کاروان عظیم حج،مناسک را تحت رهبرى پیشواى عظیم الشأن اسلام انجام داد و به دستور آن حضرت به سوى مدینه حرکت کرد و در این خلال جبرئیل نازل شد و دستور نصب و تعیین على(ع)را به خلافت و جانشینى در میان مردم فرود آورده و رسول خدا(ص)مأمور به ابلاغ آن گردید.
پیغمبر خدا به فکر عمیقى فرو رفت و اندیشه مىکرد تا چگونه این فرمان را ابلاغ کند و چگونه مردمى که در جریان صلح حدیبیه حاضر نبودند زیر بار آن صلحنامه بروند.و در همین سفر حجة الوداع،بسیارى از آنها از انجام یک دستور ساده سرباز زدند و آن بزرگوار را خشمگین ساختند حاضرند این دستور مهم را بپذیرند؟پیغمبر اسلام همواره مىاندیشید که آیا آنها حاضر به تسلیم در برابر چنین دستور بزرگ و مهمى هستند؟!و آیا عکس العمل آنها در برابر این فرمان چگونه خواهد بود؟همین افکار موجب شد تا ابلاغ این دستور به تأخیر افتد.
کاروان به نزدیکى«جحفه»رسید و با رسیدن به آن منطقه تدریجا راه قبایلى که همراه آن حضرت بودند جدا مىشد،در این وقت براى دومین بارـو یا بیشترـجبرئیل نازل شد و آیه زیر را که متضمن تأکید بیشتر و تعجیل زیادترى در ابلاغ این دستور بود بر آن حضرت فرود آورد که خدا فرمود:
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس». (4) [اى پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شد ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنى رسالتت را ابلاغ نکردهاى و خدا تو را از شر مردم نگاه مىدارد.]
آیه فوق،ضمن تأکید و تعجیل در انجام این دستور،موجب دلگرمى رسول خدا(ص)نیز گردید و وعده صریح الهىـکه خدایت از شر مردم حفظ مىکندـخوف آن حضرت را از عکس العمل و واکنش مردم نیز برطرف کرد،و با نزول این آیه با آن لحن قاطعى که داشت دیگر تأمل جایز نبود.لذا رسول خدا(ص)که در آن وقت به«غدیر خم» (5) رسیده بود،دستور توقف داد و امر کرد تا آنها را که از جلو رفته بودند بازگردانند و صبر کرد تا آنها نیز که از دنبال مىآمدند رسیدند،سپس دستور داد زیر درختهاى صحرایى را که در آنجا قرار داشت،تمیز کردند و منبرى از جهاز شتران ترتیب دادند و آن گاه که روز هیجدهم ذى حجة الحرام بود در هنگام ظهر و وقت گرمى هوا بر جهاز شتران بالا رفت و خطبه بلیغى ایراد فرمود که در نقل برخى از جملهها و تقدیم و تأخیر آنها اختلافى در تواریخ دیده مىشود،و ما از میان همه آنها یکى را از روى کتابهاى اهل سنت و جماعت انتخاب کرده ترجمه آن را در زیر از نظر شما مىگذرانیم و تحقیق بیشتر را به عهده خواننده محترم مىگذاریم .
مرحوم علامه امینى در کتاب شریف الغدیر(ج 1،ص 214)از کتاب الولایة محمد بن جریر طبرىـمفسر و مورخ بزرگ اهل سنت از زید بن ارقمـنقل کرده که رسول خدا(ص)در آن روز در برابر مردمـکه چنانکه پیش از این اشاره شد حدود یکصد هزار نفر بودندـپس از حمد و ثناى الهىـدر حالى که على را نزد خود نگاه داشته بودـچنین گفت:
«...همانا خداى تعالى به من وحى فرموده که[آنچه از پروردگارت به تو نازل شده به مردم برسان و اگر ابلاغ نکنى رسالت خود را ابلاغ نکرده و خدایت از شر مردم حفظ خواهد کرد] (6) و جبرئیل از جانب خداى تعالى به من دستور داده تا در اینجابهایستم و به هر شخص سیاه و سفیدى ابلاغ کنم که على بن ابیطالب برادر و وصى و خلیفه و امام پس از من است و من از جبرئیل خواستم که از خدا بخواهد تا مرا از این کار معاف دارد،زیرا مىدانم که پرهیزکاران اندکاند و آزار کنندگان من و ملامتگرانى که مرا در مورد توجه زیاد و ملازمتى که با على دارم سرزنش مىکنند بسیارند تا آنجا که مرا شخص دهان بین و«گوش»خواندند و خداى تعالى دربارهشان فرمود:
«و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم» (7) .
