1- ششمین اخترتابناک آسمان امامت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) درروز جمعه17 ربیع الاول سال83 هجری در مدینه و در زمان عبدالملک بن مروان بن حکم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت«ام فروه» دختر قاسم (1) بن محمد بن ابوبکر میباشد. ایشان درسال 148 هجری به دستور منصور عباسی به وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیع ودر جوار ائمه بقیع (2) قرار دارد. (3)
بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشانرا نیز برخی سال 80 هجری ذکر کرده اند. (4) درباره زمان شهادت نیزگروهی ماه شوال و دست های دیگر 25 رجب را بیان کردند. (5)
2- امام صادق(علیه السلام) مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امام سجاد(علیه السلام) و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت19 سال با امام باقر(علیه السلام) زندگی کرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دوبزرگوار، خوشه چینی نماید. مدت امامت ایشان 34 سال به طول انجامید (6) که 18 سال در دوره اموی و16 سال در دوره عباسی بوده است. (7)
3- خلفای اموی معاصر امام جعفر صادق(علیه السلام) به ترتیب عبارتند از:
هشام بن عبدالملک (114-125)، ولید بن یزید بن عبدالملک(126-125)، یزید بن ولید بن عبدالملک (126)، ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک (2 ماه و 10 روز از سال126) و مروان بن محمدمعروف به مروان حمار(132-126).
خلفای عباسی معاصر امام(علیه السلام) عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بن محمد(137-132) و ابوجعفر منصور دوانیقی (137-148).
4- از امام جعفر صادق(علیه السلام) هفت پسر و سه دختر برجای ماند کهعبارتند از:
«اسماعیل»، «عبدالله» و «ام فروه» که مادرشان فاطمه بنت الحسین بن علی بن حسین(علیه السلام) است.
«امام موسی کاظم»، «اسحاق» و «محمد» که مادرشان حمیده خاتون میباشد. و «عباس»، «علی»، «اسماء» و «فاطمه» که هریک از مادری به دنیا آمده اند. (8)
5- در یک دسته بندی، زندگانی امام جعفرصادق(علیه السلام) را میتوان بهسه دسته کلی تقسیم نمود:
الف زندگانی امام در دوره امام سجاد و امام باقر علیمهاالسلام که تقریبا نیمی از عمر حضرت را به خود اختصاص میدهد. در ایندوره (83 114) امام صادق(علیه السلام) از علم وتقوی و کمال و فضیلتآنان در حد کافی بهرهمند شد.
ب قسمت دوم زندگی امام جعفر صادق(علیه السلام) از سال 114 هجری تا 140هجری میباشد. در این دوره امام از فرصت مناسبی که به وجود آمد،استفاده نمود و مکتب جعفری را به تکامل رساند. در این مدت،4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیاری را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامی ارزانی داشت.
ج- هشت سال آخر عمر امام(علیه السلام) قسمت سوم زندگی امام را تشکیل میدهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصورعباسی قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتب جعفری عملا تعطیل گردید. (9)
6- در عصر امام صادق(علیه السلام) حکومت اموی منقرض شد. عواملی که منجربه انقراض سلسله اموی شد عبارتند از:
1- حکومت موروثی استبدادی.
2- تحریف حقایق توسط محدثان مزدور و روحانیون درباری.
3- مخالفت علنی و آشکار با سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و قرآن کریم.
4- اهانت به حرمین شریفین.
5- سوء استفاده از بیت المال مسلمین.
6- کامجویی و هوسرانی و میگساری و ساز و آواز.
7- گرایش به تجملات و زیور آلات.
8- تعصب عربی و تحقیر موالی (غیر اعراب).
9- اختلافات و درگیریهای داخلی و نژادی.
10- قتل و غارت مسلمین خصوصا فرزندان بنیهاشم.
11- قیام مسلحانه شیعیان.
12- تعطیل شدن امر به معروف و نهی از منکر به سبب خشونتحکمرانان.
