امام حسن (علیه السلام) و ياد مادر
حضرت امام حسن (علیه السلام) دومين امام و پيشواى معصوم شيعيان و نخستين فرزند او علاقه و محبّت شورانگيز و عشق وافرى نسبت به مادر عزيزش فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)داشت. اين علاقه و محبّت و ابعاد و نشانههاى آن را، در موارد متعددى از زندگى آن حضرت مىتوان نشان داد، كه مهمترين آنها اسناد و مكاتباتى است كه در ميان وى با معاويه لعنه الله علیه الهاویه يا استانداران و عمّال و كارگزاران حكومتى او رد و بدل شده است.
در اين اسناد و نامهها، از زبان و قلم امام حسن (علیه السلام) بارها به وجود مادرى مانند زهراى اطهر(سلام الله علیها) استناد و افتخار شده، و امام معصوم (علیه السلام) وجود مبارك چنان مادر مقدسى را، دليل حقانيت راه و مرام خويش شمرده است و درستى و استوارى آن را اثبات نموده است.
مرحوم سيد محسن جبل عاملى، در موسوعهى «اعيانالشيعه» به برخى از اين نامهها اشاره كرده است. امام (علیه السلام) در يكى از اين نامهها به صورت فشرده و مختصر به «زياد بن أبيه» لعنه الله علیه فرماندار غاصب معاويه غاصب لعنه الله علیه الهاویه مىنويسد:
« از حسن، فرزند فاطمه (سلام الله علیها)، به زياد فرزند سميّه! بدان كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: فرزند متعلق به فراش و رختخواب پاك زناشويى است و نصيب زناكار به جاى فرزند سنگ است! والسلام»[1]
اين نامه از يك حقيقت تاريخى پرده برمىدارد و براى پژوهندگان حقيقت، به ويژه مورخين حقيقتجو، سندى محكم و مسلم است و آن اين كه مسألهى روابط نامشروع سميّه، زن عبيداللَّه را افشاء مىسازد كه با ابوسفيان، آن منافق دغلباز و حيلهباز، روابط زشت و نادرستى داشته است.
نامهى مزبور، پس از اهانتها و جسارتها و گستاخىهاى بىشرمانه، و هرزهدرايىها و ياوهگويىهاى مكررّى كه از سوى «زياد» نسبت به ساحت مقدس و شامخ امام حسن (علیه السلام) روا داشته شده بود، نگاشته شده و حقيقت ذات و نهاد آن هرزهگوى هتاك را فاش ساخته و به تاريخ سپرده است.
علاوه بر اين اسناد و مكاتبات، امام حسن(علیه السلام) بارها در مقام محاجّه با معاويه لعنه الله علیه ، به اصالت نسبت و پاكى گوهر، و طهارت و قداست مادر بزرگوار خويش استناد كرده است. و اين امر حاكى از عمق نفوذ عظمت مادر، و تأثير عميق مقام شامخ آن وجود گرامى، در قلب و روح فرزند دلبندش امام حسن مجتبى (علیه السلام) است. دامنهى اين نفوذ و تأثير تا بدانجا گسترده بود كه امام بزرگوار(علیه السلام)، نه تنها در تمام طول زندگى پاك و پرثمرش، همواره يادآور مادر و از بزرگىها و قداست و عصمت او ياد مىكرد و حقايق ارزندهاى را در اين باب در اختيار عاشقان اهلبيت (علیه السلام) قرار مىداد، بلكه حتى به هنگام شهادت و در آخرين لحظات زندگى نيز ياد و نام مادر و بازگويى خاطرات و محبتّهاى او بر لبهايش جارى بود.
امام حسين (علیه السلام) و ياد مادر
حضرت سيدالشهداء، سرور آزادگان و قافلهسالار كاروان جاويد شهداى حقّ و حقيقت، دومين فرزند او نيز، همچون برادر بزرگوارش قلبى مالامال از عشق و مهر مادر داشت. علاقه وافر و محبّت بيكران آن حضرت، نسبت به ساحت قدس مادر بزرگوارش، يكى از شورانگيزترين فصلهاى كتاب عشق مادر و فرزندى است.
خود آن حضرت، بارها و بارها، اين عشق و علاقهى بيكران و اين پيوند قلبى و اخلاص شايان را، در طى سخنان گهربار و پيامها و اتمام حجتّهاى شورانگيز و تاريخى و تاريخساز خويش بيان داشته و در اين مورد، فصلى درخشان در تاريخ اسلام براى شيفتگان حقايق و معارف اسلامى، به جاى نهاده است.
