امام حسن مجتبى مدت 37 سال تمام با پدر بزرگوارش على (عليه السلام) زندگى كرده است اين دوره از زندگى آن عزيز ، همراه با تنشها و اضطرابات و حوادث بس بزرگ در صدر اسلام بوده است . در سنين هفت و هشت سالگى با چشم خود غصب شدن حقوق اهل بيت (عليه السلام) را مشاهده مى نمايد كه چگونه مادرش حضرت زهرا (عليه السلام) در ارتباط با مغصوب شدن فدك ، تلاش و كوشش دارد و از سوى ديگر حق ولايت و سرپرستى امت اسلامى كه بنا به تصريح پيامبر بزرگوار اسلام در غدير ، و ديگر مناسبتها ، بر عهده ء پدر عاليقدرش قرار داشت و اين حق مسلم با ترفندهاى سياسى و نقشههاى از پيش طرح شده از دست صاحبش بيرون آورده مى شود و در اختيار ديگران قرار مى گيرد . در اين مدت ، رحلت مادر و دفن غمبار او اين كودك را در غم تنهايى فرو مى برد آنگاه دوران معاويه و حمايت گران سياست باز او پيش مى آيد با اينكه پدر ارجمندش با اجماع و اتفاق مسلمين و اصحاب حل و عقد به عنوان خليفه و جانشين پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در آمده است در عين حال شيطنت و فريبكارى و خريد آراء مردم ، بخش اعظمى از مناطق معمورهء مسلمانان را در اختيار مى گيرد و در شام و شامات ادعاى خلافت مى نمايد و اين ادعاى ناحق منجر به جنگهاى جمل ، نهروان وصفين مى گردد كه بخش اعظم حيات سياسى و اجتماعى امام را به خود مشغول مى دارد و در پايان ، آن اتفاق نارواى سياسى رخ مى دهد كه نمى بايست صورت پذيرد و آن تعيين حكميت نوظهور از دو طرف متخاصم بود كه بالأخره كارها به نفع معاويه و به ضرر عراقيان ، تمام مى گردد .
در نهج البلاغه مستندترين منبع موجود از عهد علوى ، چند بار نام امام حسن مجتبى (عليه السلام) آمده است كه موقعيت او را به خوبى نشان مى دهد . يك بار در خطبه 207 درمورد امام حسن مجتبى (عليه السلام) از لسان پدر مهربان و مشفق چنين مى خوانيم :
1 . إملكوا عنى هذا الغلام لايهدنى فأننى انفس لهذين ( الحسن والحسين ) على الموت ، لئلا ينقطع بهما نسل رسول الله (صلى الله عليه وآله) . از سوى من از اين دو نوجوان مواظبت كنيد و به همراه آمدن آنان ، با من جلوگيرى كنيد ( تا وارد معركه قتال نگردند ) و من نگرانم از اينكه اين دو را مرگ فرا گيرد و با كشته شدن آنان ، نسل رسول خدا (صلى الله عليه وآله) منقطع و بريده گردد . سيد رضى گويد : جمله املكو عنى هذا الغلام از برترين و بهترين سخنان مى باشد . اين سخن مولى مى رساند كه امام حسن و حسين در جنگ صفين حضور مؤثرى داشته اند و خود را به قلب سپاه معاويه مى زدند به حدى كه امام (عليه السلام) توصيه مى دارد آن دو را مراقب باشند و نگذارند بيش از حد خود را وارد صحنه سازند ، تا نسل رسالت حفظ گردد .
2 . بار ديگر در خطبه 31 نهج البلاغه ، امام حسن مجتبى را با دلسوزى كامل مورد عنايت و وصيت خود قرار مى دهد و در خطبه مفصلى او را طرف خطاب سفارشهاى ارزنده و سازنده خويش قرار مى دهد فرازهايى از آن خطبه چنين است : من الوالد الفائى ، المفرج للزمان ، المدبر العمر . . . الى المولود المؤمل مالايدرك ، و الظاعن عنها غدا . فإنى اوصيك يا نبى بتقوى الله و لزوم امره وعمارة قلبك بذكره ، والأعتصام بحبله . . . اى بنى انى وان لم اكن عمرت عمر من كان قبلى ، فقد نظرت في اعمالهم وفكرت في أخبارهم وسرت في آثار هم حتى عدت كأحد منهم . . . . (20)
[ از پدرى كه در آستانه فنا وزوال قرار گرفته است و چيرگى طبيعت را پذيرا است . زندگى را پشت سر نهاده است ، به گردش روزگار گردن نهاده است ، نكوهندهء اين جهان است به فرزندى كه آرزومند چيزى است كه آن را درنمى يابد و روندهء راهى است كه سر از جهان نيستى درآورد . . . ] پسرم ، تو را به تقواى الهى توصيه مى كنم ، به ملازمت امر پروردگار مى خوانم و به چنگ زدن به ريسمان الهى فرا مى خوانم . پسرم ! من هر چند در بين گذشتگان نزيستهام ولى در اعمال و كردار آنان تأمل كرده ام و در اخبار آنان سير نموده ام و در آثار بجا مانده از آنان سير و سياحت كرده ام اكنون همانند آنم كه يكى از آنان مى باشم در پايان خطبه او را دعا مى كند و خير دنيا و آخرت را بر او مى طلبد .