13- رواج شعارها و سنتهای جاهلی. (10)
7- بنی العباس در اواخر دوره بنی امیه از فرصت سیاسی که به وجودآمده بود، استفاده کردند و حکومت را در سال 132 هجری قمری به دست گرفتند. (11) و تا سال656 هجری قمری حکومت کردند. سیاست عباسیان تا زمان معتصم برمبنای حمایت از ایرانیان و تقویت علیهاعراب بود. صد ساله اول حکومت عباسی برای ایرانیان، عصر طلایی بود. چه آنکه برخی از وزرای ایرانی همانند برامکه و فضل بن سهل ذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار میرفتند. (12) 8- روسای بنیهاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم و همچنین بنی العباس به نام های ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح،ابوجعفر منصور دوانیقی و عموهای اینها، در محلی به نام«ابواء» (13) نهضت ضد اموی را از سال 100 هجری آغاز کردند. وچون بنی العباس زمینه را برای خودشان مهیا نمیدیدند، با «محمدنفس زکیه» (14) به عنوان مهدی امت بیعت کردند. (15)
9- بعد از آنکه روسای بنی هاشم با محمد بیعت کردند، از امام جعفر صادق(علیه السلام) نیز دعوت نمودند که با محمد به عنوان مهدی امت بیعت کند ولی حضرت به آنها فرمود که در نزد ما اسراری است. این پسر، مهدی امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آنجلسه بیان داشتند که ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت خواهندرسید و به عبدالعزیز بن عمران زهری فرمود که ابوجعفر منصورقاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد. (16)
10- مبلغان بنیعباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آلمحمد» یا «الرضی من آل محمد» تبلیغ میکردند. دو تن ازماهرترین شان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال» و «ابومسلمخراسانی».
ابوسلمه که به وزیر آل محمد لقب گرفت، در کوفه مخفیانه تبلیغ میکرد و ابومسلم که به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردمرا بر علیه دستگاه حاکمه اموی میشوراند. (17)
یکی از کارهای زشت ابومسلم این بود که نسبتبه ابوسلمه حسادت میورزید. نامه هایی به سفاح و عموهای سفاح نوشت و به آنها اطلاع داد که ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آل عباس به نفع آل ابی طالبت غییر دهد. ولی سفاح نپذیرفت و گفت: چیزی برمن ثابت نشده است.
ابومسلم وقتی که فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عدهای رامامور کرد که هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه به قتل برسانند. (18) وچون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح بودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارج را به عنوان قاتل معرفی کردند. (19)
11- مسعودی درمروج الذهب (20) مینویسد: ابوسلمه بعد از کشته شدن ابراهیم امام به این فکر افتاد که خلافت را از آل عباس به نفع آل ابی طالب تغییر دهد. نامه ای در دو نسخه برای امام جعفرصادق(علیه السلام) و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه رامخفیانه به امام جعفر صادق(علیه السلام) بده و اگر قبول کرد، نامه دیگررا از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را برای عبدالله ببر وطوری عمل کن که هیچ کدام نفهمند که برای دیگری نامه نوشتم.
فرستاده، نامه را اول برای امام(علیه السلام) برد. ایشان قبل از آنکه نامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند وبیان داشت که ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه دیگر را به عبدالله محض داد که بسیار خوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و جریان را اطلاع داد. امام به اوگفت که ابوسلمه عین این نامه را برای من نیز نوشته بود ولی آنرا سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زمان اهل خراسان شیعه تو شدهاند که میگویی شیعیان ما نوشته اند؟ آیاتو ابومسلم را به خراسان فرستادی؟ آیا تو به آنها گفتی لباس سیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از اینسخنان ناراحتشد و شروع به بحث با امام نمود. (21)
12- در بررسی نامه ابوسلمه باید گفته شود که این جریان مقارن ظهور بنی العباس است و ابومسلم شدیدا در فعالیت است که ابوسلمه را از میدان به در کند و در این قضیه عموهای سفاح نیز او راتایید و تقویت میکنند.
با این وصفی که مسعودی نوشته، معلوم میگردد که ابوسلمه مردی سیاسی بوده و سیاستش از اینکه به نفع آلعباس کار کند، تغییرمیکند و چون هرکسی را نیز برای خلافت نمیتوان معرفی نمود، سیاست مآبانه یک نامه را به هردو نفر که از شخصیت های مبرز بنی هاشم هستند، از اولاد بنی الحسن «عبدلله محض» و از اولاد بنی الحسین«امام صادق(ع») مینویسد که تیرش به هرجا اصابت کرد، از آناستفاده کند. بنابراین درکار ابوسلمه با توجه به وفاداریش به بن یعباس و تثبیت حکومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر برای بیعت با آنان، نشان دهنده جدی نبودن دعوت و آمیخته بودن آن باتزویر و عدم آگاهی از نظام واقعی امامت است و فقط میخواسته کسی را ابزار قرار دهد.