يكى از بهترين نمونهها و نشانههاى اين علاقهى عميق امام حسين (علیه السلام) نسبت به مادر گرامىاش، تجديد خاطره و تجليل نام و ياد آن مادر يگانه در جريان انتخاب نام براى فرزندان دخترىاش جلوهگر مىشود. زيرا مىبينيم كه آن حضرت، چند تن از دختران خويش را، به ياد مادر عزيزش، «فاطمه» نامگذارى كرده است كه با صفتهايى چون كبرى، وسطى و صغرى تشخيص داده مىشدند. اين امر، خود حاكى از علاقهى مفرط و شدت محبت امام حسين (علیه السلام) نسبت به مادر عزيزش بوده است.
شدت عشق و علاقهى سبطين پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)، امام حسن و امام حسين 8 نسبت به مادر مقدسشان، به راستى كه از حد توصيف بيرون است. وجود آن مادر بزرگوار، براى آنان همه چيز بود، و در پرتو مهر و شاديها عميقتر و گستردهتر، و غمها و اندوهها كم رنگتر و قابل تحمّلتر مىشدند. چنان كه غم سنگين رحلت جد بزرگوارشان، رسول حق و رحمت را، هر چند كه بسيار عميق و دلشكن و طاقتفرسا بود، در سايهى وجود چنان مادر بىهمتايى، كمتر احساس مىكردند و تاب و توان تحمل چنان غمى را در كنار مادر خود به دست مىآوردند. زيرا آن دو فرزند دلبند، در هر حادثه و پيشامدى، بيشتر به دامن مهر مادر پناه برده، و بيشتر با او انس و الفت گرفته و دلخوش كرده بودند، پيوند معنوى و قلبىشان هر روز محكمتر و ناگسستنىتر شده بود... تا وقتى كه آن حادثهى لرزاننده و دلسوز پيش آمد...
آرى، شدت انس و علاقه و اخلاص آنان نسبت به مادر، در آن روز تلخ و سياه، در آن روز بغض و اشك، در روز غمآلود از دست دادن مادر عزيز، به اوج خود رسيد: هنگامى كه حالت احتضار مادر را احساس كردند، با وجود آن همه صبر و بردبارى و آن همه متانت و شكيبايى، هم نتوانستند آرام بگيرند و در آرامش بمانند. باز نتوانستند از بىتابى خوددارى كنند و خود را روى پيكر عطرآگين و در حال احتضار مادر نيفكنند و با سخنان گرم و پرشور، با گفتار مهرآميز و با صداى بغضآلود، مورد خطاب قرارش ندهند و شور و بىتابى و اندوه و درددل و سوز درون خود را بيان نكنند...
در آن لحظات تلخ و غمآلود، تنها كوشش و فعاليت «اسماء» دختر عميس بود كه توانست آنان را از مادر جدا كند و به سراغ پدر گرامىشان على (علیه السلام) گسيل دارد، كه تفصيل آن در كتابهاى معتبر مقتل به شکلی مؤثر و پرسوز آمده است.[2]
و از آن پس بود كه همواره نام و ياد فاطمهى زهرا (علیه السلام) بر زبان حسنين 8 جارى و در دلهايشان پايدار بود...
يكى از پرشورترين يادآوريهاى امام حسين (علیه السلام) از مادر عزيزش در لحظهى بسيار حساس و سرنوشت ساز حركت به سوى كربلا است. در آن هنگام كه لحظات مىرفتند تا عظيمترين حادثهى تاريخ خونبار اسلام را در تداوم توقّفناپذير خويش ثبت كنند، امام حسين (علیه السلام) با شكيبايى و متانتى كه از چنان بزرگمرد جاودانهاى سزاوار و شايسته است، با تعبيرى بسيار زيبا و باشكوه از مادر عزيز ياد مىكند و با زيباترين و شايستهترين كلمات، طهارت و عصمت و عظمت مادر خويش را بيان مىدارد. آن جا كه مىفرمايد:
« الا إن الدعى بن الدعى قد ركزنى بين اثنين، بين الذّله والسلّه، هيهات منى الذله يأبى اللَّه ذلك لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت».[3]
(عبيداللَّه بن زياد، مرا بين دو امر، مخيّر ساخته است )كه يكى از آن دو را انتخاب كنم. يا تن به شمشير دهم و كشته شوم، يا ذلّت و زبونى را اختيار كنم و با او بيعت نمايم. ولى هرگز دامن ما به ذلّت آلوده نخواهد شد. زيرا دامنهاى پاكى كه مرا تربيت كرده، همواره از پذيرش ذلّت إبا و اجتناب دارد. من در دامن صديقه اطهر (سلام الله علیها) بار آمدهام، و از پستان فضيلت و شرف شير نوشيدهام. خانهى كوچك ما، كانون فضيلت و شخصيت بوده و هرگز زبونى و خوارى به آن راه پيدا نكرده است. من در دامنهايى تربيت شدهام كه عمرى با آزادگى و عزّت و سربلندى زندگى كردهاند. آنان هرگز رضايت نمىدهند كه من زير بار ذلّت و پستى، و قبول بيعت از فردى فرومايه همچون يزيد بروم...
