فرازهایى از رساله حقوق حضرت زين العابدين عليه السلام

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

پس اخبار در بيان آن حقوق و بيان تأكيد اداء آنها؛ و بيان كثرت فضل و ثواب آنها، و بيان شدّت ذمّ ترك آنها؛ بسيار است، و لكن در اينجا به ذكر آنچه در كتاب مستطاب « مكارم الاخلاق » از حضرت امام زين العابدين صلوات الله عليه در بيان همه حقوقى كه از هر جهت به انسان تعلّق مى گيرد؛ اكتفا مى شود.
حضرت بعد از ذكر بعضى از حقوق از خداوند عزّوجلّ و از اعضاء و جوارح و از عبادات فرمود:
(و حقّ السلطان: أن تعلم أنّك جعلت له فتنة، و أنّه مبتلى فيك بما جعل الله عزّوجلّ له عليك من السلطان، و أنّ عليك أن لا تتعرض لسخطه فتلقى بيدك إلى التهلكة، و تكون شريكاً له فيما يأتي إليك من سوء.
و حقّ سائسك بالعلم: التعظيم له، و التوقير لمجلسه، و حسن الاستماع إليه، و الإقبال عليه، و أن لا ترفع صوتك، و أن لا تجب أحداً يسئله عن شىء حتّى يكون هو الّذي يجيب، و لا يحدث في مجلسه أحداً و لاتغتاب عنده أحداً، و أن تدفع عنه إذا ذكر عندك، و أن تستر عيوبه و تظهر مناقبه، و لا تجالس له عدوّاً و لاتعادي له وليّاً، فإذا فعلت ذلك شهد لك ملائكة الله بأنّك قصدته و تعلّمت علمه لله جلّ اسمه لا للناس.
و أمّا حقّ سائسك بالملك: فأن تطيعه و لا تعصيه إلاّ فيما يسخطك الله عزّوجلّ، فإنّه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق.
و أمّا حقّ رعيتك بالسلطان: فأن تعلم أنّهم صاروا رعيّتك لضعفهم و قوّتك، فيجب أن تعدل فيهم و تكون لهم كالوالد الرحيم، و تغفر لهم جهلهم و لا تعاجلهم بالعقوبة، و تشكر الله عزّوجلّ على ما أتاك من القوّة عليهم.
و أمّا حقّ رعيتك بالعلم: فأن تعلم أنّ الله عزّوجلّ إنّما جعلك قيّماً لهم فيما أتاك من العلم و فتح لك من خزائنه فإن أحسنت في تعليم الناس و لم تخرق بهم و لم تتحبر عليهم زادك الله من فضله، و إن أنت منعت الناس علمك أو خرقت بهم عند طلبهم العلم منك كان حقّاً على الله عزّوجلّ أن يسلبك العلم و بهائه و يسقط من القلوب محلّك.
و أمّا حقّ الزوجة: فأن تعلم أنّ الله عزّوجلّ جعلها لك سكناً و اُنساً، فتعلم أنّ ذلك نعمة من الله عليك فتكرمها و ترفق بها و إن كان حقّك عليها أوجب فإنّ لها عليك أن ترحمها لأنّها أسيرك و تطعمها و تكسوها، و اذا جهلت عفوت عنها.
و أمّا حقّ مملوكك: فأن تعلم أنّه خلق ربك و ابن أبيك و اُمّك و لحمك و دمك لم تملكه لأنّك صنعته دون الله عزّوجلّ و لا خلقت شيئاً من جوارحه، و لا أخرجت له رزقاً و لكن الله عزّوجلّ كفاك ذلك ثمّ سخّره لك و أئتمنك عليه و استودعك إيّاه ليحفظ لك ما يأتيه من خير إليه، فأحسن إليه كما أحسن الله إليك، و إن كرهته استبدله و لا تعذّب خلق الله عزّوجلّ، و لاقوّة إلاّ بالله.
و أمّا حقّ اُمّك: فأن تعلم أنّها حملتك حيث لا يتحمّل أحد أحداً، و أعطتك من ثمرة قلبها مالايعطي أحد أحداً، و وقيك بجميع جوارحها و لم تبال أن تجوع و تطعمك و تعطش و تسقيك و تعرى و تكسوك و تضحى و تظلّك و تهجر النوم لأجلك، و وقيك الحرّ و البرد و لتكون لها فإنّك لا تطيق شكرها إلاّ بعون الله و توفيقه.
