1.وی با ملایم ترین شیوه، احساسات و عواطف بر انگیخته انصار را با خویش همراه ساخت تا آنجاکه آنها تصور کردند وی سخنگوی ایشان است نه مهاجران .
2.نحوه دخالت او در مشاجره، او را همچون داور بی طرف نشان داد که در اضهار نظر جز انگیزه اصلاح و سامان دادن اوضاع ،منظوری ندارد.وی خود را از مقام معارضه با انصار والاتر نشان داد.گویا قرار است با تشخیص خود بین دو حزب به فضاوت بشیند.(139)
3.با بهترین تمجید از کوشش خالصانه آنان ،زیرکانه به آنان تفهیم نمود که فضیلت ایشان هیچ حق سیاسی و اجتماعی را برای آنها به اثابت نمی رساند.
انصار خود را نخستین یاران پیامبر بر می شمردند و ابوبکر بدون انکار اصل یاوری، به آنها تفهیم کرد که یاوری مهاجران نخست (140)
پیش از یاوری ایشان بوده است .زیرا آنها سال ها قبل از اهالی مدینه، به پیامبرصلی الله علیه و آله ایمان آوردند و او را در سرزمین شرک، پشتیبانی کردند و انواع شکنجه ها و رنج ها را تحمل نمودند.(141)
بر این اساس بود که به آنها گفت:فلیس بعد المهاجرین الاولین عندنا بمنزلتکم نزد ما هیچ کس بعد از نخستین مهاجران ، بر شما برتری ندارد.با این بیان ،ایشان را همتراز بقیه مهاجران بر شمرد و چنین اثبات کرد که موضوع خلافت برای هیچ یک از این دو گروه - با وجود مهاجران نخست - سزاوار نیست.
4. چون منصب مهاجران نخست ،برتر باشد ریاست با آنهاست و گروه انصار ، چنان که نقش یاوری پیامبر و پیروان نخستین او را بر عهده داشته اند ،اینک نیز فقط مقام وزارت بر عهده آنان است نه بالاتر. در وزارت و مشورت ، آنها در رتبه بقیه مهاجران خواهند بود.(142)
5. تمجید ابوبکر از انصار و اعتراف به درک منزلت آنان در کمک به اسلام و پیامبر ، انصار را کاملا امیدوار ساخت که در صورت به قدرت رسیدن مهاجران ، کمترین حقی از ایشان ضایع نمی شود و به مقام وزارت خواهند رسید. از آن بالاتر ،تا رضایت آنان به انجام کاری جلب نشود کمترین اقدامی صورت نمی گیرد.
هر چند تاریخ گواهی داد که این وعده ابوبکر خالصانه ابراز نشده است ، شک نیست که در آرام ساختن و مهار انصار بسیار موثر بود
6.ابوبکر در ضمن تمجید خود ، حس رضامندی انصار را تحریک کرد و تا سر حد مهار عقل ، آنان را با خود همراه ساخت. او به آنها گفت :به خدا سوگند ، ما از خوبی ها به هیچ مرحله ای دست نیافتیم مگر آن که شما با ما در آن شریک و هم رتبه اید. شما بهترین و ارجمندترین مردم نزد ما و شایسته ترین مردم به رضا از قضای الهی ، و تسلیم امر پروردگار هستید.
این جملات که مایه ای از تلقین و قدردانی در بر داشت ، مانند اثر آب سرد بر جگر تفتیده ، بر قلب آنان تاثیر گذاشت و ناخواسته ،ایشان را به تسلیم و رضا واداشت و پس از این ستایش ، دیگر روا ندیدند این امتیاز را که رقیب به آن اعتراف می کند از دست بدهند.
7. ابوبکر در کلامی دیگر از میان ویژگی های انصار ، روحیه ایثار آنان را به یادشان آورد و گفت :شما در روزی که سخت نیازمند بودید ، مهاجران را بر خویشتن ترجیح دادید. آیا امروز برای نیل به ریاست ، می خواهید خود را بر آنها ترجیح دهید ؟ در آن صورت دیگران چه خواهند گفت ، جز این که انصار به سبب حسد ، خود را بر مردمان شایسته تر از خویش فرمانروا ساختند.
8. ابوبکر در پایان ،آنها را بیم داد که اگر در این ماجرا میان مردم اختلاف و جنگی پردامنه پدید آید کسی جز شما مقصر نخواهد بود. زیرا اینک شمایید که با انکار فضیلت مهاجران ، بذر اختلاف می افشانید.