به علاوه این کار، کاری نبوده که به نتیجه برسد و بهترین دلیلآن، این است که هنوز جواب نامه به دست ابوسلمه نرسیده بود که غائله به کلی خوابید و ابوسلمه از میان رفت. (22)
13 بعضی از کسانی که ادعای تاریخ شناسی دارند، با انکار واعتراض میپرسند که چرا امام صادق(علیه السلام) در جواب نامه ابوسلمه چنان برخوردی داشته است؟
در جواب به این افراد، باید گفته شود که در این قضیه نه شرایط معنوی درکار بوده که افرادی با خلوص نیت چنین پیشنهادی را بیان کنند و نه شرایط ظاهری و امکاناتی فراهم بوده که بتوان به واسطه آن اقدام عملی نمود. (23)
علت خودداری و امتناع امام صادق(علیه السلام) از قبول درخواست ابوسلمه:
اولا این بود که امام میدانست بنیعباس ساکت نخواهند نشست و امامرا به شهادت میرسانند. بدون آنکه شهادت امام هیچ فایده و اثریبرای اسلام و مسلمین داشته باشد.
ثانیا در آن عصری که امام میزیست، آنچه که برای جامعه اسلامی بهتر و مفیدتر بود، رهبری نهضت علمی، فکری و تربیتی بود که اثرآن تاکنون هست; کما اینکه در عصر امام حسین(علیه السلام) آن نهضت ضرورت داشتکه اثرش هنوز نیز باقی است. (24)
14 از سال129 هجری تا 132 هجری که عباسیان روی کار آمدند;چون بنی امیه رو به ضعف و سقوط میرفتند، فرصت اینکه امام(علیه السلام) راتحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفی عباسیان نیز که شعار طرفداری از خاندان پاک پیامبر اکرم(ص) وگرفتن انتقام خون بناحق ریخته آنان را میدادند، به امام فشاری وارد نمی آوردند. ازاینرو، این دوران، برای امام دوران آرامش و آزادی بود و فرصتبسیار خوبی برای فعالیت های علمی و فرهنگی به شمار میرفت، فرصتیکه برای هیچیک از امامان دیگر به غیر از امام باقر(علیه السلام) که اندکی از این فرصت برای ایشان به وجود آمد و فعالیت علمی راشروع کرده بود. و همچنین برای امام رضا(علیه السلام) فراهم نگشت. ولی امام صادق(علیه السلام) هم عمر طولانی (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط وزمان برای ایشان مساعد بود. (25)
15- در زمان امام جعفر صادق(علیه السلام) در جامعه اسلامی شور و نشاط فوق العاده ای پیدا شد که منشا جنگ عقاید گردید. به طور خلاصه میتوان عوامل مؤثر در این نشاط را در چهار مورد بررسی کرد:
الف- محیط آن دوره، محیط کاملا مذهبی و اسلامی بود و مردم تحت انگیزه های مذهبی، زندگی میکردند. تشویق های پیامبر به علم ودانش و تشویق و دعوت های قرآن کریم به علم و تعلم و تفکر وتعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و نشاط بود.
ب- نژادهای مختلفی که سابقه فکری و علمی داشتند، در دنیا یاسلام وارد شدند و تحولاتی را در جامعه ایجاد کردند.
«جهان وطنی اسلامی» (26) عامل سومی بود که زمینه را مساعد میکرد. اسلام با وطن های آب و خاکی مبارزه کرده بود و وطن را«وطن اسلامی» تعبیر میکرد که هرجا اسلام هست، آنجا وطن است ودر نتیجه تعصبات نژادی تا حدود بسیار زیادی از میان رفته بود.