آرى، حتى در آن بحبوحهى مرگ و زندگى، در لحظاتى كه امام مىدانست لحظات تاريخى شهادت سرخ خويش و ياران و عزيزان خانوادهاش فاصلهى چندانى ندارد، باز به ياد مادر عزيز بود و افتخار مىكرد كه در چنان دامن پاكى تربيت يافته است...
اين تذكّرها و يادآوريها از تمام مواقف كربلا و عاشورا در رجزها و حماسهها، در شهادتها و بر سر شهداء بارها و بارها تكرار و يادآورى شده است.
امام سجاد (علیه السلام) و ياد مادر
امام زينالعابدين و فخرالساجدين(علیه السلام)، كه مادر بزرگوارش زهرای اطهر (سلام الله علیها) را از نزديك نديده اما پرتو وجود او را در تمام ابعاد زندگى خاندان جليلش به عيان دريافته و احساس كرده بود و مىدانست كه خود نيز از فروغ تربيت و شخصيت و قداست مادر عزيز بهرهها برده و نورها گرفته است، علاقهى شديد و پرشورى در مورد شناخت هرچه بهتر و دقيقتر و وسيعتر مادرش زهرا (سلام الله علیها) داشت. همواره در جستجوى آن بود كه دقايق و جزئيات بيشترى از زندگى مادر محبوبش را بداند تا آن را به عنوان بهترين نمونه و الگو براى بانوان و دوشيزگان مسلمان معرفى كند و روش زندگى و تربيت آن بانوى بىمانند را سرلوحهى مكتب تربيتى زن در جامعهى اسلامى قرار دهد، و همگان را به آموزش و انجام آن روشهاى والا تشويق و ترغيب نمايد.
از اين رو همواره در پى كشف اين دقايق، به سراغ كتاب مىرفت كه مادرش زهراى اطهر (سلام الله علیها) را از نزديك ديده، و با اخبار و گزارشهاى زندگى پرثمرش انس گرفته و بر جزئيات آن واقف بودند.
امام سجاد (علیه السلام) روزى پاى صحبت اسماء دختر عميس، كه مدّتى خدمتگزار خاندان رسالت بود و سعادت ديدار و همنشينى زهراى اطهر(سلام الله علیها) نصيبش شده بود، نشست. در آن روز، آن بانوى مؤمنه با شور و اشتياقى وافر، داستانى را اين چنين توصيف كرد:
« روزى خدمت مادربزرگ شما زهرا (سلام الله علیها)نشسته بودم كه رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) از در، درآمد و وارد منزل شد. زهرا (سلام الله علیها) مادر گرامى شما، گردنبندى از طلا بر سينه داشت كه على (علیه السلام)آن را به تازگى از راه درآمد شخصى خويش براى همسرش خريدارى كرده و به آن سرور بانوان عالم هديه كرده بود.
پيامبر اسلام، با توجه به شرايط زندگى آن روز، كه قدرت مسلمين رو به افزايش و زندگىشان رو به وسعت و راحت بود و دوران سختىها و مرارتها به پايان مىرسيد، از مشاهدهى آن گردنبند بر سينهى دختر گرامى خويش خوشحال شدند. ولى با اين حال، باز هم دختر خود را مورد خطاب قرار داده و فرمودند:
دخترم، مبادا گفتارها و شعارهاى مردم كه با لحنى تجليلآميز مىگويند « فاطمه (سلام الله علیها) دختر رسولاللَّه است»، تو را مغرور سازد و تحت تأثير اين غرور واقع شوى و پوشش ستمگران و طاغوتها و جبّاران را بر تن كنى!...
رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) همين يك جمله را فرمودند و لحظاتى بعد، خانه را ترك گفتند و بيرون رفتند. به محض خروج ايشان فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)فوراً گردنبند را پاره كرد و آن را از گردن فروكشيد و از خود دور ساخت و ديگر هرگز آنرا به كار نبرد. بلكه خيلى زود آن گردنبند را فروخت و با پول آن غلامى را از صاحبش خريد و در راه خدا آزادش كرد. اين خبر به گوش رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) رسيد و باعث خرسندى فراوان حضرتش گرديد. چنانكه دخترش را بسيار دعا كرد و از اين عمل خير، ابراز رضايت فراوان فرمود و حتى با الفاظى همچون: چنين دخترى را قربان بروم «فداها ابوها»، از دختر عزيز خويش ذكر خير فرمود.»[4]
امام باقر (علیه السلام) و ياد مادر
از عشق و علاقهى پنجمين پيشواى معصوم شيعيان، امام باقر (علیه السلام) نسبت به مادر عزيز و بزرگوارش، داستانها و روايات بسيارى نقل شده كه در آنها تجليل آن حضرت از مادر محبوب و تجديد خاطره و بيان فضايل و مكارم والاى فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)همواره تكرار و تأييد شده است.
در بيان شدت اين علاقه، ذكر يك نمونه را به عنوان مشتى از خروار و ذرّهاى از بسيار، كافى مىدانم: ز
در حديث آمده است كه امام باقر (علیه السلام) هرگاه كه گرفتار تب شديد مىگرديد و در بستر بيمارى مىافتاد، آب خنك طلب مىكرد. وقتى آب به دستش مىرسيد و جرعهاى چند از آن ميل مىكرد، لحظهاى از نوشيدن بازمىماند و سپس با صداى بلند، به حدّى كه در بيرون خانه نيز شنيده شود، از ته دل مادرش زهرا (سلام الله علیها)را صدا مىكرد و مىفرمود: مادرم، فاطمه(سلام الله علیها)، اى دختر رسولاللَّه(صلی الله علیه وآله و سلم)! و بدينگونه در آن لحظات سوز تب، نوعى تشفّى دل و مرهم غم و تسكين خاطر مىجست، و جان و روح خود را با نام زيباى محبوب و معشوق و مادر عزيز خود، عطرآگين و سكونآميز مىساخت.[5]
امام صادق (علیه السلام) و ياد مادر
علاوه بر رسول خدا و اميرالمؤمنين و حسنين : كه زندگى روزمره و مستقيم با حضرت فاطمه (سلام الله علیها)داشتهاند و از او پيش از وفات و بعد از آن بسيار ياد مىكردند، ساير ائمه: نيز در فرصتهاى مختلف به تناسب، از او ياد مىنمودند.
ابوبصير مىگويد: روزى صحبت فاطمه (سلام الله علیها)در ميان بود، حضرت امام صادق (علیه السلام) پس از ذكر تاريخ وفات آن بانو، فرمودند: مادرم فاطمه (سلام الله علیها)در اثر ضربت قنفذ (غلام خليفه دوم) از دنيا رفت، كه به امر اربابش به فاطمه (سلام الله علیها)زد و آن حضرت بچهاش را سقط كرده و شديداً مريض شد و سپس وفات نمود. و كان سبب وفاتها ان قنفذاً مولى عمر لكزها بنعل السّيف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذلك مرضا شديدا...[6]
و همچنين سكونى (از علماى بزرگ اهل سنّت در عصر آن حضرت) مىگويد: من وارد محضر امام صادق (علیه السلام) شدم، قيافهام گرفته و محزون بود. حضرت از علت آن پرسيد. جواب دادم: خداوند دخترى به من داد. حضرت فرمودند: ای سكونى! سنگينى آن بر زمين و روزيش با خداست، او عمر خودش را مىكند و از روزى خويش مىخورد، تو چرا ناراحتى؟ سپس فرمود: اسم او را چه گذاشتى؟ گفتم: فاطمه! امام چون نام فاطمه (سلام الله علیها)را شنيد سه بار فرمود: آه، آه، آه، گويا با شنيدن اين نام تمام مصائب و مظلوميتهاى مادر را تداعى كرد و لذا دست خويش را بر پيشانيش گذاشته و خطاب به من فرمود: چون نام او را فاطمه گذاشتهاى، مبادا بر وى ناسزا بگويى و يا او را لعن كنى و يا بزنى.[7]
امام موسى كاظم (علیه السلام) و ياد مادر
امام موسى بن جعفر (علیه السلام) هفتمين اختر تابناك آسمان ولايت و امامت، و قهرمان مبارزه و مقاومت و متحمل عمرى زندان و شكنجه و آزار در راه آئين و مذهب حق و حقيقت، نسبت به مادرش زهرا (سلام الله علیها)علاقهاى پرشور و عاشقانه و ارادتى شديد و خالصانه داشت.