و أمّا حقّ أبيك: فأن تعلم أنّه أصلك، و أنّك لولاه لم تكن، فمهما رأيت في نفسك ما يعجبك فاعلم أنّ أباك أصل النعمة عليك فيه فأحمد الله و أشكره على قدر ذلك، و لاقوّة إلاّ بالله.
و أمّا حقّ ولدك: فأن تعلم أنّه منك و مضاف إليك في عاجل الدنيا بخيره و شرّه، و أنّك مسئول عمّا وليته من حسن الأدب و الدلالة على ربّه عزّوجلّ و المعونة له على طاعته فاعمل في أمره عمل من يعمل أنّه مثاب على الإحسان إليه معاقب على الإسائة إليه. إلى أن قال (عليه السلام):
و أمّا حقّ ذى المعروف عليك: فأن تشكره و تذكر معروفه، و تكسبه المقالة الحسنة و تخلص له الدعاء فيما بينك و بين الله عزّوجلّ، فإذا فعلت ذلك كنت قد شكرته سرّاً و علانيةً، ثمّ إن قدرت على مكافاته يوماً كافاته. إلى أن قال (عليه السلام):
و أمّا حقّ جارك: فحفظه غائباً، و إكرامه شاهداً، و نصرته إذا كان مظلوماً، و لاتتبع له عورة فإن علمت عليه سوء سترته عليه، و إن علمت أنّه يقبل نصيحتك فنصحته فيما بينك و بينه، و لا تسلمه عند شدّته، و تقيل عثرته، و تغفر ذنبه، و تعاشره معاشرة كريمة، و لا قوّة إلاّ بالله.
و أمّا حقّ الشريك: فإن غاب كفيته، و إن حضر رعيته، و لاتحكم دون حكمه و لاتعمل برأيك دون مناظرته، و تحفظ عليه من ماله و لا تخونه فيما عزّ أو هان من أمره، فإنّ يد الله عزّوجلّ على الشريكين مالم يتخاونا، و لا قوّة إلاّ بالله) (1).
و ما حصل ترجمه اين فرمايشات آنكه:
حقّ سلطان آن است كه بدانى تو سبب امتحان او شده اى، و او درباره توامتحان گرديده است به سبب آنچه خداوند سلطنت داشتن او را بر تو قرار داده است، و بدرستيكه بر عهده تو است آنكه خود را در معرض سخط و غضب او؛ در نياورى تا آنكه خود را به دست خود در مهلكه انداخته باشى، و با او در گناه آن بدى كه از او نسبت به تو واقع شود شريك شوى.
و حقّ صاحب اختيار تو در علم؛ تعظيم نمودن از براى او است، و احترام مجلس او را نگه دارى، و به جانب او خوب گوش كنى، و توجه خود را براى او قرار دهى، و آنكه بر او صداى خود را بلند ننمائى، و آنكه هر كس كه چيزى را از او سئوال نمايد تو جواب ندهى؛ تا آنكه خود او جواب دهد، و آنكه حال كسى را در مجلس او بيان نكنى، و آنكه غيبت كسى را نزد او ننمائى، و آنكه هرگاه او نزد تو به بدى و عيبى ياد شود؛ دفع نمائى، و آنكه عيبهاى او را بپوشانى، و فضيلت هاى او را ظاهر نمائى، و آنكه با دشمن او مجالست نكنى، و با دوست او دشمنى نورزى.
پس هرگاه چنين كردى ملائكه خداوند براى تو شهادت مى دهند به آنكه تو به جانب او توجه كرده اى، علم او را از براى خداوند جلّ اسمه ياد گرفته اى نه از براى مردم.
و امّا حقّ صاحب اختيار تو؛ بواسطه مالك بودن او تو را ــ يعنى بردگى ــ آن است؛ كه امر و نهى او را اطاعت كنى، و جز در آنچه موجب غضب خداوند شود؛ مخالفت ننمائى، بواسطه آنكه حقّ طاعت و فرمان دادنى براى هيچ مخلوقى در چيزى كه مخالفت و نافرمانى خالق به آن حاصل شود؛ نيست.