بار سوم در نهج البلاغه در خطبه 24 در مقام وصيت به امام حسن مجتبى (عليه السلام) مى فرمايد : حسن بن على مال مرا عهده دار شود خود از آن مصرف كند و به ديگرى هم ببخشد آن سان كه روا بود و شايسته اگر براى حسن ، حادثه اى پيش آيد و حسين زنده باشد او بدين كار بپردازد و وصيت را انجام دهد چنان كه بايد و شايد . دو پسر فاطمه - حسن و حسين - را از صدقهء على همان است كه از آن ديگر پسران است من انجام اين كار را به عهده ء پسران فاطمه مى گذارم تا خشنودى خدا را بدست آورده باشم و به رسول او نزديكى جويم و پاس حرمت او و خويشاوندى او را داشته باشم . (21)
بار چهارم در نهج البلاغه در خطبه 73 حسن و حسين را در مقام شفاعت مروان بن حكم مى بينيم وعلى (عليه السلام) بنابر خواست آنان ، مروان را رها مى سازد سپس اظهار مى دارند اجازه ء مى فرمائيد كه او با شما بيعت نمايد ؟ امام (عليه السلام) در پاسخ مى فرمايد : مگر او يك بار پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد ؟ مرا به بيعت چنين فرد پيمان شكنى نيازى نيست كه با دستى همچون دستان جهود مكار بيعت كند ولى در نهان آن را بشكند و كنار بگذارد ! (22)
بار پنجم در مقام عتاب به ابن عباس كه گويا بخشى از بيت المال را مورد تصرف خويش قرار داده است در خطبه 41 چنين مى خوانيم : به خدا اگر حسن و حسين هم چنان مى كردند كه تو كردى از من روى خوشى نمى ديدند و به آرزويى نمى رسيدند تا آنكه حق را از آنان بستانم و خسارتى را كه در اثر ستم آنان ، پديدار گشته است نابود گردانم . (23)
بار ششم در سخنان برگزيده اش كلام 38 فرزندش امام مجتبى را به چهار چيز توصيه مى نمايد . جائى كه مى فرمايد : بالاترين ثروت عقل است ، بزرگترين فقر ، احمقى و نادانى است گرامى ترين حسب ، حسن خلق و خوش رفتارى و وحشتناك ترين وحشتها ، عجب و خود بزرگ بينى است . (24)
و بار هفتم در نهج البلاغه در كلام 416 به فرزندش توصيههايى دارد كه عموما در مسير هدايت مى باشد . بار هشتم و آخرين بار پس از ضربت خوردنش ، هر دو برادر حسن و حسين را مورد توصيه و سفارش قرار مى دهد جائى كه در نامه 47 مى فرمايد : اوصيكما بتقوى الله وان لاتبغيا الدنيا وان بغتكما . . . شما را سفارش مى كنم به پروا داشتن از خدا و اين كه دنيا را طلب نكنيد هر چند دنيا پى شما آيد . آنگاه در ارتباط با انتقام و قصاص ، يا عفو و گذشت در مورد ابن ملجم به آنان سفارشى مى نمايد . اينها مجموع حيات معمول و معقول امام حسن مجتبى (عليه السلام) ، در عهد علوى مى باشد كه با مستندات توأم بود .
- پاورقی -
(20) - نهج البلاغه خطبه 31 .
(21) - خطبه 24 نهج البلاغه ، منقول از بر ساحل سخن مولا از مؤلف كتاب كه هم اكنون با لطف خدا در دست انتشار مى باشد .
(22) - خطبه 73 نهج البلاغه .
(23) - نهج البلاغه ، خطبه 41 .
(24) - نهج البلاغه كلام 38 ، ص 267 دكتر شهيدى .
2 . در عهد علوى (عليه السلام)
- بازدید: 851