناقب (2) و موفق بن احمد خطيب خوارزم در مناقب (3) نقل مى نمايند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مكرر مى فرمود: على منى و انا منه من احبه فقد احبنى ومن احبنى فقد احب اللّه.(4)
و نيز ابن ماجه در سنن (5) و ترمذى در صحيح (6) و ابن حجر در حديث ششم از چهل حديثى كه در فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام در صواعق (7) نقل نموده، از امام احمد و ترمذى و نسائى و ابن ماجه و امام احمد بن حنبل در مسند (8) و محمد بن يوسف گنجى شافعى در كفايه الطالب (9) از جزء چهارم مسند ابن سماك و معجم كبير طبرانى (10) و امام ابو عبدالرحمن نسائى در خصائص (11) و سليمان بلخى حنفى در باب 7 ينابيع المودة (12) از مشكوة همگى از جيش بن جناده السلولى، روايت نموده اند كه در سفر حجه الوداع در عرفات رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: على منى وانا من على ولا يؤدى عنى الا انا او علىّ.(13)
و سليمان بلخى حنفى در باب 7 ينابيع المودة از زوائد مسند عبداللّه بن احمد بن حنبل مسندا از ابن عباس نقل نموده كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله به ام سلمه (ام المؤمنين) ـ رضى اللّه عنها ـ فرمود: على منى وانا من على لحمه من لحمى ودمه من دمى وهو منى بمنزلة هارون من موسى، يا ام سلمة اسمعى واشهدى هذا على سيد المسلمين.(14)
حميدى در جمع بين الصحيحين و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه نقل مى كنند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: على منى وانا منه وعلى منى بمنزلة الراس من البدن من اطاعه فقد اطاعنى ومن اطاعنى فقد اطاع اللّه.(15)
محمد بن جرير طبرى در تفسير و مير سيد على همدانى فقيه شافعى در مودة هشتم از موده القربى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى نمايند كه فرمود: ان اللّه تبارك وتعالى ايّد هذاالدين بعلىّ وانّه وانا منه وفيه انزل افمن كان على بيّنة من ربّه ويتلوه شاهد منه.(16)
و شيخ سليمان بلخى حنفى باب 7 ينابيع المودة را اختصاص به اين موضوع داده به اين عنوان كه الباب السابع فى بيان ان عليا كرم اللّه وجهه كنفس رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم و حديث علىّ منّى وانا منه.(17)
و در اين باب 24 حديث به طرق مختلفه و الفاظ متفاوته از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى نمايد كه فرمود: «على به منزله نفس من است.» و در آخر باب حديثى از مناقب از جابر نقل مى كند كه گفت: شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: «در على عليه السلام خصالى هست كه اگر يكى از آنها براى مردى بود، كافى بود براى فضل و شرف او.» و آن خصال عبارت است از فرموده هاى آن حضرت درباره على عليه السلام از قبيل من كنت مولاه فعلى مولاه؛ وقوله علىّ منّى كهارون من موسى؛ وقوله علىّ منّى وانا منه وقوله علىّ منّى كنفسى طاعته طاعتى ومعصيته معصيتى؛ وقوله حرب علىّ حرب اللّه و سلم علىّ سلم اللّه. وقوله ولىّ علىّ ولىّ اللّه و عدوّ علىّ عدوّ اللّه؛ وقوله علىّ حجة اللّه على عباده؛ وقوله حبّ علىّ ايمان وبغضه كفر؛ وقوله حزب علىّ حزب اللّه و حزب اعدائه حزب الشيطان؛ وقوله علىّ مع الحق والحق معه لايفترقان؛ وقوله علىّ قسيم الجنة والنار؛ وقوله من فارق عليّا فقد فارقنى ومن فارقنى فقد فارق اللّه؛ و قوله شيعة علىّ هم الفائزون يوم القيمة.(18)
در آخر باب، خبر ديگرى از مناقب نقل مى نمايد كه مفصل است [و] در خاتمه آن مى فرمايد: اقسم باللّه الذى بعثنى بالنبوة وجعلنى خير البرية انك لحجة اللّه على خلقه وامينه على سرّه وخليفة اللّه على عباده.(19)
از اين قبيل اخبار، در صحاح و كتب معتبره علماى شما بسيار رسيده كه از نظرتان گذشته يا بعدها مطالعه خواهيد فرمود و تصديق خواهيد نمود كه اينها تماما قرينه اين مجاز است. پس كلمه (انفسنا) دلالت واضحى بر شدت ارتباط و اتحاد على عليه السلام به حسب كمالات نسبى و حسبى و خارجى علما و عملاً دارد.