به طوری که نژادهای مختلف با یکدیگر همزیستی داشتند. (27)
د- عامل دیگری که زمینه ی این جهش وجنبش را فراهم میکرد،«تسامح و تساهل دینی» بود. (28) یعنی مسلمانان به خاطر همزیستی با اهل کتاب، آنها را تحمل میکردند و آن را برخلاف اصول دینی خود نمیپنداشتند. در آن زمان اهل کتاب، اهل علم و دانش بودندکه وارد جامعه اسلامی شده بودند و مسلمین نیز مقدم آنها راگرامی میشمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آنها راگرفتند و درعصر بعدی، خود در راس جامعه اسلامی قرارگرفتند. (29)
16- امام صادق(علیه السلام) در عصری زیست که علاوه بر حوادث سیاسی، یکسلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگی ها و ابهام های فکری و روحی پیداشده بود که اسلام راتهدید میکرد. ظهور متکلمان (30) ، صوفیه (خشکه مقدس ها) (31) ، زنادقه (32) ، مکتب ها و نحلههای مختلف فقهی جبریه، مشبهه، تناسخیه و... (33) اختلاف قرائت، اختلاف در تفسیر،و رشد گروه خوارج و مرجئه از آن جمله بودند. (34) هرکدام عقایدخود را ترویج میکردند و به نحوی نظر میدادند. از این رو، تشنگی عجیبی به وجود آمده بود که لازم بود امام(علیه السلام) به آنها پاسخ مناسب گوید.
17 امام صادق(علیه السلام) با تمامی این جریاناتی که وجود داشت، برخوردکرد. از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند. درباب نحله های فقهی هم که مکتب امام صادق(علیه السلام) قویترین و نیرومندترین مکتب های فقهی آن زمان بوده، به طوری که اهل تسنن هم اعتراف نمودند. ابوحنیفه (35) و مالک (36) شخصا از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه به خدمت امام میرسید و از وجودایشان استفاده میبرد. شافعی و احمد بن حنبل نیز از شاگردان شاگردان امام هستند. (37)
امام صادق(علیه السلام) با درنظرگرفتن نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی مناسب، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه علمی وسیعی به وجود آورد (38) و در رشته های مختلف، شاگردان بزرگی همچون «هشام بن حکم کندی»، «محمد بن مسلم»، «ابان بنتغلب»، «هشام بن سالم»، «معلی بن خنیس»، «محمد بن علی بن نعمان بجلی کوفی» معروف به «مؤمن الطاق»، «مفضل بن عمر»،«ثابتبن دینار» معروف به «ابوحمزه ثمالی»، «زراره بناعین»، «جابر بن یزید جعفی کوفی»، «صفوان بن مهران جمال اسدی کوفی» معروف به «صفوان جمال»، «عبدالله بن ابی یعفور»، «حمران بن اعین شیبانی»، «حمزه طیار»، «بریدبن معاویه عجلی»، و... تربیت نمود. (39)
18- در دوره امام صادق(علیه السلام)، شیعیان و طرفداران امام با نوعی پیوستگی فکری و عملی، تشکیلاتی را به وجود آورده بودند و امام صادق(علیه السلام) نیز با خلفا مبارزه مخفی میکرد. نوعی جنگ سرد در میان بود. معایب، مثالب و مظالم خلفای جور به وسیله امام(علیه السلام) در دنیاپخش شد. حتی امام(علیه السلام) به منظور تبلیغ ولایت و امامت خود،نمایندگانی به مناطق مختلف از جمله خراسان میفرستاد. (40)
فشار گسترده سیاسی حکام اموی و عباسی گویای این حقیقت است که یاران امام به خاطر مصون ماندن از گزند حکام زورگو، «تقیه»میکردند. تاکیدهای مکرر امام بر «تقیه» نشان دهنده فعال بودن این تشکیلات به طور مخفی و تصمیم جدی حکومت بر سرکوب کردن حرکت ها است. برخی از روایت های موجود نشان میدهد که شیعیان بهشدت تحت فشار بودند. (41) و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیه را در پیش گرفتند. (42)
جاسوسان اموی و عباسی، مراقب رفت و آمده ای امام و اصحابشان بودند. اگر کسی تماسی برقرار میکرد، با کمال احتیاط این عمل رابه انجام میرساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردی را میشناخت که با اهلبیت علیهم السلام اظهار محبت میکند، سرنوشت او با مرگ یاسیاه چال و زندان ابد، رقم میخورد. چنان که یکی از اطرافیان امام(علیه السلام) زیر شلاق جان سپرد. (43) به همین خاطر امام از بعضی از شیعیان روی بر میگرداند و حتی برخی را مورد سرزنش قرارمیداد. (44)
19 از رویدادهای دیگر زندگی امام صادق(علیه السلام) فوت فرزند بزرگش اسماعیل است که بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام درمرگ او بسیار بی تابی و بدون ردا و با پای برهنه دنبال جنازه اوحرکت میکرد. (45) امام(علیه السلام) والی مدینه و جمعی انبوه از معاریف ومشایخ مدینه را حاضر کرد و از همگی آنها دعوت نمود که خوب به چهره اسماعیل نگاه کنند که آیا مرده است یا زنده است؟
همگی به مرده بودن اسماعیل تصدیق کردند. این عمل چند بار انجام شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسی کاظم(علیه السلام)را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الی...»; او حقاست و حق با اوست تا ظهور امام غایب. (46) اسماعیل در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. (47) فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزندامام میباشند.
