ماه ذى قعده سال دهم هجرت فرارسید و رسول خدا(ص)طبق فرمان الهى عازمحج گردید و به مردم نیز ابلاغ کرد براى انجام حج به همراه او در این سفر آماده شوند و هدف مهمى که رسول خدا(ص)داشت این بود که وظایف مسلمانان را در آن اجتماع بزرگ پس از پاک کردن محیط عربستان از شرک و بت پرستى به امر خدا تعیین کند و برنامه جهانى اسلام را به گوش همگان برساند .مردم مدینه و اطراف،وقتى مطلع شدند پیغمبر خدا مىخواهد امسال براى انجام حج به مکه برود با اشتیاقى فراوان آماده شدند تا همراه پیامبر خود در این سفر تاریخى در مراسم حج شرکت کنند و برنامه حج را از رهبر بزرگوار خود بیاموزند.
روز بیست و پنجم یا بیست و ششم ذى قعده بود که کاروان عظیم حج که به گفته برخى شماره آنان به صد هزار نفر مىرسید،تحت رهبرى پیغمبر اسلام از مدینه بیرون آمده و در ذى الحلیفه (مسجد شجره)لباس احرام پوشیده و تلبیه گفت و مسلمانان نیز به پیروى از آن حضرت جامه احرام پوشیده و لبیک گفتند.
رسول خدا(ص)بیش از شصت قربانى همراه خود آورده بود و روز چهارم ذى حجه بود که به مکه وارد شد و طواف و نماز وسعى میان صفا و مروه را انجام داد آن گاه به همراهان خود فرمود :هر کس قربانى همراه نیاورده تقصیر کند و از احرام خارج شود،ولى کسانى که مانند من قربانى همراه آوردهاند تا وقتى مراسم قربانى را در منى انجام مىدهند به حال احرام بمانند .
در اینجا بود که دوباره اختلاف میان برخى از همراهان آن حضرت پدید آمد و بناى اجتهاد را گذارده تحت عنوان اینکه ما چگونه از احرام بیرون آمده و با زنى نزدیک شویم اما رسول خدا در احرام باشد؟از انجام این دستور خوددارى کرده و با اینکه قربانى همراه نداشتند از حال احرام خارج نشدند،که از آن جمله به گفته جمعى از مورخین یکى هم عمر بن خطاب بود که وقتى پیغمبر او را در حال احرام دید از وى پرسید:مگر قربانى همراه آوردهاى که به حال احرام باقى هستى؟گفت نه،فرمود:پس چرا از حال احرام خارج نشدى؟پاسخ داد:براى من گوارا نیست که شما در احرام باشى و من از احرام بیرون آیم!رسول خدا(ص)به او فرمود:
«انک لم تؤمن بهذا أبدا»[تو هرگز به این حکم (2) ایمان نخواهى آورد!]
تدریجا وقتى مسلمانان از ناراحتى رسول خدا(ص)خبردار شدند به دستور آن حضرت عمل کرده و کسانى که قربانى با خود نیاورده بودند از احرام خارج شدند و لباسهاى معمولى خود را به تن کردند.
نزدیکان رسول خدا(ص)و از آن جمله فاطمه(ع)دختر آن حضرت نیز که جزء همراهان بود از احرام خارج شد و جامههاى خود را به تن کرد.
- پینوشتها -
2.اشاره است به بدعتى که عمر بعدها در حج تمتع گذارد و صریحا گفت:
«متعتان کانتا فى عهد رسول الله و انا أحرمهما»[دو متعه بود که در زمان رسول خدا حلال بود و من آن دو را حرام کردم یکى متعه زنان دیگرى متعه حج.]و عجیب است که چون از برخى پیروان او سؤال مىشود این چه کارى بود که عمر کرد؟مىگویند:او هم مانند پیغمبر مجتهد بود و اجتهاد کرد!
حجة الوداع
- بازدید: 1777