و شما چون اهل علم و دانش هستيد و انشاءاللّه از عناد و لجاج دور مى باشيد، بايد تصديق نماييد كه اين آيه شريفه خود دليل قاطعى است بر اثبات مرام و مقصود ما و از همين آيه جواب سؤال دوم شما هم داده مى شود؛ زيرا وقتى ما ثابت نموديم كه على عليه السلام در جميع كمالات به استثناى نبوت خاصه و نزول وحى با خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به حكم آيه «أَنْفُسَنا» شريك بوده، آنگاه مى دانيم كه از جمله كمالات و مقامات و خصايص آن حضرت، افضل بودن بر جميع صحابه و امت مى باشد. نه همان افضل بر صحابه و امت بوده است، بلكه به همين دليل آيه شريفه و هم به حكم عقل و نقل بايستى افضل بر انبيا و از تمام امت و صحابه باشد، بدون استثنا چنانچه رسول اكرم صلى الله عليه و آله افضل بر تمام انبيا و امت بوده است.
*************************
1-مسند احمد، ج 1، ج 4، ص 164.
2-مناقب ابن مغازلى، ص 87.
3-مناقب خوارزمى، ص 134.
4-على از من است و من از على هستم. هركس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و كسى كه مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته.
5-سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44.
6-سنن ترمذى، ج 5، ص 300.
7-صواعق محرقه، ص 120.
8-مسند احمد، ج 4، ص 164 و 165.
9-كفايه الطالب، ص 276، باب 67.
10-معجم الكبير، ج 4، ص 16.
11-خصائص نسائى، ص 20.
12-ينابيع المودة، ج 1، ص 169 و 172.
13-على از من است و من از على هستم و از من كسى ادا نمى كند (يعنى وظيفه مرا انجام نمى دهد كه تبليغ به خلق است) مگر خودم يا على عليه السلام.
14-على عليه السلام از من است و من از على عليه السلام هستم. گوشت و خون او از من است و او از من به منزله هارون عليه السلام است از موسى عليه السلام. اى ام سلمه، بشنو و شهادت بده كه اين على سيد و آقاى مسلمين است.
15-على عليه السلام از من است و من از على هستم و على از [نسبت به] من به منزله سر است از [نسبت به] بدن. كسى كه او را [از او] اطاعت كند، مرا اطاعت نموده و كسى كه مرا اطاعت كند، خدا را اطاعت نموده. (شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 154).
16-به درستى كه خداوند تبارك و تعالى تأييد نموده است اين دين را به على عليه السلام؛ زيرا كه او از من است و من از او هستم و در او نازل گرديده آيه شريفه 17 سوره 110 هود كه خلاصه معنا آن كه [معنايش اين است كه] پيغمبر از جانب خدا دليلى روشن مانند قرآن دارد با گواهى صادق مانند على عليه السلام كه به تمام شئون وجودى گواه صدق رسالت است. (تفسير طبرى، ج 1، ص 17 ـ موده القربى، ص 26).
17-باب هفتم در بيان اين كه على مثل نفس رسول خدا مى باشد و حديث على از من است و من از على هستم. (ينابيع المودة، ج 1، ص 165؛ ج 1، ص 172).
18-هركس را من مولاى او هستم، پس على مولا و اولا به تصرف در امر او مى باشد؛ على [نسبت به] من مثل هارون است [نسبت به] موسى. على از من است و من از على هستم.
على [از] من [و] مثل نفس من است؛ اطاعت او اطاعت من است و معصيت او معصيت من است؛ جنگ با على عليه السلام جنگ با خداست؛ صلح و آشتى با على عليه السلام صلح و آشتى با خداست؛ دوست على عليه السلام دوست خدا و دشمن على عليه السلام دشمن خداست؛ على حجت خداست بر بندگان او، دوستى على عليه السلام ايمان است و دشمنى او كفر است؛ گروه و جمعيت على عليه السلام گروه و جمعيت خداست و گروه دشمنان على عليه السلام گروه شيطان است؛ على عليه السلام با حق است و حق با اوست و از هم جدا نمى شوند؛ على عليه السلام قسمت كننده بهشت و دوزخ است؛ كسى كه از على عليه السلام جدا شد، از من جدا شده و كسى كه از من جدا شد، از خدا جدا شده؛ شيعيان على عليه السلام [حتماً در روز قيامت جز] رستگارانند. (ينابيع المودة، ج 1، ص 172).
19-قسم به آن خدايى كه مرا به نبوت مبعوث گردانيده و بهترين خلقم قرار داده! به درستى تو يا على حجت خدايى بر خلق او و امين او بر سرّ او و خليفه خدا بر بندگان او مى باشى. (ينابيع المودة، ج 1، ص 167).
شواهد از اخبار در اتحاد پيغمبر و على عليهماالسلام
- بازدید: 4501