امام معصوم همواره از مادر محبوبش و فداكاريها و مبارزات و ايثارگريها و مظلوميتش ياد مىكرد و به ويژه مسألهى فدك كه در مورد آن يكى از سياهترين صفحات تاريخ صدر اسلام توسط غاصبين حقوق اهلبيت : به وجود آمد، هميشه مورد نظر و طرف توجه امام بود كه با يادآورى و تشريح و تحليل ابعاد آن، حقايق مسلمى را دربارهى حقانيت خاندان رسالت فاش و بيان مىفرمود.
داستانى كه ذيلاً نقل مىشود، گوشهاى از علاقهى شديد و ارتباط قلبى و معنوى امام(علیه السلام) را با مادر محبوبش (سلام الله علیها) نشان مىدهد؛ همچنين آشكار مىسازد كه حقوق پايمال شدهى زهراى اطهر (سلام الله علیها) همواره موردنظر و توجه فرزندان گرامىاش قرار داشته، و آن بزرگواران پيوسته درصدد بازپس گرفتن و استيفاى حقوق مادر محبوب خويش بودهاند.
ابتدا بايد بگوييم كه: مهدى عباسى لعنه الله علیه خليفهى جائر و ظالم عهد امامت موسى بن جعفر (علیه السلام) ، در اوايل حكومت غاصبانهى خويش، برخورد شديدى با امام معصوم (علیه السلام) نداشت. تنها يك بار در مدينه ملاقاتى با امام داشت كه طى آن، از محضر امام در مورد تحریم خمر و مسكرات كه معمولاً در دربار خلفاى عبّاسى مصرف مىشد، سؤالى مطرح ساخت. در آن ديدار، خليفهى نابكار، چنان پاسخ عميق، دقيق، عالمانه و قانعكنندهاى از امام(علیه السلام) دريافت داشت كه با وجود قلب سياه و انديشهى تباه خود، باز هم نتوانست اعجاب و شگفتى خود را مخفى نگه دارد و علم وافر و عميق و دانش عظيم امام (علیه السلام) را مورد تأييد و تصديق قرار ندهد.
بار دوّم، ملاقات مهدى عباسى و امام معصوم (علیه السلام)، هنگامى صورت گرفت كه ظاهراً مهتدى درصدد رد مظالم پدرش منصور برآمده بود. يعنى ظاهراً مىخواست اموالى را كه توسط منصور، از امام صادق (علیه السلام)ضبط و تصرف شده بود، به فرزند بزرگوارش امام موسى بن جعفر (علیه السلام) برگرداند. لذا در آن ملاقات از امام (علیه السلام) پرسيد: حدود فدكى كه از مادرتان فاطمه غصب شده چقدر و چگونه است و حد و مرز آن چيست؟ حدود آن را برايم مشخص كنيد تا به شما باز گردانم.
امام در پاسخ مهدى، حد و مرزى را براى فدك تعيين كرد كه درست با وسعت امپراطورى مسلمين در عهد خلافت مهدى مطابقت مىكرد به اين ترتيب كه امام فرمود:
پس تو مىخواهى حد و مرز فدك را بدانى؟ گوش كن تا برايت بگويم...
يك سمت آن، كوه احد؛
سمت ديگرش، عريش مصر؛
مرز سوّم آن، درياى احمر؛
و مرز چهارمش، دومه الجندل...
مهتدى در پى بيانات امام(علیه السلام)، با تحيّر و پريشانى گفت: آيا همهى اينها كه گفتى حدود فدك است؟
امام فرمود: آرى، همهى اين سرزمينها از مناطقى است كه با لشكركشى و جنگ بازستانده نشده است.
مهتدى از آن روز كينه و دشمنى امام را بر دل گرفت و درصدد نابودى آن حضرت برآمد، زيرا خطر را بالاى سر خود احساس كرد. او آن روز متوجه شد كه هدف امام، فقط بيان حدود فدك خالى و بازپس گرفتن آن نيست؛ بلكه مراد و منظور اصلى بازستاندن حكومت و خلافت است كه به زور و عنف از خاندان رسالت گرفته شده و چيزى جز غصب حقوق اهلبيت (علیه السلام) نبوده است. او فهميد كه هنوز فرزندان على (علیه السلام) و زهرا(سلام الله علیها)، حق خود را فراموش نكردهاند و با تمام قوا درصدد استيفاى آن هستند، لذا تنها فدك را نمىخواهند، بلكه مىخواهند حكومت ظلم و جور و فساد را از بيخ و بن براندازند.