20 از حوادث مهم دوره زندگی امام صادق(علیه السلام) که در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموی به وقوع پیوست، «جنبش مسلحانه زید بن علی(علیهماالسلام) است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد(علیه السلام)است (48) که در روز جمعه سوم صفر سال 123-121 هجری قمری بنابراختلافی که وجود دارد (49) در کوفه به همراهی 5000 نفر دستبه قیام زد و پس از دو روز درگیری به شهادت رسید. یاران زید باتدابیر امنیتی شدیدی، پیکر بیجان او را دفن نمودند ولی باگزارش حفار، حاکم کوفه به گوردستیافت و بعد از جدا کردن سر ازبدن، پیکرش را در محله «کناسه» کوفه به مدت چهار سال به دارآویختند. (50)
در باره ادعا یا عدم ادعای امامت زید، گزارشهای ضد و نقیضی نقلشده است. (51) در بعضی روایات که از امام صادق(علیه السلام) وجود دارد،آمده است که: «خدا زید را رحمت کند، او عالمی درست گفتاربود.» (52) «او مردی با ایمان، عارف، دانشمند و درستکار بود.
و اگر زمام امور را بهدست میگرفت، میدانست آن را به چه کسیبسپارد. » (53) «به خدا قسم عمویم زید راه شهدای حق را پیمود،راه شهیدانی که در کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، علی و حسین علیمهاالسلام شربت شهادت نوشیدند.» (54)
فلسفه قیام زید در چند امر، خلاصه میگردد:
الف- انتقام خون شهدای کربلا.
ب -امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح وضع موجود.
ج- تشکیل حکومت اسلامی و واگذاری آن به ائمه اطهار علیهم السلام.
21- از حوادث دیگر در دوره زندگی امام صادق(علیه السلام)، «قیام یحیی بن زید بن علی(علیه السلام) است که در سال 125 هجری در خراسان و درزمان حکومت هشام بن عبدالملک صورت گرفت و در همین سال به شهادت رسید. (55)
22-«قیام محمد نفس زکیه» از حوادث دیگر دوره امام صادق(علیه السلام)است. او در سال 145 هجری و به همراهی 250 نفر از اصحاب خود درماه رجب به عنوان خروج بر منصور عباسی به مدینه آمد و شهر رادر تصرف خود در آورد. سرانجام در درگیری با لشکر عیسی بن موسی در اواسط ماه رمضان همان سال در سن 40 سالگی به قتل رسید. (56)
ابراهیم برادر محمد نیز بعد ازقتل نفس زکیه، قیام کرد و درنزدیکی های کوفه کشته شد و بدین گونه پیشبینی امام صادق(علیه السلام) به وقوع پیوست.
23- در سال136 هجری منصور دوانیقی دومین خلیفه عباسی، به خلافت رسید و تا سال 158 هجری حکومت کرد. دوران منصور یکی ازپراختناق ترین دوران های تاریخ اسلام است. به طوری که حکومت ارعاب و ترور، نفس های مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او برای استحکام پایه های حکومت خود، افراد زیادی رابه قتل رساند که ابومسلم خراسانی را میتوان یکی از این افراد دانست. (57)
مهمترین مسئله ای که منصور را به رنج و زحمت میانداخت، وجودعلویان که در راس آنان شخص امام جعفرصادق(علیه السلام) قرار داشت، بود.
وی برای این که شخصیت و عظمت امام(علیه السلام) را بکاهد، شاگردان امامرا رو در روی امام قرار میداد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند (58) و امام را مغلوب کنند ولی موفق نگردید.
