بيشتر از اين وقت آقايان را در مقدمه نگيرم. اينك اخذ نتيجه مى كنم به اين كه اگر عرض كردم اميرالمؤمنين عليه السلام اتحاد نفسانى با رسول اكرم صلى الله عليه و آله دارد، توجه شما به اتحاد حقيقى نرود؛ چه آن كه احدى دعوى اتحاد حقيقى ننموده و اگر كسى قائل به چنين اتحاد شود، قطعا عاطل و باطل و از درجه اعتبار ساقط است.
پس اين اتحاد از حيث مجاز است نه حقيقت و مراد از آن تساوى روح و كمالات است، نه جسم و مسلما على اميرالمؤمنين عليه السلام در جميع فضايل و كمالات و صفات، با رسول اكرم صلى الله عليه و آله مساوى بوده است، الا ما خرج بالنص والدليل.
حافظ : پس روى اين قاعده بايستى محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام هر دو پيغمبر باشند و اين گفتار شما مى رساند كه على عليه السلام هم شريك در پيغمبرى بوده و لابد نزول وحى هم از جهت تساوى بر هر دو بوده است.
داعى : الحق مغلطه فرموديد، اين قسم كه شما بيان نموديد نيست. نه ما و نه احدى از شيعيان به چنين چيزى عقيده نداريم و از شما انتظار نداشتم كه وقت مجلس را به مجادله بگيريد كه مطالب گفته تكرار گردد.
الحال عرض كردم كه در جميع كمالات متحدند، الا ما خرج بالنص والدليل. مگر آن چيزى كه به نص و دليل خارج گرديده و آن همان مقام نبوت خاصه و شرايط آن است كه از جمله نزول وحى و احكام است.
مگر بيانات ليالى ماضيه فراموش شده؟ و اگر فراموش فرموديد، به جرايد و مجلات منتشره مراجعه فرماييد، خواهيد ديد كه ما در شب هاى گذشته به اثبات رسانديم ضمن حديث منزلت كه اميرالمؤمنين عليه السلام واجد مقام نبوت بوده، ولكن در تحت تبعيت دين و شريعت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله؛ فلذا نزول وحى بر آن بزرگوار نبوده و مقام نبوتش بيش از آنچه هارون در زمان موسى عليه السلام داشته، نبوده است.
حافظ : وقتى شما قائل به تساوى جميع فضايل و كمالات شديد، لازمه اش عقيده به تساوى در نبوت و شرايط نبوت است.
داعى : در ظاهر ممكن است اين طور به نظر بيايد، ولى قدرى كه دقيق شديد تصديق خواهيد فرمود، مطلب غير از اين است كه بيان نموديد. چنانچه در ليالى ماضيه ثابت نموديم كه به حكم آيات شريفه قرآن مجيد، از براى نبوت مراتبى است. صاحبان بعض از آن مراتب، بر بعض ديگر مقام برترى دارند. چنانچه صريحا در قرآن مجيد فرمايد: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ».(1)
و اكمل از جميع مراتب انبيا مرتبه نبوت خاصه محمديه است. به همين جهت در آيه 40 سوره 33 (احزاب) مى فرمايد: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ».(2)
همان كمال نبوت اختصاصى است كه موجب خاتميت گرديده. پس در اين كمال اختصاصى، احدى راه ندارد، ولى ساير كمالات در حكم مساوات وارد است و براى ثبوت اين معنا، دلايل و براهين بسى بسيار و بى شمار است.
سيد : آيا از قرآن مجيد دليلى بر اثبات مدعا داريد.
*************************
1-فرستادگان و انبيا را زيادتى و فضيلت داديم بعضی آنها را بر بعض ديگر. (سوره بقره، آيه 253).
2-محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، لكن او رسول خدا و خاتم پيغمبران است.
اتحاد نفسانى پيغمبر و على
- بازدید: 4634