آنگاه مهتدى در پاسخ امام (علیه السلام) گفت: اينها كه گفتى خيلى زياد است».[8]
و البته چنان كه معلوم است، هرگز حقوق اهلبيت عصمت و طهارت را بازپس نداد سهل است كه از آن پس با تمام قوا درصدد ايذا و آزار و نابودى امام (علیه السلام) برآمد و اين هدف شوم را تا سرحد شهادت امام بزرگوار (علیه السلام) نيز دنبال كرد.
امام رضا (علیه السلام) و ياد مادر
امام رضا ثامنالائمه (علیه السلام) نيز همچون ديگر فرزندان زهراى اطهر (سلام الله علیها)و سلالهى پاك پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) ، علاقه شورانگيز و احترام خاص و اخلاصآميزى نسبت به ساحت مقدّس مادرش زهرا (سلام الله علیها)داشت. همواره و در هر فرصتى، از آن بانوى بانوان بهشتى، تجليل و تكريم به عمل مىآورد و با اعتزاز و افتخار نام عزيزش را بر زبان جارى مىساخت. شدّت اين شور و علاقه به حدّى بود كه مخالفان و بدخواهان نيز به وسعت آن پى برده بودند و سعى داشتند كه از اين راه، با امام (علیه السلام) وارد مذاكره و گفتگو شوند به اين ترتيب براى نيل به مقاصد خود، رضايت و خشنودى امام را جلب كنند و دل امام (علیه السلام) را با خود نرم سازند.
روزى امام رضا (علیه السلام) با فرزند دلبندش جوادالائمه (علیه السلام) نشسته بود و مأمون عباسى نيز در محضر آن دو بزرگوار حضور داشت. آن روز امام (علیه السلام) حديثى را در مدح مادرش فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)بازگو فرمود.
مأمون لعنه الله علیه نيز با شنيدن حديث، به سخن آمد و گفت: پدرم رشيد از پدرش مهتدى، او هم از منصور، او هم از پدرش، و او هم از جدش « ابنعباس» روايت كرده است كه روزى ابنعباس خطاب به معاويه لعنه الله علیه الهاویه گفت: آيا مىدانى كه چرا فاطمه (سلام الله علیها)، فاطمه نامگذارى شده است؟
معاويه گفت: نمىدانم ابنعباس گفت: بدان جهت به او فاطمه گفتند كه او و پيروانش از آتش دوزخ دور و محفوظ نگه داشته شدهاند. او گفت: اين سخن را من از رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) شنيدم».[9]
توضيح اين سخن نيز در حديث ديگرى از آن حضرت (علیه السلام) آمده است كه فرمود: آنان كسانى هستند كه بتوانند با ايمان و توحيد و اخلاص به ملاقات پروردگار خود بشتابند و شيعه بودن و پيروى از فاطمه (سلام الله علیها)را عملاً به اثبات رسانند، نه آن كه فقط به زبان و در ظاهر خود را پيروان فاطمه (سلام الله علیها) بنامند.
امام جوادالائمه (علیه السلام)و ياد مادر
امام جواد (علیه السلام)، فرزند برومند پدرى بزرگوار چون امام رضا (علیه السلام) است و در مكتب تربيتى او پرورش يافته، و طبيعى است كه عشق و علاقه به مادر عزيز را نيز از چنان پدرى آموخته و به ارث برده باشد. آرى شور شفيقانه و مهر خالصانهى امام جواد (علیه السلام) نسبت به مادرش نيز همواره شعلههايى سركش داشته و ورد زبانها بوده است.
در بيان اين شور عشق و گرماى مهر و عاطفت، گرچه سخن بسيار گفته شده است، امّا براى نمونه كافى است به حديث كوتاهى كه صاحب سفينه البحار نقل كرده است توجّه و بسنده كنيم. در آن حديث آمده است: « امام جواد (علیه السلام) هر روز، موقع زوال روشنايى آفتاب، به مسجد نبى اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در مدينه مىآمد و صلوات و درود بر پيامبر اسلام مىفرستاد و مشام جان خويش را از ياد جدّ بزرگوارش معطّر مىساخت.
سپس به سراغ خانه و محل زندگى مادرش فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)كه در همان نزديكى و جوار قبر پيامبر است مىرفت. با سرى پرشور و قلبى پر تپش، و در نهايت ادب و احترام، ابتدا كفشها را از پا درمىآورد و آنگاه با جان و دلى سرشار از شور و اشتياق و عشق، وارد آن خانهى كوچك و پرنور مىشد و در آنجا نماز و دعا مىخواند و دقايقى طولانى، در حالت شور و جذبهى روحانى به سر مىبرد».