24 از روزی که منصور به حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق(علیه السلام) که 12 سال به طول کشید، با وجودی که بین امام و منصور فاصله زیادی وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند ومنصور درعراق میزیست ولی به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار میداد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او رابه شهادت برساند ولی موفق به انجام نیت شوم خود نشد. (59)
منصور درباره امام(علیه السلام) تعبیر عجیبی دارد. میگوید: جعفر بن محمدمثل یک استخوان در گلوی من است; نه میتوانم بیرونش بیاورم و نه میتوانم آن را فرو برم. نه میتوانم مدرکی از او به دست آورم وکلکش را بکنم و نه میتوانم تحملش کنم. (60)
کوثر :: تیر 1379، شماره 40
__________________________
1- قاسم با دختر عموی خود اسماء بنت عبدالرحمن بن ابی بکرازدواج کرد. بنابراین، مادر امام(علیه السلام) از طرف پدر و نوه ابوبکراست.
2- ائمه بقیع عبارتند از: امام حسن(علیه السلام)، امام سجاد(علیه السلام)، امامباقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام).
3- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271; کتاب الحجه، کلینی، باب مولد الامام ابی عبدالله; حیات الصادق، ص6; اعلام الوری طبرسی، ص271; اصول کافی، ج 1، ص 472; بحارالانوار، ج47، ص 1.
4- الفصول المهمه فی معرفه الاحوال الائمه(علیهم السلام)، علی بن محمدبن احمدمالکی، ص223; کشف الغمه، ج 2، ص367.
5- بیست گفتار، مطهری، ص 164; حبیب السیر، ج 2، ص206; بحار،ج 11، ص79; کفایه المطالب، ج3، ص307; صفه الصفوه، ابن جوزی، ص94.
6- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، استاد مطهری، ص137; الارشاد،ص249.
7- تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 375; الشیعه و الحاکمون، ص137; مروج الذهب مسعودی، ج3، ص233 به بعد; الکامل، ابن اثیر،ج 4، ص 465 به بعد.
8- الارشاد، شیخ مفید، ص 284; مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب،ج 4، ص 280، اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی، ص 291; بحارالانوار،ج47، ص 241، ح 2.
9- الارشاد، شیخ مفید، ص289.
10- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص117 118; الکامل، ج3، ص201 به بعد; مقاتل الطالبیین، ص 70; الامامه و السیاسه، ج 1، ص165; الغدیر، ج 10، ص326; مروج الذهب، ج3، ص166.
11- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص117.
12- مجموعه آثار، ج 14، ص 584.
13- ابواء مکانی است مابین مدینه و مکه. این مکان جایی است که آمنه (سلام الله علیها)مادر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در آنجا وفات یافت و حضرت امام کاظم(علیه السلام) به دنیا آمد. (ر.ک: معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 1، ص79.)
14- محمدبن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی(علیه السلام).
15 سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، استاد مطهری، ص 131 132;مقاتل الطالبیین، ص173.
16- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص 134 135.
17- الفخری، ابن طقطقا، ص153; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 352.
18- مروج الذهب، مسعودی، ج3، ص 284.
19- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص123 124; بیست گفتار، ص180179.
20 ج3، ص 269268; الفخری، ص 154 155; جهادالشیعه، ص104.
21- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص 129124.
22- همان، ص 130.
23- همان، ص 131130.
24- بیست گفتار، مطهری، ص180179.
25- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص157-158.
26- مجموعه آثار، مطهری، ج 14، ص 68 71; سوره تکویر، آیه27; سوره سباء، آیه 28; سوره انبیاء، آیه 105; سوره اعراف، آیه158; سوره انعام، آیه89; نساء،133; مجمع البیان، ج9، ص 164.
27- مثلا یک غلام بربری مانند «نافع» یا «عکرمه» غلام عبدالله بن عباس در کرسی استادی می نشست و بسیاری از مسلمانان عراقی، سوری، حجازی، مصری، ایرانی و هندی در پای درس او شرکت میکردند.
28- مسئله «تساهل و تسامح با اهل کتاب» عامل فوق العاده مهمی بود. این مسئله ریشه حدیثی دارد. احادیثی همچون «خذوا الحکمه ولو من مشرک» و «الحکمه ضاله المؤمن، یاءخذها اینماوجدها» مضمونش همین است.
29- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص161159.
30- از بحثهای داغ آن روز، بحثهای کلامی بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولی همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا،درباره نبوت و حقیقت وحی، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا وقدر، جبر و اختیار و... بحث میکردند.
