داعى: ابوبكر محمّد بن جعفر المطيرى و ابواليث نصر بن محمد السمرقندى الحنفى در كتاب (مجالس) و محمد بن عبدالرحمن ذهبى در (رياض النضره (1)) و مولى على متقى در (كنزالعمال(2)) و ابن صباغ مالكى در فصول المهمه (3) نقلاً از خصايص و امام الحرم در (ذخائرالعقبى) (4) و شيخ سليمان بلخى حنفى در ينابيع المودة (5) و ابن ابى الحديد در شرح نهج (6) از نقض العثمانيه شيخ ابوجعفر اسكافى با مختصر اختلافى در الفاظ از ابن عباس (حبر امت) نقل نموده اند كه گفت: روزى عمر بن الخطاب گفت: واگذاريد نام على را (يعنى آن قدر از على غيبت نكنيد)؛ زيرا من شنيدم از پيغمبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: در على سه خصلت است (كه اگر يكى از آنها براى من كه عمر هستم بود، دوست تر مى داشتم از هرچه آفتاب بر او مى تابد). آنگاه گفت: كنت أنا و ابوبكر و ابوعبيدة بن الجراح و نفر من اصحاب رسول اللّه و هو متكىء على علىّ بن ابى طالب حتى ضرب بيده مَنْكَبِهِ ثم قال انت يا على اول المؤمنين ايمانا و اولهم اسلاما ثم قال انت منى بمنزلة هارون من موسى و كذب علىّ من زعم انه يحبنى و يبغضك.(7)
آيا رد قول خليفه عمر در مذهب شما جايز است؟ اگر جايز نيست، پس چرا اظهار عقيده و توجه به قول سخيف آمدى معلوم الحال مى نماييد.
*************************
1-رياض النضرة، ج 2، ص 177.
2-كنزالعمال، ج 13، ص 122، ح 36392.
3-فصول المهمة، ص 125.
4-ذخائرالعقبى، ص 58 و 77.
5-ينابيع المودة، ج 2، ص 146 و 169.
6-شرح نهج البلاغة، ج 3، ص 258.
7-من و [ابوبكر و] بوعبيده جراح و عده اى از اصحاب حاضر بوديم، رسول اكرم صلى الله عليه و آله تكيه داده بود بر على بن ابى طالب عليه السلام تا آن كه زد بر شانه هاى على عليه السلام و فرمود: «تو يا على، اول مؤمنين هستى از حيث ايمان و اول مسلمين هستى از حيث اسلام»، آنگاه فرمود: «يا على، تو از من به منزله هارونى از موسى و دروغ گفته است بر من، كسى كه گمان مى كند مرا دوست مى دارد در حالى كه تو را دشمن مى دارد.» كنزالعمال، ج 13، ص 117.
سند حديث منزلت از عمر بن الخطاب
- بازدید: 3706