خدايا، چرا من اين قدر بدبخت هستم ؟!چرا هر چه سنگ است پيش پاى من لنگ است ، چه كنم ، چه خاكى بر سرم بريزم . مرد اين سخنان را گفت و سر به كوه و بيابان گذاشت ، مى خواست به هر ترتيبى شده ، رياضت بكشد يا راه حلى براى مشكلش پيدا كند.
يكى دو روز گذشت . اما او مرد بيابان نبود. طاقت نياورد و به شهر و ديارش بازگشت .
ديگر كلافه شده بودت فكرش به جايى نمى رسيد، اين بار خود را به دست سرنوشت سپرد و گفت : هر چه بادا باد، اصلا مى روم و دعا مى كنم ، به خدا مى گويم هر چه بلا مى خواهد نازل كند، اما صبرم را زياد كند.
قبل از ظهر بود و هنوز اذان را نگفته بودند، در مسجد نشسته بود و دعا مى كرد، كفش هاى كهنه اش را نيز در كنار خود گذاشته بود. شنيده بود كه هر رنجى را بايد تحمل و بر بلاها و مصيبت بايد صبر كرد، چون ثواب دارد. دست هايش را به سوى آسمان بلند كرده بود و مرتب مى گفت :
((خدايا، در برابر اين همه رنج و بدبختى چه كنم ؟ خدايا، به من صبر بده ، طاقت و شكيبايى مرا در برابر بلاها زياد بگردان .))
امام سجاد (عليه السلام ) وارد مسجد شد. او را ديد كه نشسته و مرتب دعا مى كند و از خدا شكيبايى مى طلبد. پيش او رفت و دست هاى مهربانش را روى شانه هاى خسته مرد گذاشت گفت : چه مى گويى برادر؟
- هيچ ، دعا مى كنم كه خداوند صبر به من عطا كند و تحمل بلا را برايم آسان نمايد.
- بسيار خوب ، اين كه انسان در امتحانات الهى صبر پيشه كند خوب است ، ولى چرا از خدا سلامتى نمى خواهى .
- اين همه مصيبت و رنج را چه كنم .
- به جاى اين كه خدا صبر بر بلا بخواهى ، از او تندرستى و سلامتى و شكر بر آن را بخواه ؛ زيرا شكر بر عافيت بهتر از صبر و بلاهاست (39).
- پاورقی -
39- مشكاه الانوار، ص 262.
ثواب صبر يا شكر
- بازدید: 1294