31- ظهور متصوفه به طوری که طبقهای را به وجود آورند وطرفداران زیادی پیدا کنند و در کمال آزادی، حرفهای خود را برزبان جاری سازند، در زمان امام صادق(علیه السلام) رخ داد. این گروه بهعنوان نحلهای در مقابل اسلام سخن نمیگفتند، بلکه بیان میداشتندکه اصلا حقیقت اسلام آن است که ما میگوییم. اینان روش خشکه مقدس عجیبی پیشنهاد میکردند که قابل تحمل نبود.
32- از خطرناکترین طبقه های این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. که با زبان های زنده آنروز سریانی، فارسی، هندی و... آشنا بودند. زنادقه ودهریینی از قبیل ابن ابی العوجاء، ابوشاکر دیصانی و حتی ابن مقفع وجود داشتند که با آن حضرت به محاجه برخاستند. احتجاجات بسیارمفصل و طولانی که در این زمینه باقی استبه راستی اعجاب آوراست. «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهری مسلک ورجوع مفضل به امام صادق(علیه السلام) پدید آمده است.
33- مدینه، کوفه، بصره و حتی اندلس هر کدام مرکزی به شمارمیرفتند که مالک ابن انس، ابوحنیفه و... رهبری آن را بر عهده داشتند.
34- بیست گفتار، ص 180 184.
35- نعمان بن ثابتبن زو طی بن مرزبان معروف به ابوحنیفه دوسال شاگرد امام بود. (امام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد،ج 1، ص 70.)36- مالک بن انس نیز نزد امام(علیه السلام) میآمد و به شاگردی آن حضرت افتخار میکرد. (همان، ج 1، ص53)
37- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام) ص151147.
38- حرکتهای علمی دنیای اسلام، اعم از شیعه و سنی مربوط به امام صادق(علیه السلام) است. حوزه های سنی مولود تفکر امام(علیه السلام) است; چون در راس حوزه های سنی، جامع الازهر وجود دارد که در حدود 1000 سال پیش توسط شیعیان فاطمی تاسیس شد و تمام حوزه های دیگر اهل سنت،منشعب از این جامع است. (سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص164163.)
39- رجال کشی، محمدبن حسن طوسی، ص 275; قاموس الرجال، محمدتقی تستری، ج3، ص416; بحارالانوار، ج47، ص 345.
40- بحارالانوار، ج47، ص 72.
41- مستدرک الوسائل، حاج میرزا حسین نوری طبرسی، ج 12، ص297به بعد; وسائل الشیعه، حر عاملی، ج9، ص 32.
42- تاریخ الشیعه، ص43.
43- حیاه الامام الباقر(علیه السلام)، ج 1، ص256; المحاسن، ص119.
44- المناقب، ج 4، ص 248.
45- الارشاد، شیخ مفید، ص267.
46- کتاب الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانی، ص 328; بحارالانوار،ج47، ص 254.
47- الارشاد، شیخ مفید، ص267.
48- مقاتل الطالبیین، ص127; بحار، ج46، ص208.
49- تاریخ یعقوبی، ج3، ص67 70; مختصرتاریخ العرب،سیدامیرعلی، ص 154; بحارالانوار، ج46، ص 172; الاخبارالطوال، ص345; مقاتل الطالبیین، ص137.
50- الامالی، شیخ طوسی، ص277 و شیخ صدوق، ص 392; تنقیح المقال،مامقانی، ج 1، حرف (ز).
51- روایاتی که در نکوهش زید بیان گردیده به خاطر تقیه صورت گرفته است.
52- الغدیر، ج 2، ص 221.
53- تاریخ طبری، ج 8، ص 300.
53- همان، ج3، ص 70; رجال کشی، ص 184.
54- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، مطهری، ص117 118; تنقیح المقال، مامقانی، ج 1، حرف (ز)، ص 468; سفینه البحار، ج 1، ماده(ز).
55- تاریخ طبری، ج 8، ص 300.
56 تذکره الخواص، ابنجوزی، ص203199.
57- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص197; تاریخ الخلفا، سیوطی،ص 208 و209.
58- الامام الصادق(علیه السلام)، محمدابوزهره، ص 28; الامام جعفر الصادقرائد السنه و الشیعه، ص19.
59- مناقب آل ابیطالب(علیهم السلام)، ج 4، ص 238; الامام الصادق(علیه السلام)، مظفر،ج 1، ص 111.
60- سیری در سیره ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص 159158; وسائل الشیعه، ج12، ص129; کشف الغمه، ج 2، ص 209208; بحار، ج47، ص 42.