و امّا حقّ رعيّت تو كه سلطنت بر آنها دارى؛ آن است كه بدانى آنكه آنها بواسطه ضعف حالشان و توانائى تو; رعيت تو شده اند، پس واجب است كه ما بين آنها به طريقه عدل رفتار كنى، و از براى آنها پدر مهربان باشى، و از جهل و نادانى آنها چشم بپوشانى، و در عقوبت و مجازات آنها عجله ننمائى، و آنكه خداوند عزّوجلّ را بر آنچه عطا فرموده است تو را از سلطنت و بزرگى داشتن بر آنها شكر نمائى.
و امّا حقّ رعيت تو بواسطه علم آن است كه بدانى آنكه خداوند عزّوجلّ درباره آنچه از نعمت علم به تو مرحمت فرموده تو را قيّم آنها گردانيده، و بسوى تو باب خزائن كرامت هدايت و سعادت خود را گشوده است، پس اگر چنانچه در مقام تعليم مردم با آنها نيكى نمودى، و بر آنها درشت خوئى و تندى و تغيّر ننمودى، خداوند تو را از فضل خود يارى مى فرمايد، و اگر از مردم علم خود را منع نمودى; يا در حالى كه طلب علم از تو مى كنند تندى و درشت خوئى كردى، براى خداوند حقّ است كه از تو علم را و بهاء آن را سلب فرمايد، و از دلها موقعيّت تو را بردارد.
و امّا حقّ زوجه؛ پس اين است كه بدانى آنكه خداوند عزّوجلّ او را وسيله سكون و انس تو قرار داده است ــ يعنى وحشت تنهائى تو در امور معيشت و زندگانى دنيوى رفع شود ــ پس بدان كه او از خداوند براى تو نعمتى است و با اين ملاحظه؛ در حقّ او اكرام نمائى، و به طور ملايمت و ملاطفت با او رفتار كنى گر چه حقّ تو بر او واجب تر است، و به درستيكه حقّ او بر تو آن است كه با او مهربانى كنى، چون كه او اسير تو است، و در تحت اطاعت و تصرف تو مى باشد، و آنكه او را اطعام كنى، و او را بپوشانى، و هرگاه نادانى كرد او را عفو نمائى.
و امّا حقّ مملوك و بنده؛ تو پس آن است كه بدانى آنكه او مخلوق پروردگار تو است، و فرزند پدر و مادرتو مى باشد ــ يعنى حضرت آدموحوّا (عليهما السلام) ــ و به منزله گوشت و خون تو است، و تو مالك او نشده اى از جهت آنكه تو او را خلق كرده باشى و مخلوق خدا نباشد، و تو چيزى از جوارح او را خلق نكرده اى، و نه رزق او را تو ــ يعنى از آسمان و زمين ــ بيرون آورده اى، و لكن خداوند عزّوجلّ روزى او را نزد تو عطا كرده.
پس او را مسخّر تو فرموده كه در تحت تصرّف و اطاعت تو باشد، و تو را امين بر او گردانيده و او را به تو به عنوان امانت به وديعه سپرده است، براى آنكه آنچه از جانب تو خير به او مى رسد محفوظ بماند.
پس به او احسان نما، چنانچه خداوند به تواحسان فرموده است، و اگر كراهتى از او پيدا كردى او را تبديل كن، و مخلوق خداوند عزّوجلّ را عذاب نكن، و بر هيچ امرى توانائى نيست؛ جز به تأييد خداوند.
امّا حقّ مادر تو؛ پس آن است كه بدانى آنكه او تو را حمل نمود در حال و زمانى كه هيچ كس كسى را حمل ننمايد، و به تو از ميوه قلب خودش داد چيزى را كه هيچ كس به كسى نمى دهد، و تو را با همه جوارح خودش محافظت كرد، و باك نداشت از آنكه خود گرسنه باشد و تو را اطعام كند، و خود تشنه باشد و تو را سيراب نمايد، و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، و خود در گرمى و آفتاب باشد و بر تو سايه بيندازد، و به خاطر تو؛ ترك خواب نمايد، و حفظ نمايد تو را از گرما و سرما به جهت آنكه تو از براى او باقى باشى، پس بدرستيكه تو نمى توانى از عهده شكر او بر آئى جز بوسيله يارى و توفيق خداوند.
