داعى: ابن مغازلى فقيه شافعى در مناقب (1) و جلال الدين سيوطى در تفسير درالمنثور (2) و امام اصحاب حديث، احمد ثعلبى در تفسير كشف البيان (3) و سبط ابن جوزى در تذكرة خواص الامه (4) ضمن نزول آيه ولايت نقل مى نمايند از ابى ذر غفارى و اسماء بنت عميس (زوجه ابى بكر) كه گفتند:
روزى نماز ظهر را در مسجد به جاى آورديم و رسول اكرم صلى الله عليه و آله حاضر بوده، سائلى برخاست [و] سؤال نمود، احدى به او چيزى نداد. على عليه السلام در ركوع نماز بود با دست اشاره به انگشت خود نمود، سائل انگشتر را از انگشت او بيرون آورد. پيغمبر صلى الله عليه و آله ديد آن قضيه را؛ پس سر مبارك به سمت آسمان بلند نمود، عرض كرد: اللهم ان اخى موسى سئلك فقال رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى ـ الاية الى قوله ـ واشركه فى امرى فانزل عليه قرآنا ناطقا سنشد عضدك باخيك ونجعل لكما سلطانا فلايصلون اليكما؛ يعنى پروردگارا! برادرم موسى از تو سؤال نمود و گفت: «خدايا گشاده گردان براى من سينه مرا و آسان كن براى من امر و كار را در تبليغ رسالت.» تا آنجا كه گفت: «شريك ساز برادرم هارون را در كار من؛» پس نازل فرمود بر آن حضرت آيه اى را كه به موسى فرموده بود، ما تقاضاى تو را پذيرفتيم و به همدستى و وزارت برادرت هارون، بازويت را بسيار قوى مى گردانيم و به شما در عالم قدرت و حكومت مى دهيم كه هرگز به شما دست نيابند.
آنگاه عرض كرد: اللهم و انا محمد صفيك و نبيك فاشرح لى صدرى و يسرلى امرى واجعل لى وزيرا من اهلى عليا اشدد به ازرى؛ يعنى پروردگارا! من محمد برگزيده و پيغمبر تو هستم، پس گشاده گردان سينه مرا و آسان كن براى من امر مرا و قرار بده براى من وزيرى از اهل من كه آن على عليه السلام [و] باشد قوى گردان به وجود او پشت مرا.
ابى ذر گويد: به خدا قسم هنوز دعاى پيغمبر تمام نشده بود، جبرئيل نازل شد و آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ» ـ الخ را بر آن حضرت قرائت نمود.» ـ انتهى.
معلوم شد دعاى پيغمبر صلى الله عليه و آله مستجاب [شد] و على عليه السلام (مانند هارون براى موسى) به وزارت رسول اكرم صلى الله عليه و آله برقرار گرديد.
و محمد بن طلحه شافعى در مطالب السؤول (5) با شرح مفصلى اشاره به اين معنا مى نمايد.
و حافظ ابونعيم اصفهانى در كتاب منقبه المطهرين و شيخ على جفرى در كنزالبراهين و امام احمد بن حنبل در مسند (6) و سيد شهاب الدين در توضيح الدلائل (7) و جلال الدين سيوطى در درالمنثور (8) و ديگران از اكابر علماى شما كه به واسطه ضيق وقت از ذكر نام آنها خوددارى مى شود، در مصنفات و مؤلفات خود اين حديث را نقل نموده اند. بعضى از اسماء بنت عميس (زوجه ابى بكر) و بعضى از ديگران صحابه، تا مى رسد به ابن عباس (حبر امت) ـ رضوان اللّه عليه ـ كه گفت: اخذ رسول اللّه صلى الله عليه و آله بيدى و بيد على بن ابى طالب فصلى اربع ركعات؛ يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله دست من و على را گرفت پس چهار ركعت نماز گزارد، آنگاه دست به سوى آسمان بلند نموده، عرض كرد: اللهم سئلك موسى بن عمران وانا محمد اسئلك ان تشرح لى صدرى وتيسر لى امرى وتحل عقدة من لسانى يفقهوا قولى واجعل لى وزيرا من اهلى عليا اشدد به ازرى واشركه فى امرى؛ پرورگارا! موسى بن عمران از تو سؤال نمود (برادرش هارون را براى وزارت و شركت در امر نبوت و ابلاغ رسالت)، من هم كه محمد هستم، درخواست مى نمايم كه گشاده گردانى سينه مرا و آسان نمايى امر مرا و باز نمايى گره را از زبان من، تا بفهمند حرف مرا و قرار بده براى من وزيرى از اهل من و آن على بن ابى طالب است؛ محكم كن به او پشت مرا و شريك قرار بده او را در كار من (كه رسالت و ابلاغ حقايق باشد).
