از جمله فقيه گنجى شافعى در باب 57 كفايه الطالب (1) فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام بعد از نقل اخبارى مسندا خبر حذيفة بن اليمان را كه ديگران از علماى شما هم نقل نموده اند، ذكر نموده كه روزى عمر با او ملاقات نمود. سؤال كرد: «چگونه صبح كردى؟» حذيفه گفت: اصبحت واللّه اكره الحق واحب الفتنة واشهد بمالم اره واحفظ غير المخلوق واصلّى على غير وضوء ولى فى الارض ما ليس للّه فى السماء.(2)
عمر از اين كلمات غضبناك گرديد، خواست او را اذيت كند. در همان بين اميرالمؤمنين على عليه السلام رسيد [و] آثار غضب را در صورت عمر ديد، فرمود: «از چه جهت غضبناكى.» قضيه را نقل نمود، حضرت فرمود: «مطلب مهمى نيست تمام را صحيح گفته؛ مراد از حق كه از او كراهت دارد، مرگ است و مراد از فتنه كه دوست مى دارد، مال و اولاد است و اين كه گفته شهادت مى دهم به چيزى كه نديده ام؛ يعنى شهادت مى دهم به وحدانيت خدا و مرگ و قيامت و بهشت و دوزخ و صراط كه هيچكدام را نديده است و اين كه گفته، حفظ مى كنم غيرمخلوق را، مرادش قرآن است كه مخلوق نيست و اين كه گفته بدون وضو صلوات مى فرستم؛ يعنى صلوات به رسول خدا كه جايز است بى وضو صلوات فرستادن و اين كه گفته، براى من است در زمين چيزى كه نيست براى خدا در آسمان؛ يعنى براى من زوجه اى است كه خداى تعالى مبراى از زوجه و اولاد مى باشد.
عمر گفت: كاد يهلك ابن الخطاب لولا على بن ابى طالب.» (3)
آنگاه مؤلف گنجى گويد: «اين مطلب (كه خليفه مى گفت: اگر على عليه السلام نبود عمر هلاك مى شد) ثابت است نزد اهل خبر و جمع كثيرى از اهل سير او را نقل نموده اند.»
و صاحب مناقب گويد: «مكرر خليفه عمر ـ رضى اللّه عنه ـ مى گفت: لاعشت فى امة لست فيها اباالحسن.» (4)
و نيز مى گفت: عقمت النساء ان يلدن مثل على بن ابى طالب.(5)
و محمد بن طلحه شافعى در مطالب السؤول و شيخ سليمان بلخى حنفى در باب 14 ينابيع المودة از ترمذى نقلاً از ابن عباس خبر مفصلى نقل نموده كه در آخر خبر گويد: كانت الصحابه ـ رضى اللّه عنهم يرجعون اليه عليه السلام فى احكام الكتاب و ياخذون عنه الفتاوى كما قال عمر بن الخطاب رضى اللّه عنه فى عدة مواطن لولا على لهلك عمر ـ و قال صلى اللّه عليه و آله اعلم امتى على بن ابى طالب.(6)
پس با اين مختصر بيانى كه به مقتضاى وقت مجلس نموديم، تصديق مى فرماييد كه در مناظرات دينى و مباحثات علمى ابدا شدت و غلظتى از خليفه عمر ديده نشد؛ بلكه خود اقرار و اعتراف به عجز داشته و تصديق مى نموده كه على عليه السلام فريادرس او بوده و از مهالك او را نجات مى داده تا آنجا كه متعصبين از علماى شما مانند ابن حجر مكى در فصل سيم صواعق محرقه نقلاً از ابن سعد آورده كه عمر مى گفت: يَتَعَوَّذُ باللّه من معضلة ليس لها ابوالحسن يعنى عليا عليه السلام.(7)
*************************
1-كفايه الطالب، ص 218.
2-صبح كردم در حالتى كه اكراه دارم از حق و دوست مى دارم فتنه را و شهادت مى دهم به چيزى كه نديده ام او را و حفظ مى نمايم غيرمخلوق را و صلوات مى فرستم بدون وضو و براى من است در زمين چيزى كه نيست براى خدا در آسمان.
3-نزديك بود عمر هلاك شود اگر على نرسيده بود. كفايه الطالب، ص 218.
4-نباشم در امتى كه تو در آن امت نباشى يا اباالحسن كنيه على عليه السلام بود. (كفايه الطالب، ص 219 ـ المناقب، ص 97).
5-عقيمند زنان [كه] بزايند مثل و مانند على بن ابى طالب عليه السلام. (شرح نهج البلاغة، ج 11، ص 260، باب 220).
6-اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله در احكام قرآن مراجعه به على عليه السلام مى نمودند و اخذ فتاوا از او مى كردند؛ چنانچه عمر بن الخطاب در محل هاى عديده مى گفت: «اگر على نبود هلاك شده بودم، و رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود اعلم و داناترين امت من على بن ابى طالب است.» مطالب السؤول، ج 1، ص 66 ـ ينابيعالمودة، ج 1، ص 216.
7-به خدا پناه مى برم از معضله و امر پيچيده اى كه ابوالحسن يعنى على در او نباشد! (صواعق المحرقه، ص 127، فصل سوم، باب 9).
اشاره به بعض مواردى كه على عليه السلام خلفا را نجات داده و آنها اقرار نمودند كه اگر على نبود، هلاك شده بودند
- بازدید: 2616