ولى اميرالمؤمنين عليه السلام به بستگان نزديك خود جز به قدر اقل احتياج نمى داد. زمانى جناب عقيل برادر بزرگ آن حضرت شرفياب خدمت آن حضرت گرديد و تقاضاى كمك بيشترى از حقوق معموله نمود. حضرت اعتنا ننمود. زياده از حد اصرار نمود كه «چون شما امروز خليفه و زمامدار امور هستيد، بايستى به ما بيشتر رسيدگى كنيد و كمك زيادترى نماييد.» حضرت براى آن كه برادر را متنبه سازد، قطعه آهنى را آهسته به آتش، گرم ساخت و به بدن عقيل نزديك نمود: فضج ضجيج ذى دنف من ألمها و كاد ان يحترق من ميسمها.(1)
حضرت فرمود: ثكلتك الثواكل يا عقيل اتئنّ من حديدة احماها انسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه أتئنّ من الاذى ولا ائن من لظى.(2)
بر آقايان باانصاف است كه در مطابقت حال اين دو خليفه و طرز عمل آنها كشف حقيقت نموده، پيرو حق و حقيقت گردند.
رأفت و عطوفت آن حضرت اختصاص به دوستان نداشته، بلكه در ابراز ملاطفت و مهربانى، دوست و دشمن نزد آن حضرت يكسان بودند.
*************************
1-ناله كرد مانند ناله كردن بيمار از درد آن آهن و نزديك بود بر اثر آن بسوزد. (جواهرالتاريخ، ج 1، ص 199).
2-مادران در سوگ تو بگريند! آيا از آهن پاره اى كه آدمى آن را براى بازى خود سرخ كرده ناله مى كنى و مرا به سوى آتشى كه خداوند قهار آن را براى خشم افروخته مى كشانى؟ آيا تو از اين رنج اندك مى نالى ولى من از آتش دوزخ ننالم؟!! (انوارالعلويه، ص 15).
ادب نمودن عقيل را هنگامى كه تقاضاى كمك بيشترى نمود
- بازدید: 4930