براى درك شدّت اين مهر و علاقه بايد دانست كه هرگز ديده نشد، حتّى براى يكبار، كه امام (علیه السلام) به مسجد نبوى (صلی الله علیه وآله و سلم) برود ولى سراغ مادرش را نگيرد، و يا بدون راز و نياز با روح قدسى آن بزرگوار به خانهى خود برگردد.
و باز براى پيگیرى و بيان گوشهى ديگرى از اين علاقه و ارادت امام (علیه السلام) نسبت به مادر عزيزش، كافى است كه داستان ازدواج آن حضرت (علیه السلام) را در نظر گرفت، به جوانب آن نظر افكند.
در بررسى چگونگى ازدواج امام جواد (علیه السلام)، بيش از پيش متوجّه مىشويم كه وى چه احترام و فضيلتى براى مادرش قائل بوده و چگونه برترى و والايى مادر عزيز را، از هر جهت در نظر داشته است. مىدانيم كه امام جواد (علیه السلام)، داماد خليفهى وقت مأمون عباسى لعنه الله علیه شده بود. لذا در وصلت او با «أمّفضل» لعنه الله علیها دختر خليفه، كه از خاندانى مرفّه و پرتجمل بود، انتظار مىرفت كه هزاران درهم و دينار از طرف پدر عروس در آن محفل عروسى خرج شود، و طبق آنگونه مراسم، مهريه و كابين نيز به تناسب ثروت و امكانات پدر عروس، بسيار چشمگير باشد و قوس تصاعدى طى كند و با ارقام درشت رقم زده شود.
ولى امام جواد (علیه السلام) به خاطر علاقه و احترام و فضيلت فراوانى كه براى مادرش قائل بود، حاضر نشد مهريهى همسرش بيش از پانصد درهم- كه همان مهريهى مادرش زهرا (سلام الله علیها) بود- تعيين گردد.
امام هادى(علیه السلام) و ياد مادر
امام هادى (علیه السلام) دهمين اختر تابان آسمان ولايت و امامت و پيشواى راستين جهان اسلام نيز علاقه و ارادت خاصى نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا (سلام الله علیها)داشت.
امام معصوم، اين علاقه و ارادت را، بارها و بارها ضمن گفتگوها و مباحثاتى كه با ملحدين و زنادقه و ديگر گروههاى مخالف مكتب اهلبيت : داشته است، با زيباترين بيان و رساترين كلام اظهار كرده و همواره به وجود گرامىاش و خاندان اهلبيت : افتخار نموده است.
در ميان دعاها و تعليمات عاليهى آن بزرگوار، جامعتر و گوياتر از «زيارت جامعه» را، كه از تعليمات زيبا و عميق آن حضرت است پيدا نكرديم. امام معصوم، ارادت و علاقهى خاص خويش را نسبت به مادرش زهرا (سلام الله علیها)و اهلبيت مطهر، و خاندان پاك رسالت و مهبط نزول وحى، در همان زيارت جامعه بارها ابراز داشته و طى همين دعاى باشكوه فرموده است:
«سلام و درود بر شما باد، اى خاندان نبوت و رسالت، سلام و درود بر شما باد، اى مراكز رفت و آمد فرشتگان آسمانى و اى محل نزول وحى الهى. سلام و درود بر شما باد، اى پيشوايان ملل و عناصر نيكوكار و سياستمداران پاك و تدبيرورزان امور مردم. سلام و درود بر شما باد، اى كليدهاى ايمان و امناى رحمان و عصارهى پيامبران، سلام و درود بر شما باد، اى مراكز معرفت و شناخت خدا، و معادن حكمت الهى و رازداران اسرار بزرگ، سلام و درود بر شما باد، اى حاملان كتاب خدا، و اوصياى پيامبر، و ذريهى رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)، و رحمت و بركات الهى بر شما باد».[10]
امام حسن عسكرى (علیه السلام)و ياد مادر
امام حسن عسكرى (علیه السلام) يازدهمين پيشواى راستين جهان اسلام همواره قلبى سرشار از ياد و مهر مادر داشت و در هر فرصتى عشق و علاقهى خود را نسبت به آن بزرگوار بيان مىفرمود.
ابن شهرآشوب، صاحب «مناقب» در كتاب خود از «ابىهاشم» و او از امام حسن عسكرى (علیه السلام) نقل مىكند: «كه روزى خطاب به حاضران فرمودند: آيا مىدانيد كه مادرم فاطمه (سلام الله علیها) چرا «زهراء» (يعنى درخشندهرو) ناميده شدند؟
حاضران عرض كردند: چه بهتر كه خودتان بفرماييد!
