دستاش که به اشاراتِ نگاهت می جنبید، دستان علی را، سخاوت میبخشید، تا یتیمان ـ سر بر زانوهای مادرانشان ـ به خواب نروند و شبهای غربت و یأس کوفه، ستاره باران شوند. که سکوتِ سرد و سنگین دیوارهای کاهگلی را، با سرودِ «بابا آمد» بشکنند... «بابا، نان آورد».
منبع : مجله اشارات ، تیر 1386 ، شماره 98