ابن عباس گفت:
صداى منادى را شنيدم كه گفت: يا احمد قد اوتيت ما سئلت؛ يا احمد به تو عطا كرديم آنچه سؤال نمودى. آنگاه رسول اكرم صلى الله عليه و آله دست على را گرفت فرمود: «دست ها را به سوى آسمان بردار و از خداى خودت درخواست بنما كه چيزى به تو عطا فرمايد.» پس على دست ها را بلند نموده، عرض كرد: اللهم اجعل لى عندك عهدا واجعلنى عندك ودا؛ پروردگارا قرار بده براى من نزد خودت عهدى و پديدآور براى من در نزد خودت محبت و مودت را. پس جبرئيل نازل گرديد و اين آيه شريفه (آخر سوره مريم) را آورد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا».(9)
اصحاب از اين قضيه تعجب نمودند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مما تعجبون ان القرآن اربعة ارباع فربع فينا اهل البيت خاصا و ربع حلال و ربع حرام و ربع فرائض و احكام واللّه انزل فى علىّ عليه السلام كرائم القرآن؛(10)
از چه چيز تعجب مى كنيد قرآن چهار قسمت است: يك ربع قرآن مخصوص ما اهل بيت است و يك ربع قرآن حلال و يك ربع حرام و يك ربع فرايض و احكام است. به خدا قسم نازل گرديده درباره على كرائم قرآن مجيد! انتهى.
شيخ : بر فرض صحت، حديث اختصاص به على ـ كرم اللّه وجهه ـ ندارد، بلكه همين حديث درباره دو خليفه عظيم الشأن ابوبكر و عمر ـ رضى اللّه عنهما ـ صادر گرديده، چنانچه قزعة بن سويد از ابن ابى مليكه از ابن عباس نقل نموده كه رسول اللّه فرمود: ابوبكر و عمر منى بمنزلة هارون من موسى.
داعى : اگر آقايان قدرى فكر مى نموديد و به رجال روات مراجعه مى نموديد، خود را به زحمت نمى انداختيد كه گاهى به قول آمدى و گاهى به قول قزعه كذاب جعال استشهاد نماييد، و حال آن كه اكابر علماى خودتان او را مردود و احاديث منقوله او را غيرقابل قبول آورده اند، مخصوصا علامه ذهبى در ميزان الاعتدال در ترجمه حالات قزعة بن سويد و عمار بن هارون، منكر اين حديث گرديده و گويد:
هذا كذب، (11) پس وقتى قزعه، مردود علماى خودتان گرديد، حديثى هم كه از او نقل گرديد، مردود مى باشد.
بر فرض تسليم آقايان، مطابقه كنيد روايت قزعه را با سلسله رواتى كه ما نقل نموديم از اكابر علماى خودتان، ـ گذشته از جميع علماى شيعه ـ كه به نحو تواتر مسلم نقل نموده اند، آنگاه منصفانه قضاوت كنيد كه كداميك از اين دو حديث قابل قبول است.
(سخن كه به اينجا رسيد، به ساعت ها نظر كرده، گفتند؛ ما خيلى سرگرم صبحت شديم و از خود غافل. مدتى است شب از نصف گذشته، خوب است بقيه حرف ها در همين موضوع بماند براى فردا شب، برخاستند شب به خير گفته، به سلامت تشريف بردند).
*************************
1-مناقب، ص 203.
2-درالمنثور، ج 2، ص 293 ـ 294.
3-كشف البيان، ج 3، ص 165.
4-تذكره الخواص، ص 15.
5-مطالب السؤول، ج 1، ص 96.
6-مسند احمد، ج 1، ص 173.
7-توضيح الدلائل، ص 311.
8-درالمنثور، ج 4، ص 295.
9-آنان كه ايمان آوردند و نيكوكار شدند، خداى رحمان آنها را محبوب مى گرداند يعنى محبت و مودت آن را در دل هاى مسلمين افكند. (تفسير آلوسى، ج 16، ص 186).
10-مناقب ابن مغازلى، ص 202، ح 375.
11-ميزان الاعتدال، ج 3، ص 170 و 171.
تقاضا نمودن پيغمبر على را براى وزارت خود
- بازدید: 2635