آيا اين ابى ذر نبوده است كه خداى تعالى و رسول پروردگار صلى الله عليه و آله درباره او، آن همه توصيه نمودند كه علماى بزرگ خودتان در كتب مبسوطه آن اخبار مفصله صادره از مقام رسالت را درباره او ضبط نموده اند؟
چنانچه حافظ ابو نعيم اصفهانى در حليه الاولياء (1) و ابن ماجه قزوينى در سنن (2) و شيخ سليمان بلخى حنفى در باب 59 ينابيع المودة (3) از صواعق (4) ابن حجر مكى حديث پنجم از چهل حديثى كه در فضايل اميرالمؤمنين آورده از ترمذى و حاكم با شرط صحت از بريده از پدرش و ابن حجر عسقلانى در اصابه (5) و ترمذى در صحيح (6) و ابن عبدالبر در استيعاب (7) و حاكم در مستدرك (8) و سيوطى در جامع الصغير (9) نقل نموده اند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ان اللّه امرنى بحب اربعة واخبرنى انه يحبهم قيل يا رسول اللّه سمهم لنا قال علىّ منهم يقول ذلك ثلاثا و ابوذر و مقداد و سلمان.(10)
پس معلوم شد اين چهار نفر محبوب خدا و رسول او مى باشند. آيا انصاف آقايان اجازه مى دهد كه با محبوب خدا و رسول او چنين رفتار غيرعادلانه بنمايند و نامش را رقت قلب بگذارند؟! چرا چنين نسبت ها را به ابى بكر و عمر ندادند، چون نكردند؟ لذا ثبت در تاريخ نگرديد ما هم نگفته ايم.
حافظ : آنچه مورخين نوشته اند ابى ذر مرد ناراحتى بوده [و] در شامات، به نام على ـ كرم اللّه وجهه ـ تبليغات شديدى مى نموده و مردم شامات را متوجه مقام على عليه السلام نموده بود و مى گفت: «از پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: على عليه السلام خليفه من است.» چون ديگران را غاصب و على عليه السلام را خليفه منصوص معرفى مى نمود، لذا خليفه عثمان ـ رضى اللّه عنه ـ براى حفظ اجتماع و جلوگيرى از فساد، ناچار بود او را از شامات بخواند. وقتى يك فردى بخواهد مردم را برخلاف صلاح اجتماع سوق دهد، بر خليفه عصر لازم است او را از محل انقلاب خارج نمايند.
داعى : اولاً اگر كسى حرف حقى بزند بايد او را تبعيد و زجركشش نمايند كه چرا معلومات حق خود را ظاهر مى نمايى؟ بر فرض هم يك فرد مسلمان را محاكمه نكرده و به صحت و سقم گفتار سعايت كننده نرسيده، بخواهند تبعيد يا احضار به مركز خلافت نمايند، آيا قانون مقدس اسلام چنين حكم مى نمايد كه امر نمايند پير نحيفى را سوار شتر پير بى پالان و در تحت فشار غلام شديدالغضبى حركت دهند كه شب و روز نگذارد خواب و استراحت كند كه وقتى به مقصد مى رسد، گوشت هاى پاى او ريزش نمايد؛ اين است معناى رقت قلب رحم و مروت؟
و [به] علاوه، اگر نظر خليفه حفظ اجتماع و جلوگيرى از فساد بود، پس چرا اموى هاى مفسد مانند مروان طريد و رانده رسول خدا و وليد بى دين متجاهر به فسقى كه مست نماز مى خواند و استفراغ در محراب مى نمايد و ديگران را از اطراف خود دور ننمود تا عمليات آنها موجب فساد در اجتماع و منجر به قتل خليفه نگردد.
حافظ : از كجا معلوم است كه ابى ذر راست مى گفته و معلومات حقى را ابراز مى داشته و وضع حديث از قول رسول خدا صلى الله عليه و آله نمى نموده؟
*************************
1-حليه الاولياء، ج 1، ص 190.
2-سنن ابن ماجه، ج 1، ص 53.
3-ينابيع المودة، ج 1، ص 375.
4-صواعق المحرقه، ص 122، حديث 105.
5-اصابه، ج 6، ص 161.
6-صحيح ترمذى، ج 5، ص 299، ح 28 ـ 38.
7-استيعاب، ج 2، ص 636.
8-مستدرك، ج 3، ص 130.
9-جامع الصغير، ج 1، ص 258.
10-خداوند مرا امر فرموده به دوستى چهار نفر و مرا خبر داده كه اين چهار نفر را دوست مى دارد. عرض كردند: «يا رسول اللّه نام آنها را براى ما بيان فرما!» فرمودند: «على عليه السلام و ابى ذر و مقداد و سلمان.»
ابى ذر محبوب خدا و پيغمبر و راستگوى امت بود
- بازدید: 3311