داعى : البته آقايان مى دانيد كه شيعه لغتاً به معنى پيرو است. شيعة الرجل؛ پيروان و يارى دهندگان مردند؛ و فيروزآبادى كه از اكابر علماى شماست در قاموس اللغة گويد: و قد غلب هذا الاسم على من يتولى عليا و اهل بيته حتى صار اسما لهم خاصا.(1)
عين همين معنى را ابن اثير در نهاية اللغة (2) [نقل] نموده است.
ولى اشتباهى كه شما نموديد، عمدا يا سهوا يا به واسطه عدم احاطه بر تفاسير و اخبار و واقع شدن تحت تأثير گفتار اسلاف بدون دليل و برهان فرموديد، لفظ شيعه و اطلاق آن بر پيروان على و اهل بيت رسالت عليهم السلام از زمان عثمان پيدا شده و واضع آن عبداللّه بن سباى يهودى بوده، و حال آن كه اين طور نيست. بلكه طبق اخبار معتبره مندرجه در كتب و تفاسير خودتان، شيعه اصطلاحى به معنى پيرو على بن ابى طالب عليه السلام از زمان خود خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله بوده، و واضع لفظ شيعه بر پيروان على عليه السلام برخلاف فرموده شما شخص خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله بوده و اين كلمه بر زبان خود صاحب وحى جارى شده، همان پيغمبرى كه خدا در آيه 3 و 4 از سوره 53 (النجم) درباره او فرموده: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى» (3)؛ اتباع و پيروان على عليه السلام را شيعه و رستگار و ناجى ناميده است.
حافظ : در كجا همچون چيزى هست كه ما تا به حال نديده ايم.
داعى : شما نديده ايد يا نخواسته ايد ببينيد يا ديده ايد و صلاح مقام خود را در اعتراف به حقيقت نمى دانيد و يا ملاحظه اتباع و مريدان خود را مى نماييد. ولى ما ديده ايم و حق پوشى را هم صلاح دين و دنياى خود نمى دانيم؛ براى آن كه خداوند متعال در دو آيه از قرآن مجيد، صريحا كتمان كنندگان حق را ملعون و اهل آتش خوانده [است]:
اول، در آيه 159 از سوره 2 (بقره) فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ».(4)
دوم، در آيه 174 همان سوره فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنا قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ».(5)
حافظ : آيات شريفه حق است و البته اگر كسى كتمان حق بنمايد مشمول همين آيات مى باشد، ولى ما تاكنون حقى را نشناخته ايم كه كتمان بنماييم و البته بعد از معرفت هر حقى اگر كتمان بنماييم ما هم در حكم همين آيات خواهيم بود و اميداوريم كه هيچ وقت در حكم آيات قرار نگيريم.
داعى : اينك به لطف و عنايت خداوند منّان و توجهات خاصه خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله تا آنجا كه مقدور داعى مى باشد، حق را كه اظهر من الشمس است، از زير پرده استتار بيرون مى آوريم و بر برادران عزيزم ـ اشاره به اهل تسنن حاضر در مجلس ـ ظاهر مى كنم. اميدوارم آيتين شريفتين پيوسته در مقابل روى ما باشد. نكند خداى نكرده عادت و تعصب غالب آيد و كتمان حقى بشود.
حافظ : خدا را شاهد مى گيريم هر ساعتى كه حقى بر من ظاهر شود جدال نمى نمايم چون جناب عالى با حقير معاشرت ننموده ايد و از اخلاقم آگاهى نداريد. به قدرى جدى هستم و سعى مى كنم كه بر هواى نفس غالب آيم و هرگاه شما ديديد كه حقير در مقابل بيانى ساكت شدم، بدانيد كه در آن موضوع كاملاً روشن شده ام، اگر راهى هم براى مجادله و مغلطه و غلبه در مطالب داشته باشم، جدال نمى كنم و اگر در جدال بر آمدم، قطعا مشمول همين دو آيه خواهم بود. الحال حاضر براى استماع بيانات حق شما هستم. اميد است خداوند ما و شما را راهنماى حق گردد.
*************************
1-غالب شده است، اسم شيعه بر هر كس كه دوست بدارد على عليه السلام و اهل بيت او را، تا آن كه گشته است شيعه مخصوصا اسم از براى ايشان قاموس اللغه، ج 3، ص 62.
2-نهاية اللغة، ج 2، ص 519.
3-هرگز به هواى نفس سخن نمى گويد؛ سخن او هيچ غير وحى خدا نيست.
4-آن كسانى كه آيات واضحه اى كه براى هدايت خلق فرستاديم، كتمان نموده و بعد از آن كه براى هدايت مردم در كتاب بيان كرديم، پنهان داشتند، خدا و (تمام جن و انس و ملائكه) آنها را لعن مى كنند.
5-آن كسانى كه پنهان داشتند و كتمان نمودند آياتى را كه نازل نموديم از كتاب آسمانى و آنها را به بهاى اندك فروختند، جز آتش جهنم نصيب آنها نباشد و در قيامت خدا از [ روى ] خشم، با آنها سخن نگويد و از پليدى عصيان پاك نگردند و آنان را عذاب دردناك خواهد بود.
در معنى شيعه و حقيقت تشيع
- بازدید: 2837