و امّا حقّ پدر تو؛ آن است كه بدانى آنكه او اصل و مايه وجود تو مى باشد؛ و آنكه اگر او نبود تو هم نبودى، پس هر زمان در وجودت چيزى را ديدى كه از آن خوشت آمد; پس بدان كه پدر تو اصل و مايه در آن نعمت است، پس خداوند را حمد كن، و پدر خود را بر اين مقدار حقّ او بر تو شكر كن، و بر هيچ امرى توانائى نيست جز به تأييد خداوند.
و امّا حقّ فرزند تو؛ پس آن است كه بدانى كه او از وجود تو مى باشد، و منسوب به تو است، و بدان كه در اين دنيا در هر جهت از خير و شرّ او تو مورد سئوال الهى واقع خواهى شد، از جهت حقّ ولايت و بزرگى كه بر او دارى، و امر او به تو واگذار شده است از نيكو گردانيدن آداب و اخلاق او، و راهنمائى كردن او، و شناسائى پرودگار او، و اعانت نمودن او را بر اطاعت پروردگارش.
پس در امر او عمل نما مانند عمل كسى كه يقين دارد كه براى احسانش ثواب داده خواهد شد، و براى بدى نسبت به او عقاب مى شود.
و امّا حقّ كسيكه احسان و نيكى در حقّ تو نموده باشد؛ پس آن است كه از او تشكّر نمائى و احسان و خير او را ياد كنى، و چنان كنى كه اسم او و ياد او در زبان مردم به نيكى برده شود، و با خلوص در حقّ او در پنهانى كه جز خداوند كسى مطّلع نباشد دعا كنى، پس هرگاه چنين كردى به تحقيق كه او را در پنهانى و آشكارا شكر نموده اى، پس اگر چنانچه توانائى بر مكافات و جبران پيدا نمودى ــ يعنى به نحو احسانــ او را جبران نمائى.
و امّا حقّ همسايه تو پس در حال غيبتش محافظ او باشى ــ يعنى در امر مال و اهل او ــ و در حضورش او را گرامى بدارى، و او را در حال مظلوميّت يارى كنى، و آنكه در ظاهر كردن عيب او سعى ننمائى، پس اگر امر بدى را در حال او ديدى بپوشانى، و اگر دانستى آنكه او نصيحت تو را در آنچه ما بين تو و اوست قبول مى كند آگاه نمائى، و آنكه او را هنگام شدّت و گرفتارى رها نكنى، و آنكه عذرش را در لغزش و خطا قبول كنى، و آنكه رفتارت با او رفتارى باشد كه در آن خير و رحمت است، و در هيچ امرى توانائى نيست جز به تأييد خداوند.
و امّا حقّ شريك؛ آن است كه اگر غائب باشد مواظبت در امورات او نمائى، و اگر حاضر باشد به طريق مهربانى با او سلوك و رفتار نمائى، و آنكه در امرى بر خلاف حكم او؛ حكم نكنى، و آنكه بى اطلاع او و بدون مشورت با او عمل نكنى، و آنكه براى او مالش را حفظ كنى، و آنكه در هر موردى كه ملتفت نباشد و غفلت داشته باشد خيانت ننمائى، بواسطه آنكه يارى خداوند عزّوجلّ براى دو شريك هست مادامى كه آنها با يكديگر خيانت ننمايند، و در هيچ امرى توانائى نيست جز به تأييد خداوند.
و حضرت حقوق ديگرى را با كيفيّت اداء آن در اين حديث شريف بيان فرموده اند، مانند حقّ امام جماعت، و حقّ مؤذّن، و حقّ عبادات، و حقّ جوارح و اعضاء بدن، و حقّ همنشين، و حقّ مهمان، و حقّ نصيحت كننده و امثال اينها، و لكن در اينجا به ذكر مهمترين آنها ــ كه مقصود ما بود ــ اكتفا كرديم.
---------------------------------------------
1-مكارم الاخلاق: ص 420 ــ 422.
-----------------------------------------
آيت الله ميرزا محمّد باقر فقيه ايماني

