از دیر زمان ، معتقدان به این نظر بدین جمله از پیامبر صلی الله علیه و آله توسل جسته اند که : لا تجتمع امتی علی الخطا: امت من به امر خطا اتفاق نظر نمی کنند. گذشته از درستی یا نادرستی سند روایت ، مفاد آن گویای این نیست که هیچ گروه اجتماعی مسلمانان به خطا نمی روند. در صورت درستی سند روایت ، مفاد آن چنین است که هرگز همه امت بر پیمودن راه خطا اجتماع نمی کنند. (261)
اتفاق عمومی در تعیین رهبر امری ناممکن است و پیروان مذاهب عمامه نیز ادعا نمی کنند که خلافت خلفا به اتفاق آرا اجماع امت صورت پذیرفته است. فراتر از این ، قاضی عضد ایجی می نویسد :
در انتخاب پیشوا و بیعت با او هیچ نیازی به اجماع نیست. بیعت یک یا دو نفر از اهل حل و عقد کافی است... چنان که صحابه پیامبر بر عقد بیعتی که عمر با ابوبکر کرد و نیز به عقد بیعتی که عبدالرحمن بن عوف با عثمان نمود ، اکتفا کردند و در قبول خلافت ابوبکر یا عثمان اجماع و اتفاق نظر مردم مدینه را شرط ندانستند ، تا چه رسد به این که اجماع امت را شرط بدانند.(262)
در آن صورت آیا پیامبر اکرم ، امت خود را به انجام امری محال وانهاد ؟! یا به عمد می خواست پیروانش را در کشمکش های دایم بیفکند تا همدیگر را از بین ببرند و قوای آنها به ضعف گراید و دین سست شود ! دور از شان نبوت !
رای اکثریت هر چند در امور سیاسی ، اجتماعی و نظامی تا حدودی پذیرفته است ، در امور اعتقادی و احکام کمترین اساس و اعتباری ندارد. (263)
این که امروزه ریاست جمهور و نمایندگان ملت ها با رای اکثریت انتخاب می شوند همه بدین علت است که به دست آوردن وحدت رای میان مردم با ده ها نظر و سلیقه و انگیزه ، امری ناممکن است.
معنای تحکیم اکثریت این نیست که اکثریت خطا نمی کند.گاه جوامع بشری به منحطترین فکر در میان خویش معتقد می شوند. اکثریت ، تنها راه چاره برای درهم شکستن و از بین بردن دعواها و کشمکش ها است ، نه روشی برای به دست آوردن رای درست تر...(264)
260) در این باره به کتاب دیگر نویسنده بحران جانشینی پیامبر مراجعه شود.
261) بررسی حدیث نامبرده را در مجله علوم حدیث عربی ،فصلنامه شماره 3 بیابید.
262) المواقف ،ج 3 ،ص 267 ، موقف 6 ، مرصد چهارم ،الارشاد ، جوینی ، ص 424 ، به نقل سیری در الغدیر ، ص 112.
263) در همین باره است که قرآن می فرماید: و ما کان لمومن و لا مومنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم هیچ مرد و زن مومنی را نرسد که چون خدا و فرستاده اش به کاری فرمان دهند ، برای آنان در کارشان اختیاری باشد. هرکس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند بی تردید دچار گمراهی آشکاری گردیده است. احزاب ، 36.
264) اسرار السقیفة ، ص 48 و 49 ، با تصرف.