زمانى كه امامت از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) و شيعيانشان عبارت است از ادامه خط نبوّت، در رهبرى الهى امت به سوى هدف والاى رسالت. و نيز، سر چشمه هميشه جوشانى است براى انديشه اسلامى اصيل، كه بايد همواره امّت را سيراب كند و زنده نگهدارد و زلالى و گوارايى را از خدا و رسول (صلّى الله عليه و آله و سلم) گرفته است.
هنگامى كه امامت چنين مفهومى داشته باشد، طبيعتاً نيازمند به آن است كه از جانب كسى كه داراى چنين حقى است، پذيرش اين امتداد خط، اعلان گردد و سپردن و واگذارى مسؤوليّتهاى رهبرى به كسانى كه كمال شايستگى و لياقت را براى متحمّل شدن مسؤوليّتهاى سنگين آن را دارند، به اطّلاع همگان برسد. همچنان كه با خبر ساختن همه مردم، از منبع پاك و اصيل علوم و معارف، براى تغذيه حركت فكرى و تجهيز آن به آنچه كه در خط تكاملى و پيشرويش به سوى هدف، بدان نياز مىيابد، لازم است.
از همين جا است كه طبيعى بود، بناى امامت، بر دو پايه اساسى(1) بر پا شود. به طورى كه با نبود هر يك از اين دو پايه، بنا از هم پاشيده، امامت محتواى اصلى خود را از دست بدهد.
آن دو ركن و پايه عبارتند از:
1- نص.
2- علم مخصوصى، كه خداوند آن را به ائمّه (عليهم السلام)، از طريق پدرانشان از پيامبر (صلّى الله عليه و آله و سلّم) اختصاص داده است.
علاوه بر اين دو ركن، شايستگى و اهليّت براى امامت، كه به معناى دارا بودن خصلتها و ملكات رهبرى كه بتوانند خط را نگاه دارند و سلامت مسير را تضمين كنند، مىباشد. مانند دارا بودن «عصمت»، شجاعت و بخشندگى و... از شرائط تصدّى اين مقام است.
به همين خاطر است كه مىبينيم ائمّه اطهار (عليهم الصلاةْ و السّلام)، در هر مناسبتى، به نشان دادن اين امور، به ويژه، به ارائه آن دو ركن مهمّ، اهتمام مىورزيدهاند، و سختىها و خطرات هر چند بزرگ كه احياناً به دنبال ابراز و اظهار آن امور، بر آنان وارد مىشد، آنان را از بيان آن حقائق باز نمىداشت.
شواهد بر اهتمام ائمّه (عليهم السّلام) بر اين امر بى شمار است. ما در اينجا فقط اشاره مىكنيم به اقدام امير المؤمنين عليه السّلام در كوفه، صفّين، روز شورى و روز (جنگ) جمل، كه از صحابه پيامبر (صلّى الله عليه و آله) در مورد حديث غدير، شهادت خواست و شمار بسيارى از آنان بدان گواهى دادند.
همچنان كه امام حسين (عليه السلام) در منى، صحابه را گرد آورد و فضائل پدرش اميرالمؤمنين عليه السّلام و به خصوص حديث غدير را و نيز بدكارىهاى معاويه را به ايشان يادآورى نمود.(2) هدف از اين اقدامات و اهتمامات، تثبيت امامت، و جلوگيرى از نابودى و فراموشى نصوص و وقايعى كه آن را ثابت مىكند، بوده است.
علاوه بر تمام اينها، ائمّه (عليهم السّلام) در سخنان بسيارى اظهار داشتهاند كه: علم مخصوصى را كه پيامبر گرامى (صلّى الله عليه و آله و سلّم) به امر خدا، آنان را بدان تعليم و اختصاص داده است، دارا هستند. مانند احاديثى كه فرمودهاند جفر و جامعه نزد ايشان است و احاديث ديگرى كه جوينده در منابع و مراجع روائى به صورت پراكنده مىيابد.
---------------------------------------------------
1- محقق متتبّع، شيخ على احمدى حفظ اََ، هنگامى كه اين بحث را بر او عرضه كردم، ركن سومى را كه «عصمت» است بر اين دو افزود. بدون شكّ او مُحِقّ است. ولى منظور ما فقط اركانى است كه در مقام اثبات امامت و استحكام بناى آن، در مقابل دشمن و دوست (به طور كلّى)، جاى هيچ مناقشه و چون و چرايى نداشته باشد چرا كه هر كسى ناگزير است در هر شرائط و احوالى در برابر دو ركنى كه ما گفتهايم سر تسليم فرود آورده بپذيرد.
2- مراجعه كنيد به: الغدير، علامه امينى، ج 1، ص 213-159 و كتاب الحياْ السياسيْ للامام الحسن عليه السّلام، ص 90 به بعد و نيز به ساير كتبى كه مسأله امامت را آوردهاند و كتب حديثى كه فضائل ائمّه عليهم السّلام و سخنان نبوى (صلّى اََ عليه و آله) مربوط به امامت را ذكر كردهاند و به كتب تاريخ و رجال و ديگر منابع، مراجعه شود.
-------------------------------------
علامه جعفر مرتضى عاملى
مفهوم كلّى امامت
- بازدید: 2163