اين كه فرموديد: داعى نسبت به خليفه اهانت نمودم (ببخشيد) اين جا مغلطه نموديد يا خواستيد به اين جمله تحريك اعصاب مخالفين نماييد و حال آن كه صحبت ما راجع به خليفه جنبه اهانت نداشت، بلكه حكايت عين واقع ثبت در تاريخ را بيان نمودم و زياده از آنچه علما و مورخين بزرگ خودتان نوشته اند، چيزى نگفته و نمى گويم، ناچارم پرده را بردارم و مطلب را مشروح و واضح تر بيان نمايم تا بدبينى از ميان برود.
اين كه فرموديد: فتوحات عاليه اسلام رهين منت وجود خليفه عمر است، احدى انكار اين معنا را ننموده كه در دوره زمامدارى عمر، اسلام به فتوحات عاليه نايل آمده، ولى در عين حال نبايد فراموش نمود كه به شهادت و اقرار علماى بزرگ خودتان از قبيل قاضى ابوبكر خطيب در تاريخ بغداد (1) و امام احمد حنبل در مسند (2) و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه (3) و ديگران در تمام امور ملك و مملكت و مخصوصا لشكركشى ها، خليفه با اميرالمؤمنين على عليه السلام شور مى نمود و مطابق دستور آن حضرت رفتار مى كرد.
علاوه بر اين ها؛ فتوحات اسلام در هر دوره و زمان تفاوت پيدا مى نمود. قسمت اول فتوحات اوليه اسلام در زمان خود خاتم الانبياء بوده كه رهين منت شخص شخيص اميرالمؤمنين على عليه السلام مى بود، چه آن كه گفته اند:
سياهى لشكر نيايد به كار
و آن مرد جنگى كه مايه فخر و مباهات اسلام و مسلمين و وجودش سبب فتح و پيروزى لشكر اسلام بود، اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليهالسلام بود كه اگر در جنگى حاضر نمى شد، فتح حاصل نمى گرديد؛ چنانچه در خيبر كه آن حضرت درد چشم داشت و نمى توانست به ميدان برود، پى درپى مسلمين شكست خوردند، تا زمانى كه آن حضرت به دعاى رسول اكرم صلى الله عليه و آله شفا يافت و حمله به دشمن نمود و فتح قلاع خيبر به دست آن حضرت واقع شد.
و در غزوه احد كه مسلمين همگى فرار نمودند، فقط على عليه السلام بود كه به يارى پيغمبر استقامت نمود تا منادى غيبى ندا در داد: لا سيف الا ذوالفقار لا فتى الا علىّ.(4)
و اما قسمت دوم، فتوحات بعد از وفات خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله مى باشد كه تماما رهين منت شجعان نامى و سرداران زبردست بزرگ اسلام و نقشه كشى و كاردانى آنها بوده است كه در ميدان هاى جنگ، مقابل دشمنان قوى، شجاعت و فداكارى و جانبازى مى نمودند تا بر آنها غالب مى آمدند.
ولى صحبت ما در اطراف فتوحات اسلامى نبوده كه در زمان خلافت خلفا مخصوصا زمان خليفه عمر واقع شد، بلكه در موضوع شدت و شجاعت و غلظت شخصى خليفه عمر بن الخطاب بود كه عرض كردم در تاريخ سابقه ندارد.
حافظ : اين اهانت نيست كه شما مى فرماييد، خليفه عمر ـ رضى اللّه عنه ـ از ميدان جنگ فرار كرده و عمل او موجب شكست مسلمانان گرديد.
داعى : اگر نقل وقايع تاريخى اشخاص اهانت است، اين نوع از اهانت را علماى بزرگ و مورخين خودتان نقل نموده اند و داعى نگفتم، مگر آنچه را كه مورخين خودتان ثبت نموده اند. اگر ايراد و اشكال داريد به علماى خودتان بنماييد كه اين وقايع را ثبت و ضبط نموده اند.
حافظ : در كجا علماى ما نوشته اند كه خليفه عمر ـ رضى اللّه عنه ـ از ميدان جنگ فرار كرد و در كجا سبب شكست مسلمين گرديد؟
*************************
1-تاريخ بغداد، ج 11، ص 332.
2-مسند احمد، ج 5، ص 322.
3-شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 278.
4-نيست شمشيرى مگر ذوالفقار و نيست جوانمردى مگر على عليه السلام.