امام(علیه السلام) در توضيح آن نام زيبا فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشيد، و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم على (علیه السلام) پرتوافكن و تابان بود، از اين جهت او را زهرا و درخشندهرو ناميدند».[11]
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) و ياد مادر
حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه شریف) در طول عمرش بيش از ساير ائمه مظلوميت مادر را ياد مىكند و روزى كه ظهور مىكند، به مدينه مىآيد و نالهها و استغاثههاى فاطمه (سلام الله علیها)را متذكّر مىگردد
و مىگويد: اى مادر! امروز از قاتلانت انتقام مىگيرم و آنان را به سزاى اعمالشان مىرسانم. آنگاه به سراغ قبر قاتلان او آيد و با اذن خدا آن دو را زنده مىكند و سؤال می كند: به چه جرمى مادرم را مصدوم و مجروح كرديد؟ بچهاش را كشتيد؟ خانهاش را مورد تهاجم قرار داديد؟ سپس با شمشيرى كه در دست دارد آنان را به قتل مىرساند و جسدشان را به آتش مىكشد و خاكسترشان را بر باد مىدهد...[12]
آرى دل نازنين امام زمان (علیه السلام) هرگز از ياد غمها و غصههاى مادر بزرگوارش فاطمه (سلام الله علیها) آرام نمىگيرد و مصائب او را فراموش نمىكند، زيرا فاطمه (سلام الله علیها)حجّت و اسوهى ائمّه خوانده شده است، و در عمر كوتاهش شديدترين و دردناكترين مصيبتها را پشت سر گذاشته است.
يك حديث شريف از توقيع مبارك آقا امام زمان (علیه السلام) در مورد مادرش فاطمه (سلام الله علیها) مىفرمايد:
« و فى ابنه رسولاللَّه صلى الله عليه وآلهلى اسوه حسنه.»[13]
در حالات و رفتار فاطمه (سلام الله علیها)دختر پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)، براى من سرمشق خوبى وجود دارد.
اين حديث، فاطمهى زهرا (سلام الله علیها)را اسوه و الگو براى امام زمان (علیه السلام) نقل مىكند و مىرساند كه فاطمه (سلام الله علیها)نقش رهبرى دارد و ائمهى اطهار : از او سرمشق مىگيرند.
حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) نيز با تعبير كلىتر مىفرمايند:
« نحن حجه اللَّه على الخلق، و فاطمه حجه علينا.»[14]
ما براى تمام مخلوقات حجت هستيم و فاطمه (سلام الله علیها) مادرمان حجت ما مىباشد.
اين حديث نيز ضمن ياد امام حسن عسكرى از مادرش، آن حضرت را پيشواى ائمه ذكر مىكند و بالاخره حضرت امام باقر (علیه السلام) در يك حديث فوقالعاده و عرفانى مىفرمايند: اطاعت فاطمه (سلام الله علیها)براى تمام مخلوقات عالم از جن و انس و پرندگان و حيوانات، حتى براى انبيا و ملائكه واجب گرديده است.
« لقد كانت مفروضه الطاعه على جميع من خلق اللّه من الجنّ والانس والطّير والوحش والانبياء والملائكه.» [15]
اين اطاعت اگر چه تكوينى است نه تشريعى، ولى عظمت فاطمه (سلام الله علیها)را به ساير مخلوقات جهان حتّى انبياى پيشين در بر دارد.
----------------------------------------------------------
[1]- تحلیل سیره فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)ص 284
[2]- جلاءالعيون، ج 1، ص 219- كشفالغمه اربلى.
[3]- نفسالمهموم، ص 149.
[4]- جلاءالعيون، ج 1، ص 135. به نقل از صحيفه الرضا.
[5]- سفينه البحار، ج 2، ص374.
[6]- عوالم، ج 11، ج 504- بحار، ج 43، ص 170، ح 11.
[7]- وسائلالشيعه، ج 15، ص 200، ح 1.
[8]- اصول كافى، ج 1، سيره الائمه، ص 123.
[9]- بحارالانوار، ج 1، ص 60.
[10]- زیارت ناحیه
[11]- جلاءالعيون، ج 1، ص 128.
[12]- بحارالانوار، ج 52، ص 386.
[13]- غيبه شيخ طوسى، ص 173، چاپ نجف.
[14]- تفسير اطيب البيان، ج 13، ص 235.
[15]- عوالم، ج 11، ص 190.
ياد مادر از زبان فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- بازدید: 1503