ليله جمعه 23 رجب 1345 ه. ق
آقاى حافظ (1) محمد رشيد و شيخ عبدالسلام و سيد عبدالحى و عده اى ديگر از علما و بزرگان آنها از طبقات مختلفه در ساعت اول شب وارد شدند. زياده از حد با آنها گرم گرفته و با روى خوش و خندان از واردين محترم پذيرايى نموديم. گرچه آنها خيلى گرفته و ملول بودند، ولى چون داعى نظر خصوصى و تعصب و عناد جاهلانه نداشتم، به وظيفه اخلاقى خود عمل مى نمودم. در حضور جمع كثيرى از محترمين فريقين (شيعه و سنى) مذاكرات شروع شد. طرف صحبت رسما جناب حافظ محمد رشيد بودند، گاهى هم ديگران با اجازه وارد صحبت مى شدند.
در جرايد از داعى به نام «قبله كعبه» كه از القاب مهمه مرسومه روحانيت در هندوستان است، تعبير نموده، ولى در اين صفحات يادداشت اين كلمه را تغيير داده، از خود به داعى و از جناب حافظ محمد رشيد به حافظ تعبير مى كنيم.
حافظ : قبله صاحب، از زمان تشريف فرمايى شما به پيشاور و بيانات منبرى شما، مجالس بحث و گفتگو و اختلاف بسيار شده، چون بر ما لازم است كه براى رفع اختلاف قيام نماييم، اين است كه طى طريق نموده، براى رفع شبهات به پيشاور آمده و امروز را در امام باره (حسينيه) كاملاً مستمع كلمات و بيانات شما بوديم. سحر بيانات شما را بيش از آنچه شنيده بوديم، ديديم. امشب هم به فيض ملاقات نايل آمديم؛ چنانچه ميل داشته باشيد، وارد صحبت شويم و قدرى با شما صحبت اساسى نماييم.
داعى : با كمال ميل براى اصغاى (گوش دادن) كلمات و فرمايشاتتان حاضرم ولى به يك شرط كه آقايان لطفا ديده تعصب و عادت را بسته و با نظر انصاف و علم و منطق مانند دو برادر براى حل شبهات صحبت كنيم. مجادلات و تعصبات قومى را به كنار بگذاريم.
حافظ : فرمايش شما بسيار بجاست. بنده هم يك شرط دارم، اميد است كه مورد قبول واقع شود كه در مكالمات فيمابين از دلايل قرآنيه تجاوز ننماييم.
داعى : اين تقاضاى شما مورد قبول عقلا و علما نمى باشد؛ يعنى علماً و عقلاً مردود است؛ براى آن كه قرآن مجيد كتاب مقدسى است موجز و مجمل و مختصر كه معانى عاليه آن محتاج به بيان مبيّن است و ما ناچاريم در اطراف كليات قرآن مجيد به اخبار و احاديث معتبره استشهاد نماييم.
حافظ : صحيح است فرمايشى است متين، ولى در مواقع لزوم تقاضا دارم به اخبار و احاديث مجمع عليه استشهاد نماييم و از كلمات و مسموعات عوام اجتناب نماييم و نيز براى آنكه ملعبه (بازيچه) ديگران واقع نشويم، از تندى و عصبانيت خوددارى نماييم.
داعى : اطاعت مى شود، بسيار كلام بجايى فرموديد. از اهل علم و دانش مخصوصا مثل داعى كه افتخار سيادت و انتساب به رسول اللّه را دارم، سزاوار نيست كه برخلاف سيره و سنت جد بزرگوارم رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه واجد تمامى حسن اخلاق و مخاطب آيه شريفه «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (2) بوده، برخلاف دستور قرآن مجيد عمل نموده، خداوند متعال مى فرمايد: «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ».(3)
حافظ : ببخشيد! چون انتساب خود را به رسول اللّه صلى الله عليه و آله ضمن گفتارتان بيان نموديد و همين طور هم معلوم و مشهور است، ممكن است تقاضاى بنده را بپذيريد. براى مزيد بينايى ما، شجره نسب خود را بيان فرماييد كه بدانيم نسب شما از چه طريق به پيغمبر منتهى مى شود.
*************************
1-از براى معناى «حافظ» در اصطلاح اهل حديث اطلاقاتى است؛ از جمله: حافظ كسى را گويند كه احاطه علمى بر صد هزار حديث متناً و اسناداً داشته باشد و ديگر حافظ كسى را گويند كه حافظ كتاب خدا و سنت رسول باشد. به همين جهت بسيارى از علماى شيعه و سنى را حافظ مى خوانند و به همين اطلاق معروف مى باشند.
2-به درستى كه تو صاحب خُلق عظيم مى باشى سوره قلم، آيه 4.
3-[اى رسول ما] خلق را به حكمت برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت نما و مجادله كن با آنها با بهترين طريق به نحو احسن؛ آيه 125 سوره 16 نحل.
جلسه اول
- بازدید: 3201