روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در حالى كه سوار بر مركب خويش ، در يكى از معابر حركت مى نمود، با مردى از اهالى شام مواجه شد، آن مرد تازه وارد به محض اينكه چشمش به امام عليه السلام افتاد و او را شناخت ، از آن جايى كه در اثر تبليغات وسيع معاويه و فضاسازى وى بر عليه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله كه سابقه ذهنى بدى براى اهل شام ، نسبت به اين خاندان پاك درست شده بود، آن مرد شامى بى درنگ شروع به لعن و نفرين كرده و سخنان ناشايستى را نثار امام كرد. حضرت در همان حال با خونسردى و بردبارى تمام سخنان زشت و دشنامهاى نارواى او را با سكوت و صبر تحمل مى كرد و خشم خود را فرو مى برد. تا اين كه مرد شامى عقده دل را خالى كرده و خاموش شد.
آن گاه حضرت امام حسن عليه السلام با سلام بر آن مرد، سكوت آن چند لحظه خاموشى را شكسته و با لبخندى مليح كه حاكى از صفاى دل آن جناب بود و در حالى كه مهر و عاطفه و محبت در چشمان مقدس و سيماى نورانى اش موج مى زد، لب به سخن گشوده و به آرامى فرمود:
اى مرد! گمان مى كنم كه در اين شهر غريب باشى و شايد هم مرا به اشتباه گرفته اى ؟ حال اگر از ما رضايت بطلبى ، از تو راضى مى شويم و اگر چيزى از ما بخواهى ، به تو مى بخشيم ، اگر راه گم كرده اى راهنماييت مى كنيم ، اگر گرسنه اى تو را سير مى نماييم ، اگر لباس ندارى تو را مى پوشانيم ، اگر نيازمندى تو را غنى مى كنيم ، اگر از جايى رانده شده و يا فرارى هستى تو را پناه مى دهيم ، اگر خواسته اى دارى بر مى آوريم ، اگر توشه سفرت را پيش ما آورى و مهمان ما باشى براى تو بهتر است و تا هنگام رفتن از تو پذيرايى مى كنيم . چون كه خانه ما وسيع و امكانات مهمان نوازى مان فراهم است .
آن مرد وقتى با اين برخورد كريمانه حضرت مواجه شد و سخنان شيوا و دلنشين آن بزرگوار را شنيد، آرام آرام احساس كرد كه ناراحتى خاصى در درون وجدانش او را رنج مى دهد.
آثار شرم و حيا بر صورتش ظاهر شده و پيش از آن كه سخنى بگويد، اشك ندامت بر گونه هايش لغزيد و با لحنى خاضعانه و مودبانه عرضه داشت :
شهادت مى دهم كه تو خليفه خداوند بر روى زمين هستى ، خداوند داناتر است كه رسالتش را در كدام خانواده قرار دهد؛ الله اعلم حيث يجعل رسالته تا اين لحظه شما و پدرتان منفورترين خلق خدا نزد من بوديد و اكنون شما را محبوب ترين فرد روى زمين مى دانم . و آن گاه به همراه امام مجتبى عليه السلام راهى خانه آن حضرت شد و تا روزى كه در مدينه بود، در مهمانسراى حضرت پذيرايى مى شد. بعد از آن در رديف دوستان و ارادتمندان خاص اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت . (83)
اين قطعه تاريخى كه حاوى سيره عملى و تربيتى مجتبوى عليه السلام است داراى نكات و اصول مهم تربيتى مى باشد، كه برخى از آن اصول عبارتند:
- پاورقی -
83- مناقب ، ج 3، ص 19.
اينگونه تربيت كنيم
- بازدید: 544