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 محرّم الحرام

 ١ محرّم الحرام ١ ـ آغاز ايّام حزن آل محمد(علیهم السلام)٢ ـ حادثه شعب ابیطالب٣ ـ اولین جمع...


ادامه ...

2 محرّم الحرام

٢ محرّم الحرام ورود كاروان حسینی به كربلابنا بر مشهور در روز دوم محرم سال 61 هـ .ق....


ادامه ...

3 محرّم الحرام

 ٣ محرّم الحرام ١ـ دعوت جهانی اسلام توسط پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)٢ـ نامه‌ امام حسین (علیه...


ادامه ...

4 محرّم الحرام

٤ محرّم الحرام سخنرانی عبید الله بن زیاد در مسجد كوفهعبید الله بن زیاد حاكم كوفه برای این...


ادامه ...

6 محرّم الحرام

١ـ یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد٢ـ اولین محاصره آب فرات1ـ یاری خواستن حبیب بن...


ادامه ...

7 محرّم الحرام

 ٧ محرّم الحرام ممنوعیت استفاده از آب فرات برای كاروان امام حسین(علیه السلام)بعد از آنكه عبیدالله بن زیاد،...


ادامه ...

8 محرّم الحرام

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد در كربلاامام حسین(علیه السلام) به هیچ وجه راضی به...


ادامه ...

9 محرّم الحرام

١ ـ محاصره خیمه‌های امام حسین(علیه السلام) در كربلا٢ ـ رد امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل...


ادامه ...

10 محرّم الحرام

١ـ عاشورای حسینی٢ـ وفات حضرت امّ سلمه (سلام الله علیها)٣ـ هلاكت عبیدالله بن زیاد٤ـ قیام حضرت مهدی...


ادامه ...

11 محرّم الحرام

١ـ حركت كاروان اسیران از كربلا٢ـ برگزاری مجلس ابن زیاد ملعون1ـ حركت كاروان اسیران از كربلاعمربن سعد...


ادامه ...

12 محرّم الحرام

١ـ دفن شهدای كربلا٢ـ ورود کاروان اسرای کربلا به كوفه٣ـ شهادت امام سجاد‌(علیه السلام)1ـ دفن شهدای كربلاروز...


ادامه ...

13 محرّم الحرام

١ـ اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد٢ـ نامه عبیدالله بن زیاد به یزید٣ـ شهادت عبدالله...


ادامه ...

15 محرّم الحرام

 ورود نمایندگان طایفه «نَخَع» به مدینه و پذیرش دین اسلامرسول گرامی اسلام‌(صلی الله علیه و آله) در...


ادامه ...

19 محرّم الحرام

حركت كاروان اسیران كربلا از كوفه به طرف شام یزید ملعون در جواب نامه عبیدالله بن زیاد به...


ادامه ...

20 محرّم الحرام

مراسم عروسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)بنا بر قول مشهور شب بیست و یكم محرم سال...


ادامه ...

25 محرّم الحرام

١ـ شهادت سيّد الساجدین علی بن الحسین‌(علیهما السلام)٢ـ قتل «محمد امین» به دستور برادرش «مأمون»1ـ شهادت سيّد...


ادامه ...

26 محرّم الحرام

١ـ شهادت علی بن الحسن المثلث‌٢ـ محاصره شهر مكه و سنگ باران كعبه توسط سپاه یزید1ـ شهادت...


ادامه ...

28 محرّم الحرام

١ـ رحلت حذیفه بن یمان٢ـ ورود كاروان اسرای اهل بیت‌(علیهم السلام) به بعلبك٣ـ تبعید امام جواد‌(علیه السلام)...


ادامه ...
01234567891011121314151617

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page