اگر با نظر دقت و انصاف و بى طرفى توجه كنيد، تصديق خواهيد نمود كه اولا و اليق و احق به اين رحم و شفقت و عاطفه، مولانا اميرالمؤمنين عليه السلام بوده است كه چون بر مسند خلافت ظاهرى قرار گرفت، بنابر آنچه تمام مورخين شما و مخصوصا ابن ابى الحديد مشروحا نوشته اند، بدعت ها را برطرف نمود؛ حكام و مأمورين جور و فساد و فساق بنى اميه و غيره را كه در زمان خلافت عثمان بر ايالات مسلمين به امارت برقرار نموده بودند، عزل نمود.
بعضى از سياسيون ظاهربين و دوستان علاقه مند به مقام منيع و ارجمند آن حضرت، پيشنهاد نمودند كه «چندى بگذاريد اين حكام مانند معاويه و غيره در محل خود بمانند تا شما بر امر حكومت مستقر شويد؟ آنگاه عزل آنها مانعى ندارد.» حضرت فرمودند: واللّه لا اداهن فى دينى ولا اعطى الرياء فى امرى.(1)
مرا وادار به مداهنه مى نماييد، ولى نمى دانيد در مدتى كه آنها از طرف من به حكومت برقرارند، كما فى السابق به ظلم و تعدى اشتغال دارند. جواب آنها را در محكمه عدل الهى من بايد بدهم و من چنين توانايى ندارم.
و همين عمل عزل حكام جور، سبب مخالفت عده اى جاه طلبان مانند معاويه عليه الهاويه شد و مقدمه جنگ هاى جمل و صفين فراهم آمد.
اگر موقعى كه طلحه و زبير به تقاضاى حكومت كوفه و مصر آمدند خدمت مولانا اميرالمؤمنين عليه السلام، حكومت را به آنها داده بود، از در مخالفت بر نمى خاستند و فتنه بصره و جنگ جمل را برپا نمى نمودند.
بعضى از مردمان قصيرالفكر ظاهربين، ايراد به سياستمدارى آن حضرت مى گيرند و حال آن كه مركز سياست عادلانه، آن حضرت بود، منتها سياست به معناى عمومى كه در نزد اهل دنيا معمول است كه دورويى، و ريا در اعمال و مداهنه و كذب و دروغ و مماشات با اعادى و فريب دادن آنها براى جلب منافع ظاهريه و غيره باشد، البته در نزد آن حضرت كه مجسمه عدل و انصاف و ترس از پروردگار و معتقد به روز جزا بوده، راه نداشته.
زمانى بالاى منبر، ضمن بيانات و خطابات، گريه نمود. از سبب گريه اش سؤال نمودند، فرمود: «شنيده ام عساكر معاويه بر قريه اى از قراء فايق آمده [و] خلخال از پاى يك دختر يهودى كه در جزيه و پناه اسلام است درآوردند.»
رحمدلى آن حضرت با دوست و دشمن بالسواء بود. با آن همه بدرفتارى هايى كه عثمان با آن حضرت نموده بود (كه ابى بكر و عمر گذشته از روزهاى اول خلافت ابى بكر ظاهرا ابدا ننمودند) معذلك همين كه عثمان از بالاى بام براى آن حضرت پيغام داد، در موقعى كه محصور واقع شده بود كه به على عليه السلام بگوييد نان و آب را به روى ما بسته اند، فورى حضرت نان و آب تهيه ديد و توسط دو فرزندش حسن و حسين عليهماالسلام براى او فرستاد؛ چنانچه ابن ابى الحديد در شرح نهج (2) و ديگران مفصل نوشته اند.
رأفت و مهربانى آن حضرت به دوست و دشمن مورد انكار احدى نبوده [است.] آنقدر به زنان بيچاره و يتيمان درمانده مساعدت نمود كه معروف شد به ابوالارامل والايتام والمساكين.(3) زنى را با مشك آب در دوره خلافت ظاهرى در كوچه ديد وامانده و خسته شده، مشك را از او گرفت، بدون آن كه خود را معرفى نمايد به دوش كشيده به منزل او رسانيده، آرد و خرما براى او برده و بچه هاى يتيم او را نوازش نموده و تنور نان براى آنها پخت و خيال آنها را راحت نمود.
خليفه عثمان هم به جود و سخا و بخشش شهرت پيدا نمود اما به بستگانش از قبيل ابى سفيان و حكم بن ابى العاص و مروان بن حكم و غيره از بيت المال مسلمين بدون هيج مجوز شرعى زياده از حد مى پرداخت!
*************************
1-به خدا قسم مداهنه در دين و ريا در امر نمى كنم! (الدرالتنظيم، ص 358).
2-شرح نهج البلاغة، ج 2، ص 162.
3- [يعنى پدر بيوه زنان و ايتام و مساكين]
آثار رحم و عطوفت از على بن ابى طالب عليه السلام
- بازدید: 4870