[و بعضى از ایشان پیغمبر را اذیت کرده و گویند او گوش است،بگو براى شما گوش خیرى است .]
و اگر بخواهم نام آنها را ببرم و ایشان را معرفى کنم مىتوانم ولى با پنهان داشتن نامشان جوانمردى کردم،اما(با تمام این احوال)خداوند راضى نشد جز آنکه دستورش را درباره على بن ابیطالب ابلاغ کنم.»
اى مردم بدانید که خداوند على را براى شما ولى و امام قرار داده و اطاعت او را بر هر شخصى واجب کرده است،حکمش روا و گفتارش مورد قبول است هر کس با او مخالفت کند از رحمت خدا دور و هر کس تصدیقش کند مورد رحمت حق واقع شود.»
«اسمعوا و اطیعوا فان الله مولاکم و على امامکم».
[بشنوید و اطاعت کنید که همانا خدا مولاى شما و على امام شما است.]
سپس امامت تا روز قیامت میان فرزندان من که از صلب اویند مىباشد،حلالى جز آنچه خدا و رسولش حلال کردهاند نیست و حرام هم جز آنچه خدا و رسولش حرام کنند نیست،هیچ علمى نیست جز آنکه خدا در من جمع نمود و من نیز آن را به على منتقل کردم،پس او را رها نکنید و گمراه نشوید و از فرمانبردارى او خوددارى نکنید.
اوست کسى که به حق هدایت کند و بدان عمل نماید،هر کس منکر او گردد خداوند توبهاش را نپذیرد و او را نیامرزد،بر خدا حتم است که چنین کند و او را براى همیشه بر عذاب سخت دچار سازد،تا جهان برپاست و خلق برجاست او برترین مردم پس از من خواهد بود،هر که با او مخالفت کند ملعون است و این گفتار من گفتارى است که جبرئیل از طرف خداى تعالى به من گفته،پس هر کس بنگرد تا براىفرداى قیامت خود چه از پیش فرستد.
محکمات قرآن را بفهمید و از متشابهات آن پیروى نکنید و اینها را کسى براى شما تفسیر نکند جز این شخص که دستش را گرفتهام و بازویش را بلند کردهام!
ـو سپس براى معرفى او چنین فرمود:ـو من به شما اعلام مىکنم که:
«من کنت مولاه فهذا على مولاه،و موالاتة من الله عز و جل انزلها على»[همانا هر کس من مولا و فرمانرواى او هستم،این على مولاى اوست و موضوع فرمانروایى او چیزى است که خداى عز و جل بر من نازل فرموده است.]
آگاه باشید که من ابلاغ کردم،آگاه باشید که من رساندم،آگاه باشید که شنواندم،آگاه باشید که آشکارا گفتم،امارت و پیشوایى مؤمنان پس از من براى أحدى جز او جایز نیست.
سپس على را به اندازهاى روى دست بلند کرد که پاهاى على محاذى زانوهاى پیغمبر(ص)آمد آن گاه گفت:
«اى مردم این مرد برادر و وصى و نگه دارنده علم من و جانشین من است بر هر کس که به من ایمان آورده و بر من است تفسیر کتاب پروردگارم.»
و در روایت دیگرى است که دنبال آن فرمود:
«بار خدایا دوست بدار هر کس که او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس که او را دشمن بدارد،و لعنت کن کسى را که منکر او شود و خشم کن بر کسى که حقش را انکار کند...»
