احمد بن حنبل از بزرگان مخالفین روایت میکند:
اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِيًا، وَهِيَ تَقُولُ:وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِيًّا أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ أَبِي - مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا -، فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَدَخَلَ، فَأَهْوَى إِلَيْهَا فَقَالَ: يَا ابْنَةَ فُلَانَةَ، أَلَا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِينَ صَوْتَكِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟
ابوبکر اجازه گرفت تا بر پیامبر وارد شود؛پس صدای بلند عائشه را شنید که بر سر پیامبر فریاد میکشید و دو سه بار مکررا میگفت: به خدا سوگند میدانم علی (علیه السلام) نزد تو از پدر من محبوبتر است؛ پس ابو بکر داخل شد و به عائشه گفت: ای دختر فلانی چرا میشنوم که صدایت را بر سر رسول خدا بلند میکنی؟
فضائل الصحابة، تألیف احمد بن حنبل، جلد ۱، صفحه ۷۵، چاپ جامعة ام القری مکه