9. پیشنهاد بیعت با عمربن خطاب و ابوعبیده جراح ، ابوبکر را از اتهام بر کوشش برای رسیدن خود به زمامداری رهانید. از طرفی چون او صلاحیت هر دو را تضمین کرد حاضران نتوانستند با تصمیمی بی درنگ ، یکی را بر دیگری ترجیح دهند. عمر هم با مشاهده زیرکی ابوبکر ، چون موقعیت را برای خود چندان هموار ندید ، کار را به خود ابوبکر بازگردانید. (143)
ابوعبیده نیز خوب می دانست که با وجود ابوبکر و عمر بن خطاب ، کسی جانب وی را نخواهد گرفت. از همین رو ترجیح داد ، حال که خود نمی تواند بدون رقیب به منصبی دست یابد ، بر نظر عمر تاکید ورزد. در آن صورت می توانست در دوره حکومت ابوبکر یا عمر ، مقامی عالی ، ویژه خود سازد ،و چنین نیز شد. (144)
10. آنچه در نهایت دست و زبان انصار را بست این ادعا بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز سفارشی به جانشینی انصار نکرده و جز این نفرمود که :الائمة من قریش : پیشوایان پس از من همه از قریش هستند.(145)
به این ترتیب کمترین کوشش انصار برای تصدی منصب خلافت ، مخالفت آشکار با فرمان پیامبر خواهد بود.
سخنان ابوبکر ، مردم را چنان تحت تاثیر قرار داد که زبان ها از پاسخ باز ماند. او در همان جملات کوتاه همه چیز را گفت و کمترین راه گریز را بر انصار بست. در این صورت انصار برای نپذیرفتن حکومت مهاجران هیچ برهانی نداشتند ، جز این که به حسد و ریاست طلبی متهم شوند و کسی نیز از آنها جانبداری نکند.
چنین به نظر می رسد که ابوبکر پیش بینی می کرد که اجتماع بیش از تهاجم ، حالت تدافعی دارد. آنها با وجود مهاجران برجسته چندان به کسب قدرت امیدوار نبودند و به گردهمایی سقیفه نیز با اطمینان نمی نگریستند ، جز آن که امید داشتند با این همایش تا حدی قدرت خود را به رقیب نشان دهند تا اگر به احتمال ، حکومت به دست رقیب افتاد حق ایشان محفوظ بماند. از طرفی ، با آن گردهمایی ، اذهان عمومی برای پذیرش حکومت انصار محک زده می شد. (146)
139) اسرار سقفیه،ص 192.
140) منظور وی از نخستین مهاجران نخستین کسانی اند که به پیامبر ایمان آوردند و با وی هجرت کردند.
141) بدین سان گروه بندی ابوبکر این گونه بود:1)مرتبه پیامبر و نخستین ایمان آورندگان مهاجر.2)ایمان آورندگان که در مکه که پس از هجرت پیامبر،به تدریج به مدینه آمدند.3)ایمان آورندگان ساکن در مدینه.ابوبکر پساز استثنای گروه اول ،انصار را در ردیف گروه دوم قرار داد و با گروه غیر بر جسته مهاجر، همتراز کرد.
142) ابوبکر در کلام خود به این آیه قرآن استدلال کرد که در آن ، نام مهاجران و فضیلت آنها قبل از انصار یاد شده است. و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه و اعد لهم جنات تجری تحتها الانهار خالیدن فیها ابدا ذلک الفوز العظیم. توبه / 100.
143) عمر پیوسته از این زیرکی ابوبکر اظهار ناخرسندی می کرد. بر طبق قرار قبلی ، عمر می بایست نخستین سخنگو و نامزد خلافت باشد ، حال آن که ابوبکر از همان آغاز به وی می گوید : تو چیزی مگو ، من سخنگویی را آغاز می کنم. و راه را برای تو هموار می نمایم ، آن گاه تو رشته کلام را به دست گیر. السیرة النبویة ،ترجمه ،ج 2 ، ص 431. در ادامه گفتگو ، با تاکید بر این که خلافت حق نخستین مهاجران است موقعیت خود را تثبیت و موقعیت عمر را متزلزل می سازد.
144) وی در دوره حکومت ابوبکر و عمر تا سال 18 هجری بخش اقتصاد و دارایی حکومت را عهده دار بود. این منصب در آن دوره پس از مقام زمامداری و قضاوت ، بالاترین مقام بود.
145) اعتبار این حدیث را به زودی بررس خواهیم کرد
146) در بخش جداگانه پیرامون انگیزه انصار ار گردهمایی سقیفه و نیز علت عملکرد مردم تحلیل هایی ارائه خواهد شد