این بود یکى از احادیثى که یکى از بزرگان اهل سنت در مورد داستان غدیر خم و نصب على (ع)به خلافت پس از پیغمبر(ص)روایت کرده و بدین مضمون بیش از سیصد و پنجاه تن از علماء و محدثین اهل سنت داستان غدیر خم را نقل کردهاند و اسناد آن به یکصد و ده تن از اصحاب رسول خدا(ص)مىرسد و جمع بسیارى از علما درباره اسناد و طریق حدیث غدیر کتابهاى مستقل و جداگانه نوشتهاند که یکى از آنها همین محمد بن جریر طبرى است که اسناد آن را در دو جلد کتاب جمعآورى کرده است و خواننده محترم براى اطلاع بیشتر مىتواند به کتاب شریف عبقاتالانوار،جلد غدیر،و الغدیر،ج 1،احقاق الحق،ج 2،صص 502ـ415،ج 6،صص 368ـ225،غایة المرام صص 90ـ71 و سایر کتابهایى که در این باره نوشته شده است مراجعه نماید و در ضمن از آیاتى نیز که درباره داستان غدیر نازل گردیده مطلع شود.
و در بسیارى از این روایات است که در آغاز رسول خدا(ص)از آنها پرسید:چه کسى بر آنها سزاوارتر و اولى است؟همه گفتند:خدا و رسولش داناترند،سپس پرسید:آیا من مولاى شما نیستم و یا فرمود:آیا من از شما بر خودتان«اولى»نیستم؟گفتند:چرا!
و چون این اعتراف را از آنها گرفت آن گاه شروع به سخنان گذشته کرده و على(ع)را به جانشینى و خلافت خود منصوب فرمود.
و عجیب این است که در بسیارى از همین احادیث نیز آمده که چون مراسم مزبور به اتمام رسید و خطبه پیغمبر تمام شد،عمر بن خطاب على(ع)را دیدار کرد و با این جملات به او تبریک گفت :
«هینئا لک یا بن أبى طالب اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة».
[گوارا باد بر تو اى فرزند ابى طالب که اکنون مولاى من و مولاى هر مرد با ایمان و زن با ایمان گشتى!]و نیز از ابى سعید خدرى و دیگران نقل کردهاند که پس از پایان مراسم مزبور حسان بن ثابت،شاعر معروف مسلمانان،از رسول خدا(ص)اجازه خواست تا در این باره اشعارى بگوید و چون رخصت یافت اشعار زیر را سرود:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخم فاسمع بالرسول منادیا (8)
یقول فمن مولاکم و ولیکم؟
فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا (9)
الهک مولانا و انت ولینا
و لم ترمنا فى الولایة عاصیا (10)
فقال له قم یا على فاننى
رضیتک من بعدى اماما و هادیا (11)
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له انصار صدق موالیا (12)
هناک دعا اللهم وال ولیه
و کن للذى عادى علیا معادیا (13)
بارى پس از این سخنرانى و انجام این مسئولیت بزرگ الهى رسول خدا(ص)و همراهان به مدینه بازگشتند و روزهاى آخر ذى حجه و اواخر سال دهم بود که وارد مدینه شد و پس از یکى دو روز هلال ماه محرم سال یازدهم در آمد و سال دهم را نیز بدین ترتیب پشت سر گذاردند.
- پینوشتها -
4.سوره مائده: .67
5.«غدیر»در لغت به زمینها و جاهاى گودى که در زمستان و بهار آب باران در آن جمع مىشد و در تابستان خشک مىگردید گفته مىشود و«خم»نام آن سرزمین است که آن غدیر در آن بوده و فاصله«غدیر خم»تا جحفه براى کسى که از مکه به مدینه مىرود دو میل راه است.
6.متن آیه و ترجمهاش گذشت.
7.سوره توبه،آیه .61
8.پیامبر بزرگوارشان در روز غدیر خم آنها را ندا کرد و با چه آواز رسایى فرمود که همگى شنیدند.
9.فرمود:مولا و ولى شما کیست؟همگى بدون پرده پوشى گفتند:
10.خداى تو مولاى ماست و تو ولى ما هستى و در این مورد از ما نافرمانى ندیدهاى.
11.در این وقت به على گفت:اى على برخیز که من تو را پس از خود به امامت و رهبرى انتخاب کردم.
12.پس هر که من مولاى اویم این مرد ولى اوست پس یاران باوفایى براى او باشید و دوستدار .
13.و در اینجا بود که دعا کرده گفت:خدایا ولى او را دوست بدار و براى کسى که على را دشمن دارد،دشمن باش.
بازگشت رسول خدا(ص)و داستان غدیر خم
- بازدید: 1235